*شنبه 14 تیر و یکشنبه 15 تیر تاسوعا و عاشورای حسینی *دوشنبه 16 تیر در این روز کلاً 8 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید: بازخوانی فیلم “مارثا، مارسی، می، مرلین” در آیینهی فرقه رجوی … فیلم، داستان جوانی به نام […]
*شنبه 14 تیر و یکشنبه 15 تیر
تاسوعا و عاشورای حسینی
*دوشنبه 16 تیر
در این روز کلاً 8 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
بازخوانی فیلم “مارثا، مارسی، می، مرلین” در آیینهی فرقه رجوی
… فیلم، داستان جوانی به نام مارثا را روایت میکند که از یک فرقه مرموز فرار کرده و به خانهی خواهر خود پناه میبرد. در حالی که جسم او از فرقه جدا شده، اما ذهنش همچنان درگیر آموزهها، ترسها و تجربههای آن دوران است. در طول فیلم، بیننده شاهد تداخل زمان حال و گذشته است؛ خاطرات حضور در فرقه، رفتارهای کنترلگرایانه رهبر گروه، قطع ارتباط کامل با خانواده و سرکوب هویت شخصی.
… مارثا، مارسی، می، مرلین صرفاً یک فیلم داستانی نیست؛ بلکه آیینهای برای شناخت مکانیسمهای خطرناک فرقهها است. این اثر بهخوبی نشان میدهد که چگونه یک گروه میتواند با روشهای شبهروانشناختی و سوءاستفاده عاطفی، فرد را از خود تهی کند و نسخهای جدید، مطیع و بیاراده از او بسازد.
در تحلیل نهایی، شباهتهای بسیار میان فرقه موجود در این فیلم و فرقه رجوی، مخاطب را به تاملی عمیق در ماهیت واقعی این سازمان سوق میدهد؛ سازمانی که در پس شعارهای آزادیخواهانه، عملاً نمونهای کلاسیک از یک فرقهگرایی خطرناک را باز تولید کرده است.
فیلم مارثا، مارسی، می، مرلین با بیانی هنری اما دقیق، به بررسی ابعاد روانی و اجتماعی زندگی در فرقهها میپردازد…
برخی تشابهات مجاهدین خلق و رژیم کودک کش اسرائیل
مجاهدین خلق به عنوان یک گروه مزدور تشابهات زیادی با رژیم کودک کش اسرائیل به عنوان اربابش دارد که در این مطلب به چند نمونه از آن اشاره می کنم.
* انجام اقدامات تروریستی کور همراه با کشتار غیر نظامیان
برخی از اقدامات مجاهدین خلق در این زمینه عبارتند از:
– انفجار در مراکز غیر نظامی، ترور مقامات سیاسی کشور و ترور غیر نظامیان تنها به این دلیل که ریش داشته یا تصویر رهبری جمهوری اسلامی را در مغازه اش نصب کرده بود.
– آتش زدن اتوبوس های شرکت واحد و شلیک کور توسط خمپاره که منجر به کشته یا زخمی شدن افراد غیر نظامی شد.
– حمله به مرزبانان ایران از خاک کشور متجاوز یعنی از خاک عراق
درباره اسرائیل نیز نسل کشی و جنایات جنگی در غزه باضافه کشتار مردم غیر نظامی و کودکان و زنان در حمله به ایران که تنها یکی از نمونه های جنایات این رژیم کودک کش است برای رساندن مقصود کفایت می کند…
بازی روانی رجوی با جان و ذهن اعضا
… رجوی از یک سو اعضا را نجاتیافته معرفی میکند که فقط با فداکاری خودش سالم ماندهاند و از سوی دیگر، تجمعات نمایشی و بیثمر در خارج کشور را هم به عنوان سند وفاداری و تلاش بیوقفه هواداران جا میزند. به این ترتیب، هر انتقادی از درون یا بیرون خنثی میشود: هر کس زبان به شکایت بگشاید، در چشم بقیه نمکنشناس جلوه داده میشود.
اما واقعیت این است که این منتگذاریها چیزی جز ابزار سرکوب و بهرهکشی نیست. اعضای گرفتار در اشرف ۳ به گروگان گرفته شدهاند و آزادانه نمیتوانند از این فرقه جدا شوند؛ هواداران خارجنشین نیز با امید واهی به سرنگونی قریبالوقوع در گردهماییهایی شرکت میکنند که هیچ تاثیری بر سرنوشت ایران نداشته و نخواهد داشت.
اینگونه است که رجوی همزمان با فریب هواداران در خارج، اسارت ذهنی و روانی اعضا در داخل اشرف ۳ را عمیقتر میکند؛ تا تشکیلاتش از هم نپاشد و وعده حکومت آینده همچنان به عنوان سراب پیش چشم اعضا باقی بماند.
واقعیتی که هواداران خارج نشین مجاهدین خلق حاضر به دیدنش نیستند
هر ساله شاهد هستیم که گروه موسوم به مجاهدین خلق، با صرف هزینههای کلان و استفاده از لابیها و شرکتهای اجارهای، تجمعاتی در اروپا و آمریکا برگزار میکند. هدف ظاهری این تجمعات، نمایش اقتدار و القای نزدیکی به “سرنگونی رژیم ایران” است. اما در باطن، این نمایشها نهتنها هیچ دستاوردی عینی برای این گروه نداشته، بلکه عملاً به ابزاری برای تشدید فشارهای روانی و تشکیلاتی بر اعضای اسیر در کمپ اشرف ۳ تبدیل شده است.
واقعیت این است که این تجمعات، چیزی جز بازی تبلیغاتی برای مصرف درونتشکیلاتی نیست. رجوی و سران گروه، حضور محدود چند صد نفری که بخش عمدهشان را پناهجویان، مهاجران نیازمند و افراد اجیرشده تشکیل میدهند را به عنوان “شکست قریبالوقوع رژیم ایران” به خورد اعضای محبوس در کمپ اشرف ۳ میدهند. اعضایی که سالهاست تحت فشارهای شدید روانی و فیزیکی، در شرایطی شبیه به بازداشت اجباری نگه داشته میشوند…
*سه شنبه 17 تیر
در این روز 6 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
استاد – بازخوانی سینمایی از مناسبات فرقهای رجوی
… در این فیلم، فردی کوئل (Freddie Quell)، سرباز افسرده و آشفته پس از جنگ جهانی دوم، بهطور تصادفی جذب جنبشی به نام “سبب” میشود که رهبری آن را مردی به نام لنکستر داد (Lancaster Dodd) بر عهده دارد. این رهبر با بهرهگیری از تکنیکهای شبهرواندرمانی، پیروان خود را تحت سلطه کامل ذهنی و عاطفی قرار میدهد.
… تمام اجزای فیلم – از سلطهطلبی رهبر، تا استثمار عاطفی و روانی پیروان – در فرقه رجوی بهنحو دقیقتری وجود داشت. این شباهت، تصادفی نیست؛ چراکه فرقهها، صرفنظر از ایدئولوژی، از الگوهای روانی یکسانی استفاده میکنند: انکار فردیت، پرستش رهبر، جداسازی، و کنترل روان…
آرمان واقعی یا شعار توخالی؟ – قسمت سوم
سخنی با جوانان
… بسیاری از کسانی که سالها در تشکیلات بودند و بعدها توانستند جدا شوند، با شجاعت از تجربیاتشان گفتهاند … این روایتها را نه دشمنان سیاسی، بلکه کسانی میگویند که خودشان روزی قلباً باور داشتند برای آرمان و مردم مبارزه میکنند. اما وقتی از نزدیک با ساختار قدرتطلب و بستهی گروه روبهرو شدند، فهمیدند واقعیت با شعارها فرق دارد.
در تشکیلات رجوی، تماس و دیدار با خانواده نه تنها تشویق نمیشود، بلکه جرم و خیانت محسوب میشود! … نقد رهبر غیرممکن است، پرسیدن «چرا» جرم است، و خروج از تشکیلات، مساوی با خیانت و حتی تهدید به ترور شخصیتی.
… صدای جداشدگان را «تبلیغات دشمن» مینامند، هر روایت انتقادی را سانسور میکنند، و اعضا را از دیدن اخبار و اطلاعات مستقل محروم میکنند.
این سیاست، پایهی بقای تشکیلات است: پنهان کردن حقیقت.
… پشت پردهی شعارهای زیبا، زندگی اعضا پر از تنهایی، پشیمانی، فشار روانی و آیندهای مبهم است. این را کسانی میگویند که خودشان روزی در دل تشکیلات بودند…
رجوی و جنگ شناختی: تیغ دو لبهای در قلب ذهن نسلها
در میانه میدان نبردهای امروز، دیگر مهمات و تانکها حرف آخر را نمیزنند؛ بلکه میداندار اصلی ذهن انسانهاست. این همان عرصهای است که «جنگ شناختی» (Cognitive Warfare) در آن ریشه دوانده است؛ نبردی خاموش، بیدود و آتش، اما ویرانگرتر از هزار موشک. نبردی که در آن، مغز انسان نه صرفاً هدف، بلکه سلاح است.
… در جنگ شناختی، دشمن با عملیات روانی، اطلاعات غلط، الگوسازی دروغین، تهییج عاطفی، مهندسی ادراک و تخریب سرمایههای نمادین، در پی شکلدهی به رفتار و تصمیمگیری انسانهاست، بدون آنکه قربانی حتی بفهمد که تحت حمله است. رسانهها، شبکههای اجتماعی، محتوای به ظاهر تحلیلی و حتی هنری، به میدانهای مینِ شناختی تبدیل میشوند.
مسعود رجوی، رهبر فرقه مجاهدین خلق، با درک زودهنگام از کارکردهای جنگ ادراکی، پیش از آنکه این مفهوم بهصورت رسمی در ادبیات نظامی غرب رایج شود، دهههاست مشغول اجرای آن علیه مردم ایران است. شاید بتوان گفت رجوی نه صرفاً بازیگر این جنگ، بلکه مُبدل محلیِ آن نظریههای کلان به زبان و روایت ایرانی بوده است.
… هدف نهایی جنگ شناختی: تبدیل یک ملت به مجموعهای از افراد فاقد حافظه جمعی، فاقد اعتماد به نفس، و فاقد ایمان به توان تغییر…
سوگلی های غرب
… تجربه ایران در مواجهه با تروریسم از زوایای مختلفی با این الگو همپوشانی دارد. سازمان مجاهدین خلق که دستش به خون هزاران شهروند ایرانی آلوده است، در مقاطع مختلف مورد حمایت مستقیم و غیرمستقیم آمریکا و متحدانش قرار گرفت. از همکاری با صدام در دوران جنگ تحمیلی گرفته تا انتقال امن به آلبانی و استفاده از ظرفیتهای رسانهای در اروپا. اینها همه بخشی از پروژهای بود که تروریستهای یک ملت را به ابزار فشار علیه همان ملت تبدیل کرد.
این رفتار متناقض غرب که از یکسو شعار مقابله با تروریسم میدهد و از سوی دیگر به قاتلان پناه سیاسی بودجه و تریبون بینالمللی میدهد، نهتنها اعتماد ملتها را از بین برده، بلکه زمینهساز تقویت واقعی جریانهای تروریستی شده است، سازمان مجاهدین خلق، با کنار گذاشتن مسعود رجوی و خلع لباس نظامیان و پذیرش رهبری مریم رجوی، در معامله ای ننگین ، همچون معامله با جولانی، در تاریخ 7 مهر 1391، از لیست تروریستی آمریکا خارج شده و حلقه ی غلامی آمریکا را بر گوش کرد…
*چهارشنبه 18 تیر
در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
خشم بیپایان مجاهدین خلق از نیویورک تایمز، چرا؟
پس از حملات اسرائیل به ایران، با توجه به چشمانداز به اصطلاح تغییر رژیم در ایران، روزنامهنگاران در حال بررسی وضعیت گروههای مخالف ایرانی هستند. دهها رسانه خبری مقالاتی را منتشر کردهاند که جایگزینهای مناسب برای حکومت ایران را تحلیل میکنند. اکثر این گزارشهای تحقیقی به این نتیجه رسیدهاند که ایران فاقد یک اپوزیسیون متحد و معتبر است.
نیویورک تایمز نیز یکی از آن رسانههای خبری بود که گروههای اصلی مخالف ایرانی را تحلیل کرد و اظهار داشت که “در بحبوحه حملات، اپوزیسیون تبعیدی ایران همچنان دچار تفرقه است”. این مقاله بسیار شبیه به مقاله نیوزویک بااین عنوان بود: “در حالی که اسرائیل به دنبال تغییر رژیم است، اپوزیسیون ایران دچار تفرقه و اختلاف است”. در همه این مقالات، مجاهدین خلق و رضا پهلوی دو گروه اصلی مخالف علیه جمهوری اسلامی محسوب میشوند.
با این حال، رسانههای تبلیغاتی مجاهدین خلق، نیویورک تایمز را به شدت مورد انتقاد قرار دادند و مطلب آن را “تهیه شده برای تضعیف مجاهدین خلق” برشمردند…
انسجام ملی مردم ایران توطئه مجاهدین خلق و دشمنان ایران را در هم کوبید
… شرکای جنایتکار صهیونیست ها به ویژه فرقه تروریستی مجاهدین خلق این بار گرای غلط به دشمن دادند. آنها براین باور بودند که بیش از 90 درصد فضای اجتماعی ایران علیه نظام حاکم است و درصورت حمله غافلگیرانه و زدن فرماندهان نظامی و سران سیاسی شرایط را برای آشوب و هرج و مرج اجتماعی توسط مردم مهیا خواهد کرد. خطای محاسباتی دشمن وقتی آشکار شد که جو و فضای اجتماعی در داخل ایران در حین حملات سنگین به صورت 180 درجه جواب معکوس داد و به جای هرج و مرج در تهران شاهد ترس و وحشت و هیاهوی اجتماعی، روانی و حتی سیاسی در تل آویو بودیم…
پیام علی مرادی به اعضای سازمان مجاهدین خلق
… مریم رجوی این مزدور وطن فروشی که تاریخ مصرفش به سر آمده نیز در تناقضی آشکار در شروع حمله اسرائیل ذوق زده شد و حمایت خود را از اسرائیل پنهان نکرد و برای رسیدن به سهمی از قدرت خیالی خود لحظه شماری میکرد اما در پایان که اقتدار ایران و نیروهای مسلح ایران آتش بس را به دشمن تحمیل نمود متوجه شد که گند کار درآمده است بطور تلویحی از آتش بس استقبال نمود اما دیگر کار از کار گذشته است.
… حال خطاب به شما اعضاء و هواداران سازمان موسوم به مجاهدین خلق: … زمان در حال گذر است و در واپسین لحظات اگر ذره ای از غیرت و شرف ایرانی در وجودتان باقی مانده است حداقل به خاطر اینکه این داغ ننگ را از پیشانی خانواده ها، مادران و پدران و والدین شریفتان که در میان و در کنار ملت ایران هستنند بزدایید، تصمیم بگیرید و آخرین انتخاب خود را رقم بزنید.
در این لحظه انتخاب سنگر خائنین به وطن را ترک کنید…





































