نامه چهارم علی قشقاوی به مسعود بنی صدر
ابتدا پیش از شروع قسمت بعدی این مبحث باید اعتراف کنم وقتی که جواب نامه های شما را می خوانم، تازه خاطرات به یادم می آید چون از واکنش شما متوجه می شوم حداقل کسی است که متوجه می شود ما چه می گوییم. نگرانی من همیشه این است که کسی نمی تواند و نخواهد توانست متوجه این تجارب شود و یا اساسا داستان تلخ ما را باور کند چرا که به اعتقاد من بخاطر وِیژه و نادر بودن داستان ما، برای همه به راحتی قابل باور نیست.
برگزاری سمینار بررسی مسائل فرقه ها و پناهجویان جنگ زده
بنا بر دعوت دانشجویان رشته پزشکی و داروسازی بیمارستان خرونینگن سمیناری در ساعت 7 بعداز ظهر روز دوشنبه دوازدهم فوریه 2007در محل کنفرانس این بیمارستان برگزار گردید. در این سمینار یکی از مسئولین مرکز پناهندگی و دکتر ویزه مهاجرین و اقای مسعود جابانی به نمایندگی از کانون رهائی در رابطه با مشکلات مهاجرین و بررسی بحران پروسه پناهندگی و مشکلات روحی- روانی پناهجویان در شرایط جنگی (Sekte trauma)و بحران ها و فشار های روحی – روانی درون فرقه ها ((sekte Traumaو شیوه برخورد با کسانی که از روابط فرقه ای خارج می شوند سخنرانی نمودند.
افتتاح سایت اینترنتی”مرکز بررسی خطرات فرقه ها” در آلمان
جامعه صنعتی امروزه انسانها را بسوی فردگرایی و ازدست دادن روحیه جمعی سوق می دهد. برای بسیاری از این انسانها ورود وعضویت در یک فرقه رسیدن به حقیقت”خود” می باشد که در خانواده ویا در بخشهای دیگر زندگی، سرکوفت شده است. فرقه ها درست در همین رابطه وارد عمل می شوند ویک زندگی جمعی را جهت حل مسائل انسان پیشنهاد می کنند.
نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت ۶
آرش رضایی: افراد مستقر در قرارگاه اشرف به خصوص کسانی که بشدت مسئله دار شده و ذهنشان مملو از پرسش و ابهام نسبت به خط مشی سازمان و بن بست ویرانگری که رهبری سازمان در آن شرایط خاص گیر کرده بود، آیا سازمان در واقع با این ترفند می خواست معترضین و افراد خواهان جدایی را در آب و نمک نگه دارد؟ ناصر سید بابایی: بله، دقیقا به همین دلائلی که ذکر شد رهبری سازمان بحث مسخره سگ دعوا را در اشرف پیش کشید.
نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت ۵
آرش رضایی: در واقع فشارها بر افراد جدیدالورود مضاعف می شده چرا که در یک مقطع کوتاهی افرادی چون خانم مرضیه قرصی باید همه فشارهای سیستماتیک بر ذهن و روانشان را تحت عنوان مباحث انقلاب ایدئولوژیک و یا غیرو تحمل می کردند. قادر رحمانی: بله امثالی مثل خانم مرضیه مجبور بودند زیر فشار روانی طاقت فرسائی باشند. البته من دقیقا نمی دانم که خانم مرضیه چقدر طول کشید تا به اصطلاح انقلاب کند ولی نزدیک به دو سالی طول می کشید که وقتی افراد وارد قرارگاه اشرف می شدند انقلاب می کردند، دوران پذیرش را رد می کردند، بعد می رفتند تو یک یگانی و بعد از آن یگان باید تمام مراحلی که اسمش را گذاشته بودند انقلاب باید این مراحل را عبور می کردند وآن هم در عرض دو سال. یعنی آن چیزی را که ما در عرض هفده سال از آن مراحل عبور کرده بودیم، باید این افراد تازه وارد طی دو سال طاقت فرسا از آن مراحل رد می شدند بعد وارد مناسبات می شدند
جوابی سهل و ممتنع به چرایی خروج از شورای ملی مقاومت
در مطلبی به قلم آقای ابراهیم خدابنده آمده بود، خانم فریبا هشترودی در پاسخ به چرایی خروج شان از شورای موسوم به ملی مقاومت گفته اند”در شورا وقتم تلف می شد.” در نگاه اول شاید این پاسخ سبکسرانه و رفع تکلیفانه تعبیر و تلقی شود. از این باب که بسیاری از جداشدگان از شورا و سازمان مجاهدین خلق معمولا به دلایل کلان و موضوعات به ظاهر حاد و جدی تری از جمله مناسبات غیر دمکراتیک – هژمونی طلبی مجاهدین بر شورا – هژمونی طلبی شورا بر اپوزیسیون – هژمونی طلبی رجوی هم بر شورا و هم بر سازمان مجاهدین – مناسبات فرقه ای در شورا – وابسته بودن شورای ملی مقاومت، و… استناد می کنند، اما خانم هشترودی به جوابی سهل و ممتنع اکتفا می کنند
نگاهی به شورای ملی مقاومت
بکار بردن این کلمه از جانب هزارخانی، بمانند استفاده ازآن و دادن هر فحش و بد و بیراهی بخود، توسط هر کس دیگر، در دوران سختی و تنگی کار و زندگی نیست، چرا که وی بخوبی میداند که چگونه کلمات دردنیای سیاست بال درآورده، پرواز میکنند و جابجا بر علیه خود فرد بکار گرفته میشوند.
ملاقات هیئت انجمن ایران پیوند با خانم سناتور نیسنس
روز چهارشنبه 31 ژانویه 2007 هیئتی از طرف انجمن ایران پیوند متشکل از آقایان بهزاد علیشاهی و کریم حقی در محل سنای بلژیک با خانم سناتور کلوتیلده نیسنس (Clotilde Nyssens) از حزب دمکرات مسیحی فرانسوی زبان دیدار و ملاقات کردند. در طی این ملاقات که بیش از دو ساعت به طول انجامید و در فضایی دوستانه و پرتفاهم انجام گرفت؛ آقایان بهزاد علیشاهی و کریم حقی به طور مشروح وضعیت سیاسی حاکم بر ایران را توضیح دادند. موضع انجمن ایران پیوند در مخالفت با جنگ و حمله نظامی احتمالی به ایران و خطراتی که از این منظرایران؛ کشورهای منطقه و کل خاورمیانه را تهدید می کند برای خانم کلوتیلده نیسنس توضیح داده شد که بسیار مورد استقبال ایشان قرار گرفت.
بازگشت فریبا هشترودی
بیش از یک ماه از سفر خانم فریبا هشترودی به ایران می گذرد و بازتاب دیدار وی با نمایندگان کانون هابیلیان، بسیار بیشتر از آنچه که تصور می شد، بود. تا کنون نزدیک به 50 مطلب در این خصوص در سیمای مخالفین و موافقین نوشته شده است، واکنش های مثبت و منفی که هر کدام به نوبه خود جای تأمل و بررسی دارد. باید گفت تا کنون هیچ واکنشی در این خصوص منفعلانه و بینابینی نبود، یعنی جدایی هشترودی در دو جهت کاملاً مثبت و آرمانی و آزادی خواهانه و در جبهه ای دیگر خیانت گرایانه و دشمن شاد کن (از دید سازمان) بود.
چریکی که می خواست چه گوار ا شود، خسر و پرویز شد
داستان سیاهترین دوران تاریخ معاصر ایران را همه ما دیده،شنیده ایم و با خون و پوستمان تجربه کرده و در زندان و تبعید بهای انرا داده ایم ولی رجوی که می خواست همزمان لنین و چه گوارا و امام حسین باشد، بدون مشاوره با همه مرکزیت و اعضا و هواداران تصمیم گرفت برای شناساندن جنبش به خارج برود. بر ا ی اینکار پرواز از فرودگاه شکاری مهر اباد با هواپیمای محمد رضا شاه،را انتخاب کرد که خبر ساز باشد وی همرا ه با بنی صدر اولین رئیس جمهور منتخب مردم ایران که متوجه منظور رجوی برای به همراه بردن وی نشده بود.، اینکار را انجام داد.
سالهای بردگی من با تروریستها
آن سینگلتون در یک خانواده معمولی در یورکشایر بزرگ شد، اما در اوایل دهه 20 از عمرش عضو یک سازمان تروریستی بود که بمبگذاران انتحاری را در عراق جذب میکرد. بیلی بریگز گزارش میدهد در سال 1992، آن سینگلتون در صحرای عراق بود و مجاهدین خلق نحوه شلیک با کلاشینکف را به او تعلیم میدادند. یک سال از جنگ اول خلیج فارس گذشته بود و «آن» عضو سازمانی بود که برای سرنگون کردن دولت ایران با توسل به زور فعالیت میکرد. او میگوید:”من در صحرا بودم، یک یونیفرم نظامی به تن داشتم، بدون گذرنامه و پول. هرگز در زندگیام آنقدر احساس آزادی نکرده بودم. اما جالب اینجا بود که من در وضعیت بردگی مدرن قرار داشتم. من از نظر روحی به مجاهدین زنجیر شده بودم.”