خاطرات محمود هاشمی – قسمت دوم
با حالتی خاصی به من نگاه کردند بعد با نگاهی معنی دار به همدیگر و دیگر با من بحث نکردند.بعد از غذا حرکت کردیم، احساس کردم دور خودمان می چرخیم از بعضی از خیابان ها 2یا 3 بار عبور کردیم. متوجه شدم که آنها نمی خواهند مسیر را ما تشخیص بدهیم. به یک محلی رسیدیم که در نرده ای بزرگ داشت و روی درب نوشته شده بود به قرارگاه اشرف خوش آمدید. دم در یکی از آنها پیاده شد وبه چند نفر که با لباس خاکی رنگ نظامی کشیک میدادند کارت شناسایی نشان داد وبا اشاره سر به طرف ماشین چیز هایی گفت. آنها یواش یواش به طرف ماشین آمدند ویکی از انها در را باز کرد وبه ماخوش آمد گفت و روبوسی، پشت سر او نفرات بعدی نیز همینطور.
بیایید پویا باشیم
داشتیم درباره ی پویایی حرف می زدیم و گفتیم رجوی کلی ازپویایی خوشش می آید واین که گناه نیست تا دیروز کلی نشست می گذاشت و می گفت که امپریالیسم و ببرکاغذی و کلی هم درباره ی آن حرف می زد وکلاس می گذاشت وپرچم هیهات من الذله بلند می کرد و تازه وقتی بن لادن طراحی پایین آوردن برج های دوقلو را انجام داد مسعود در یک نشست بزرگ گفت تازه این کار از آدم هایی با انقلاب ارتجایی برامد حالافکرش رابکن ببین اگراسلام انقلابی بود چه می شد؟؟ و بالاخره نمردیم واسلام انقلابی را دیدیم به این خاطرکه اولین کسی که به امریکای حقوق بشری!!! گفت صاحبخانه…
ســــــلاح نـــــــاموس رجــــــــوی – قسمت دوم
درست است که از ما (ارتش فرقه) استفاده ابزاری می شد رجوی به ما می گفت ارتش را برای حمله و سرنگونی درست کرده ام ولی با همان سلاحهای داده شده به یگانهای زرهی و… به منطقه جلولا و کفری و… حمله کردیم و مثل ارتش صدام مردم کرد را کشتیم و آنها را سرکوب کردیم.در صورتیکه همان موقع تا نزدیکی مرز رفتیم ولی کسی دستور حمله به ایران را نداد و فقط مشغول پاکسازی مناطق عراقی بودیم.
با منصور عصاری
او مکثی کرد و گفت: اوقات شخصی؟!، سازمان برای کسی اوقات شخصی قائل نبود کسی نمی توانست برای خودش برنامه ای داشته باشد برنامه ها همه جمعی بودند،همه باید در اختیار تشکیلات باشند هیچ اختیاری از خودمان نداشتیم، دائم باید در ارتباط با مسئول بالاتر می بودیم و مرتب رد بدهیم که من فلان جا هستم حق نداشتیم خودسرانه به قرارگاه برویم و حتما باید با مسئول بالاتر تردد می کردیم، حتی برای دوش گرفتن که زمان محدود و کمی داشت باید با مافوق هماهنگ می شدیم و اجازه می گرفتیم، آزادی فردی وجود نداشت.
خاطرات محمود هاشمی – قسمت اول
بعد از آماده شدن به جلوی شرکت مسافر بری رفتم و برای فردای آن روز بیلط گرفتم. عصر همان روز زن دیگری که خودش را نسرین معرفی می کرد تماس گرفت. آن طور که معلوم بود نگران بود من پشیمان شوم بر نگردم. تاکید می کرد قبل از آمدنم با محمد تماس داشته باشم و می خواست از ظلم و ستم و این جور حرفها بزند که گفتم ببخشید خواهر من سر درد دارم و الان توان حرف زدن را ندارم و تماس مان قطع شد.
سخنی کوتاه با
نتیجه ای که از صحبت های جدا شدگان اخیر می توان گرفت این است که این فرقه در درون بطور جدی با مشکل مواجه شده وبرای جلوگیری از فروپاشی دست به هر شیادی وحقه بازی می زند،چشم اندای که در انتظار این گروه است و در واقغ انتظاری غیر از این هم نمی توان داشت تنها چشم انداز فروپاشی است.
قاتلین سعید نوروزی تحت پیگرد قانونی
دادگاه عالی عراق پس از استماع شکواییه خانواده نوروزی پرونده ای در این رابطه تشکیل داده و 33 تن از رهبران سازمان مجاهدین مستقر در قرارگاه اشرف از جمله ؛”مژگان پارسایی جانشین مسعود رجوی در قرارگاه اشرف،صدیقه حسینی مسئول اول سازمان مجاهدین در قرارگاه اشرف،زهره قائمی یکی از فرماندهان ارشد مجاهدین،عباس داوری،مهدی ابریشمچی،حسین ابریشمچی،حسن زمان وزیری،هادی متقالچی(دکتر خسرو)،حمیدرضا آرمانخواه،حجت بنی عامری و…” را تحت پیگرد قانونی قرار میدهد.
تبعید در برزخ عراق
به گزارش ان.پی.آر فرماندهان مجاهدین مدارک اعضا را گرفتند و پیش از حمله آمریکا، به آنها هشدار دادند درصورت فرار، نیروهای امنیتی صدام آنها را دستگیر خواهند کرد و پس از حمله آمریکا، هشدار دادند درصورت فرار، به دست نیروهای آمریکایی کشته خواهند شد.
شگرد های کهنه شده فرقه رجوی
نگاهی کوتاه به شیوه جمع آوری نیرو در فرقه در سالهای قبل که غالبا از ترکیه و کشورهای عربی جمع آوری می شدند، داشته باشیم متوجه می شویم که این افراد با ترفند و به بهانه کمک برای گرفتن پاسپورت پناهندگی در کشورهای اروپایی به عراق آورده می شدند و سپس راه بازگشت شان را کور کرده و طی نشست های مختلف توسط خانم فهیمه اروانی که آن موقع مسئول پذیرش سازمان بود سعی در فریب این بخت برگشته ها و نگهداری شان در اشرف می کردند!!.
به سوی خانه ی خورشید
شعر امری انتزاعی نیست که برآیند مفاهیمی ست عینی و ملموس. شعر گره خوردگی عاطفه، تخیل و تجربه های عینی شاعر است. در حقیقت شاعر با نگاهی احساسی و ژرف به رویدادها، در جستجوی کشف حقیقت است. شعر واقعیتی ست که در ذهن شاعر جای می گیرد و با او حرف می زند، با او راه می رود و سرشار از رمز و راز است. شعر رمز و رازی ست که لایه های زیرین رویدادها را به مخاطب نشان می دهد و هزارتوی مناسبات انسانها را به درستی به تصویر می کشد. پس شعر وجود دارد و امری موهوم نیست. شعر با چنان نیرویی با زندگی و زمانه ی خود پیوند خورده است که با توانایی تمام پرده از خیانت ها و ستم ها پرده بر می دارد. از عشق حرف می زند و از محبت.
جمع بندی دستاوردهای رجوی از عملیات فروغ جاویدان
شاهسوندی سپس با اشاره به دستگیری خود در این عملیات و انتقال به بیمارستان بقیه الله به نحوه بازجویی از خود در بیمارستان اشاره کرد و توضیح داد سوالاتی که از او شده است بیشتر حول ارتباط او با میتران، اسرائیل و آمریکا بوده است. وی تاکید کرد یاس و سرخورده گی افراد سازمان پس از شکست عملیات فروغ، به کلی روحیه آنها را تخریب کرده بود. به همین دلیل رجوی به دنبال راه کاری برای بازگرداندن آنها می نماید. شاهسوندی سپس به استناد شنیده های خود از قرارگاه اشرف پس از عملیات فروغ پرداخت
جهنم روی زمین
با گذشت زمان و بازشدن دست رجوی وسازمانش که اشتباه پشت اشتباه و غلط اندر غلط ماهیت فرقه ی خونخوار مافیایی اش آشکار گشت. همراه با امواج سرکش رویگردانی و گسستن ها، حربه ی لئیمانه ی رجوی هم صیقل داده شد و قلب های بیشتری درید. تهمت زدن و توهین وفحاشی هاست که کعب الاحبارهای بی آبرو و میرزا بنویس های گنهکار رجوی به رقعه می زنند ودر نهایت نه بیشتر از آبروی خود می برند و لبخند تلخ وتمسخر بر لب هر ناظری می رانند.