حسن آتش افزون از خاطرات خود می گوید

حسن آتش افزون، عضو سابق مجاهدین خلق، از خاطرات هیجده ساله  خود می گوید     

تهدید، تطمیع و ایجاد ترس از آینده مرا قفل کرد و اعتراض را کنار گذاشتم – همیشه این سئوال را در ذهن خود داشتم که چرا اینها اصرار دارند کسانی را با فریب بیآورند و بعد هم به زور نگه دارند؟! – سئوالی که جواب آن را با ورود در مناسبات یافتم، مجاهدین به شدت نیازمند آن بودند که به رژیم صدام نشان دهند که بلحاظ آماری دائما روبه فزونی هستند تا مشروعیت خود را با مقبولیت به واسطه جذب نیرو اعلام دارند، ضمن اینکه به واسطه همین نیروها امکانات مضاعفی دریافت می کردند.

در ارتش آزادیبخش که در حقیقت به مثابه بخش پیچیده ارتش صدام بود، سازمان دهی شدم و در سال 1991 در عملیاتی که منجر به کشتار مردم کُرد گردید  در جاده طوز به کفری شرکت کردم و شخصا پنج کُرد را دیدم که توسط مجاهدین کشته شدند   .

مسعود رجوی درباره عملیات مروارید می گفت:

سعید منوچهری، محمد رضا طاوی ؛ محمد رضا پورداغی (احد) و خیلی های دیگر در این عملیات شرکت داشتند، به ما از قول رجوی ها گفتند که کُردها را زیر تانک له کنید و فشنگها را برای کشتن پاسداران ذخیره نمایید  .

در جریان جنگ خلیج فارس که نیروهای عراقی ؛ بغداد را رها کردند، حفاظت عزت ابراهیم بعهده سازمان بود، درواقع اصلی ترین عنصر حامی مجاهدین پس از صدام، 

حسن آتش افزون، عضو سابق مجاهدین خلقمن نیز فراز و نشیبهایی در تشکیلات داشتم  و با کوچکترین اعتراض تحت برخورد قرار می گرفتم ؛ سال 1372 محمود قائم شهر که اصرار مرا برای رفتن دید، گفت بنویس که نفوذی رژیم بوده ای، آنوقت اجازه رفتن داری!، در واقع از این روش برای ایجاد راهبند برای خروج نیرو استفاده می کردند و در مرحله بعدی تهدید برای تحویل دهی به دولت عراق به واسطه ورود غیرقانونی و رفتن به زندان ابوقریب مطرح می شد تا نیروهای معترض را نگه دارند، مجددا از من رفع شک شد! و در نتیجه به بخش حفاظت تردد منتقل شدم تا به عنوان محافظ اشخاص همراه با مسئولین باشم، عموما با عذرا علوی طالقانی

دوران پس از سقوط صدام، برای سازمان دوران سختی بود از طرفی میخ اصلی  مجاهدین به کـُره زمین (صدام) کـَنده شده بود و از طرف دیگر خلع سلاح و محاصره  نیز شده بودیم،  مژگان پارسایی هراس داشت که امریکائیها متوجه شوند که مجاهدین یازدهم سپتامبر را جشن گرفته اند و مشکلات مضاعف گردد ؛ یادم هست که در زمین فوتبال خبر انفجارهای در نیویورک را  فهمیدم و تعدای که حضور داشتیم به شادمانی پرداخته و سرود می خواندیم که خبر دادند زیر چادر و یا سوله برویم که ماهواره های امریکایی متوجه موضع ما نشوند! مسعود رجوی در جریان نشست که فیلم یازدهم سپتامبر را نشان دادند خطاب به مریم رجوی گفت: " اگر بچه های تو انقلاب کرده بودند، چنین عملیاتهایی انجام می دادند و خطاب به یکی از خلبانها گفت: تیز پروازها شماها هم برای چنین کارهایی آماده باشید "

از زمانی هم که به ایران آمده ام یقین حاصل کردم که  ما (مجاهدین)  طی دو دهه  در غاری بنام اشرف بسر می برده ایم، دنیای مجاهدین، دنیای تنگ و تاریکی است ؛ همه چیز سفید و سیاه و یخ زده است، این حقیقتی است که تا در برابر خورشید قرار نگیری متوجه نخواهی شد و اکنون در برابر تابش نور خورشیدی بنام ایران هستم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا