جمعه, ۲۱ آذر , ۱۴۰۴
سازمان مجاهدین خلق ایران، فاجعه ای در تاریخ ایران – قسمت دوم 13 بهمن 1399

سازمان مجاهدین خلق ایران، فاجعه ای در تاریخ ایران – قسمت دوم

سازمان مجاهدین خلق فاجعه ای در تاریخ ایران – قسمت اول دگردیسی در درون سازمان مجاهدین دیگر عراق جائی برای ماندن این سازمان با تاریخچه ی ننگین خود نبود. سازمان بصورت رسمی در عراق به پایان راه وطن فروشانه ی خود رسیده بود. هر دو رهبرسازمان، فراری شده بودند! ما اعضای ساده بی کس مانده […]

سالگرد جدایی از سازمان و ورود به ایران که مصادف بود با شبهای چله – قسمت پنجم و پایانی 02 بهمن 1399

سالگرد جدایی از سازمان و ورود به ایران که مصادف بود با شبهای چله – قسمت پنجم و پایانی

سالگرد جدایی از سازمان و ورود به ایران که مصادف بود با شبهای چله – قسمت چهارم در ادامه ی مصاحبه ی خود با آقای سیروس غضنفری، این گفتگوی صمیمانه را ادامه می دهیم : سئوال : آقای غضنفری، آیا بعد از آمدن از عراق، مجددا سفری به عراق داشتید و چرا؟ سیروس غضنفری : […]

لغزشی که از چاله به چاه ختم شد و با تولدی دیگر زیبا شد 30 دی 1399

لغزشی که از چاله به چاه ختم شد و با تولدی دیگر زیبا شد

انسان در زندگی تصمیم هایی می گیرد که گاه اجتناب ناپذیر هستند و نمی شود در مقابل جبری که به وجود آمده ایستادگی کرد. شاید برای برخی این نوع احساسات و تصمیم ها قابل فهم نباشد زیرا آن شرایط را تجربه نکرده اند، لذا امکان دارد به خاطر برخی تصمیماتی که دیگران در زندگی خصوصی […]

زنان شورای رهبری با چه ترفندی اسیران را برای عملیاتهای تروریستی اعزام می کردند ! 21 دی 1399

زنان شورای رهبری با چه ترفندی اسیران را برای عملیاتهای تروریستی اعزام می کردند !

یکی از نفراتی که در آن زمان – زمانی که فرقه رجوی در عراق بود – با او دوست بودم و با هم گفتگوهای دوستانه داشتیم (نام فرد را نمی خواهم به زبان بیاورم چون در حال حاضر در آلبانیست) می گفت: رجوی برای خوش خدمتی بیشتر به اربابش صدام نفرات را بصورت تیمی برای […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت دوازدهم 18 دی 1399

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت دوازدهم

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت یازدهم از حضورم در مقر رانیه که دارای یک محوطه با یک ساختمان نسبتا بزرگ در مرکز آن بود ، یکسالی می گذشت. با مرور حرفهای مسئولین سازمان از محل استقرار اعضای مجاهدین در خاک عراق زمانیکه دانشجویی بیش در شهر استانبول نبودم و اینکه اعضای سازمان صرفا […]

معنی فدا و صداقت در فرهنگ فرقه رجوی 25 آذر 1399

معنی فدا و صداقت در فرهنگ فرقه رجوی

سال 82 تهدیدات آمریکا برای حمله به عراق جدی شد. رجوی همان موقع نشستی برای نیروها گذاشت و طبق معمول مغرورانه به ما گفت : “ما درهرحال در کنار صاحبخانه خود می مانیم. آمریکا نمی تواند به عراق حمله زمینی کند چون سربازان آمریکایی نمی توانند گرمای عراق را تحمل کنند “! اما با شروع […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت یازدهم 20 آذر 1399

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت یازدهم

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت دهم بعد از اتمام نشست های باصطلاح انقلاب ایدئولوژیک و اجبار افراد به تمکین از رهبری جدید مجاهدین – مسعود و مریم، تغییرات سازماندهی در کل پایگاه شروع گردید. مشخص بود این روند در تمامی پایگاههای سازمان اعم از خارج و عراق ادامه داشته است. بدین ترتیب اعضای […]

حقایق مهم کمپ آلبانی با تبلیغات کتمان کردنی نیست 26 آبان 1399

حقایق مهم کمپ آلبانی با تبلیغات کتمان کردنی نیست

پایان دوره آموزشی ما وقتی در قرارگاه اشرف به پایان رسید طبق تقسیم بندی مسئولین پذیرش و با صلاح دید خواهران شوارای رهبری،و برادر رضا مرادی هر کدام از ما به قرارگاه های نوار مرزی فرستاده شدیم. البته چون از قبل با قرارگاه ها هماهنگ شده بود هر قرارگاه با تیم خودش آمده بود تا […]

روایتی از کردکشی در درون زندان های اسکان مجاهدین 20 آبان 1399

روایتی از کردکشی در درون زندان های اسکان مجاهدین

هر از چندی که رسانه های رجوی بیکار می شوند از خودمختاری هموطنان ستم زده کرد و احترام به دیگر قومیت ها … دم می زنند! خودمختاری کردستان، شعاری که در عمل و در پایگاههای مجاهدین هر روز لگدمال شده و می شود! این رسانه ها، این بار هم در مطلبی تحت عنوان : ” […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت دهم 19 آبان 1399

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت دهم

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت نهم حضور ما در پایگاه «تدین» با نشست های موسوم به «انقلاب ایدئولوژیک» سازمان در منطقه همزمان شده بود. حدود دو هفته بعد از استقرار در پایگاه تدین، حال تعدادی از مسئولین سازمان که از فرانسه به عراق آمده بودند را در این پایگاه می دیدیم، مشخص بود […]

درخواست لباس شهر و ۳ روز زیر ضرب سران فرقه رجوی! 15 آبان 1399

درخواست لباس شهر و ۳ روز زیر ضرب سران فرقه رجوی!

از پوشیدن لباس نظامی خسته شده بودم. به ذهنم زد روزهای پنج شنبه بعد از ظهر تا جمعه شب لباس معمولی به تن کنم. درخواستم را مکتوب کردم و به زنی بنام فرزانه دادم. یک هفته ای گذشت. یک روز مسئول ارکان به من گفت برو اتاق خواهر فرزانه با شما کار دارد. من هم […]

خاطرات غلامعلی میرزایی – قسمت نوزده 28 مهر 1399

خاطرات غلامعلی میرزایی – قسمت نوزده

مسعود رجوی خود را رسما رهبر مادام العمر و ایدئولوژیک فرقه مجاهدین معرفی کرد بدنبال نشست معرفی مریم که تا صبح ادامه داشت واکثرا خواب بودند به مقر بازگشتیم . ظهرکه برای نهار رفتیم دوباره تکرار نوارشب گذشته را پخش کردند وگفتند چون شب گذشته همه ذوق زده بودیم متوجه نشدیم برادرچی گفته است . […]

blank
blank
blank