شنبه, ۱۵ آذر , ۱۴۰۴
گفتگوی با دو تن از نجات یافتگان از سازمان مجاهدین خلق 19 فروردین 1387

گفتگوی با دو تن از نجات یافتگان از سازمان مجاهدین خلق

تصویری که از سازمان داشتم آن چیزی نبود که در عمل دیدم. آنچه فکر میکردم با آنچه مشاهده کردم از زمین تا آسمان فرق میکرد. چیزی که خیلی بارز و شاخص بود مقوله خانواده بود که در بدو ورود اصلا اشاره ای به آن نکردند که خانواده دشمن مبارزه است. تحقیر و توهین روزمره رواج داشت و مدام توی سر افراد میزدند. هرگونه عاطفه و علاقه به غیر از در خصوص رهبری حرام بود. فرد را از خودش تهی میکردند. یک سره بحث های مزخرف در مورد زن میکردند که نهایتا حاصل آن این بود که همه زن ها ملک طلق مسعود رجوی هستند. آزادی زن که سازمان ادعا میکند دروغ محض است.

اعضاء سابق مجاهدین در کنفرانس خبری پاریس 18 فروردین 1387

اعضاء سابق مجاهدین در کنفرانس خبری پاریس

آنان معترضین،رنجدیدگان و شکنجه شدگان مناسبات فرقه ای مجاهدین هستند.فرقه ای که بدستور راهبری چون مسعود رجوی روزگاری کمربند های انفجاری و خمپاره ها یشان مردم ستمدیده ایران را هدف قرار میداد و در اشکال 17 ژوئن ها برای باجگیری دست به خودسوزی زده و امنیت شهروندان اروپایی را به خطر می انداخت و امروز برای جاسوسی،دسیسه چینی و تروریزم فکر و اندیشه و آسایش دگر اندیشان دست به توطئه و تهدید میزند!

اولین گروه جداشدگان از مجاهدین خلق به فرانسه رسیدند 18 فروردین 1387

اولین گروه جداشدگان از مجاهدین خلق به فرانسه رسیدند

بیش از دو ماه پیش گزارش هایی مبنی بر خروج مخفیانه تعدادی از جدا شدگان از سازمان مجاهدین خلق از عراق و تلاش آنها برای رسیدن به کشورهای اروپای غربی، به ویژه فرانسه، از طریق ترکیه و یونان و ایتالیا منتشر شد. بنا بر گزارش ها تعدادی از این افراد در کشور ترکیه دستگیر شده و مجددا به عراق بازگردانده شدند، اما به گفته جواد فیروزمند، سخنگوی انجمن حمایت از مهاجرین و ایرانیان مقیم فرانسه (آریا)، این گروه اولین گروهی هستند که موفق شده اند خودشان را به فرانسه برسانند.

گزارشی از سفر به عراق 26 اسفند 1386

گزارشی از سفر به عراق

این سفر در ضمن منجر به ملاقات با خانواده هایی شد که عضو و یا اعضایی را در اسارت فرقه ی رجوی و در زندان اشرف دارند. گرچه برخی از این عزیزان با تحمل رنج سفر و مشقات فراوان خود را به عراق – با شرایط امنیتی و سایر معضلاتی که گریبانگیر این کشور است – رسانده بودند تا بتوانند گمشده ی اسیر خود را ملاقات کنند، اما سازمان بی افتخار رجوی مانع از ملاقات آزادانه ی آنان با اعضای خانواده هایشان گردید. در مجموع فرقه پس از مطلع شدن از حضور اعضای خانواده در کنار درب ورودی زندان اشرف، با معطل نگاهداشتن خانواده ها (مادران و پدران ایرانی) شتابزده اقدام به مغزشویی اسرا می نماید.

منتظران کسب آزادی 26 اسفند 1386

منتظران کسب آزادی

سوال از رهبران مچاهدین این است: حالا گیریم که به فرقه شما اجازه دادند که این نفرات را ده سال دیگر هم در آن قلعه نگهداری کنید، یا این که این نفرات را هم در مسیر جاه طلبیتان به ۱۲۰ هزار کشته اضافه کنید و یا تمامی سنی ها و بعثی ها و طرفداران صدام حسین هم در عراق از شما حمایت کنند، از لیست تروریستی هم خارجتان بنمایند. آیا چه مسئله ای از شما حل خواهد شد؟ از مردم ایران چه مسئله ای حل خواهید کرد؟

ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان 25 اسفند 1386

ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان

بدون در نظر گرفتن این شرط هرنوع مداخله ای در پرونده و کار این ایرانیان ؛تلاشی برای به قید و بند کشیدن مجدد آنها یا در اسارت نگه داشتن آنهاست، تلاش مخفی سازمان برای خروج بعضی از این افراد شک را به یقین بدل میکند که توطئه ای در کار است،نباید تصور کرد که مقرهای سازمان در اروپا و یا خانه های تیمی آنها در اروپا و بخصوص اورسورواز جدای از کمپ اشرف است و احیانا این تصور غلط را داشت که این مقرها در جهان آزاد قرار دارند،

حکایت بایرامقلی خان در پاریس 20 اسفند 1386

حکایت بایرامقلی خان در پاریس

موقع خدا حافظی حرف رو عوض کرد،گفت چند تا ایستگاه قبل تر باید پیاده میشد.وقتی رفت،دیدم که سوار مترو نشد.منم که قرار نبود سوار مترو بشم!فروشگاه های مجموعه ای”لدیفانس” و راهروهای عبورخیلی شلوغ بود.همه جور آدمی پیدا میشد.دختر پسر های فرانسوی و فروشگاه های رنگ و وارنگ… عجیب نبود که کسی به فکر حرف های ما نباشه! یا اینکه کسی چیزی فهمیده باشه و من در بین این همه شلوغی مثل قطره آبی بودم که از چشم ها پنهان میشد! یه چند هفته ای از زمان این قرار اتفاقی میگذره که دارم مطلب اش رو مینویسم.این تاخیر بی علت نبود.میخواستم ببینم بایرامقلی خان، میتونه دوباره بصورت اتفاقی توی یک مترو یا جای دیگه منو ببینه یا نه!؟؟؟؟…اون بایرامقلی رو دیگه تو این مدت ندیدم.ولی بایرامقلی خان های دیگه ای بودن که میدیدمشون.اونا هم منو میدیدن.ولی دیگه قرار اتفاقی باهام نداشتن!

تبریک به خانم بتول سلطانی 20 اسفند 1386

تبریک به خانم بتول سلطانی

خانم سلطانی با وجود عدم دیدار فرزندانش و شاهد نبودن رشد و نمو آنها، همچنان در عراق مانده و رسیدگی به وضعیت دیگر جداشدگان و از جمله وضعیت شوهرش را، مهمتر دانسته و به این مسئله می پردازد. من شخصاً به خانم سلطانی، ترکِ این تشکیلات هیولایی، و همفکری و همدردی با دیگر جداشدگان را تبریک می گویم و برایشان موفقیت در ساختن یک زندگی جدید همراه با همسر و فرزندانش را آرزو می کنم.

نامه و عکس آقای خدابنده از بغداد بدون صدام 18 بهمن 1386

نامه و عکس آقای خدابنده از بغداد بدون صدام

امریکایی ها هم اگر چه بصورت خطی مانده اند و هنوز بعد از پنج سال تصمیم نگرفته اند ولی تا جایی که به افراد بر می گردد تک تکشان تا جایی که توانسته اند در مراجعاتمان کمکمان کرده اند. الان روزانه تردد خانواده هایی که رسیده اند، به اشرف و تقاضای دیدار و غیره از امریکایی ها می کنند. تعدادی از خانواده ها هم الان در راه هستند.

وضعیت جداشدگان از مجاهدین خلق در عراق 11 بهمن 1386

وضعیت جداشدگان از مجاهدین خلق در عراق

غلامرضا، یکی از جداشدگان از مجاهدین خلق که همچنان ساکن اردوگاه تحت مراقبت آمریکاییهاست می گوید این اردوگاه محوطه ای به ابعاد دویست متر در دویست متر است که دور آن سیم خاردار کشیده شده و در آن روی زمینی شنزار و ناهموار چادرهایی زده شده که سرپناه ساکنان اردوگاه است.

اطلاعیه شماره ۷ خانواده محمدی- ما به اشرف می آئیم 11 بهمن 1386

اطلاعیه شماره ۷ خانواده محمدی- ما به اشرف می آئیم

این که مسولین مجاهدین از دهان سمیه چه می گویند برای ما مهم نیست این مصرف داخلی برای خودشان دارد. ما سالهاست که خنجر نامردی مجاهدین که از پشت به ما خورده است و زخم آن را هر روز ه در روح خود داریم. آوردن سمیه به تلویزیون و تکرار دروغ و نیمه حقیقت تنها باعث بدنام تر شدن ورسوائی آنان خواهد شد.مجاهدین از دهان سمیه می گویند به دادگاه شکایت خواهند کرد.ما می گوئیم حتما این کار را بکنید ولی قبل از آن اجازه بدهید اعضای مستقر در اشرف خودشان مستقیم از دهان ما هم بشنوند

مزدوری برای خلق قهرمان ایران 10 بهمن 1386

مزدوری برای خلق قهرمان ایران

این روز ها گرفتار تر از همیشه و پر مشغله تر بسیار منتظرم که خبر ویرانی حصار اشرف را زود تر بشنوم. باور کنید دیر نیست که دربها بشکنند و اسرا آزاده وار بیرون آیند. فرهنگی که دختر (یعنی سمیه) را وادار می کند پدر خود را”پدر سابق من” بخواند کارش از بیماری گذشته و بوی عفن تلاشی جنازه را می دهد. این خرده فرهنگ آری فرو خواهد پاشید و صبح آزادی فرا می رسد.

blank
blank
blank