مهدی افتخاری (فرمانده فتح الله) که بود و چه شد؟
فرمانده فتح الله یکی از زندانیان سیاسی زمان شاه بود که هم بند رجوی بود، رجوی با چند نفری که هم بند بود یا آنها را در عملیات ها به کشتن داد و یا در قرار گاه حبس نمود تا بتواند خود را قهرمان زندان کند و به بقیه نیروها بگوید که فقط من بودم که در زندان این گروه را رهبری کردم حتی ازهمبندی های موجودش در نشست های درونی استفاده می کرد و تلاش می کرد آنها را به ماموریت بفرستد تا آنها احساس نکنند که در آینده حذف فیزیکی می شوند، یکی از آن قربانیان فرمانده فتح الله بود.
نظرشما راجع به رجوی چیه؟
جناب رجوی در بین نیروها و کادرهای سازمان از خودش یک (پسرشجاعی) ساخته که پنداری آخر شهامت و فداکاریه! درصورتیکه اگر به کارنامه ایشان از روز نخست بنگریم نیک میبینیم که ایشان از همان اول هم هیچ مالی نبوده و همواره یکجورهایی سر و گوشش هم می جنبیده که البته ناگفته نماند ایشان فوق تخصص دم به تله ندادن و دست زدن به هر کاری برای بدر بردن خود از زیر تیغ را دارد! قبول ندارید عرض میکنم.
خاری درچشم رجوی
نقطه اختلاف مهدی افتخاری با مسعود رجوی ازبحث انقلاب ایدئولوژیک وطلاق شروع شد وبعد ازشکست درعملیات مرصاد که تعداد زیادی ازاعضای سازمان کشته و زخمی و یا اسیر شدند به نقطه اوج خود رسید. بعد ازعملیات مرصاد تمامی اعضای سازمان دراوج تعجب دیدند که وی دیگر درموضع مسئول فرماندهی نیست وبه رده H تیمی یک هوادارمعمولی تنزل پیدا کرده بود رجوی برای درهم شکستن مقاومت وعزم جزم مهدی افتخاری اورا درپایین ترین مواضع، ازجمله باغبانی گمارد.
آغاز یا پایان جنگ مسلحانه مجاهدین
حاصل جنگ مسلحانه و سی خرداد این شد که هزاران عمل تروریستی انجام پذیرد و هزاران بیگناه کشته شوند و همچنین اشرف تبدیل شود به گوانتاناموی اشرفیها البته از طرف سران سازمان. یعنی گذر زمان جز بی آبرویی برای سران مجاهدین و رهبری آن چیز دیگری بر جای نگذاشته به صورتی که دشمنان ایران و ایرانی نیز آنها را جزو فرقه های تروریستی قلمداد می کنند
در سی خرداد ۱۳۹۰، رجوی همچنان می گوید مرغ یک پا دارد
آنان هم اکنون با اشتباهی که در 30 خرداد سال 1360 مرتکب آن شده و هیچگاه قیمت اعتراف به اشتباه را نیز نپرداختند، هم اکنون نه راه پیش و نه راه پس برایشان باقی مانده است و با وقاحت و بی شرمی تمام، همچنان ناچارند تنها و تنها به خاطر حفظ جان و غرور رهبران سازمان، راه رفته را همچنان به پیش بروند و آنچه که اشتباه و خیانت 30 خرداد سال 1360 شمرده می شود و همه جهانیان به جز اندکی لابی های جنگ طلب و زرادخانه ها و دلاربگیران، صحت و سقمش را قبول دارند.
۳۰ خرداد ۶۰، آغاز مبارزه مسلحانه و تروریسم کور
رهبری این سازمان که خود را محور عالم و همه کاره این تشکیلات می داند در نگاه محافل سیاسی دنیا جایگاهی برای ابراز نظر ندارد زیرا تروریسم را تبلیغ و ترویج می دهد. تشکل های سیاسی دنیا امروز بر گفتمان سیاسی و مبارزه صحیح اعتقاد دارند و تاکید می کنند اندیشه ی تروریستی مجاهدین خطرناک است. اما مسعود رجوی با ادعای آگاهی سیاسی فقط به یک راه نادرست و طرد شده پافشاری می کند و از درک مسائل روز دنیا عاجز است
مرگ مشکوک مهدی افتخاری
افتخاری که در تابستان سال 1360 فرماندهی عملیات خروج بنی صدر و مسعود رجوی از ایران را برعهده داشت، بعد از فعالیت های مختلف نظامی و امنیتی در ارتش آزادیبخش رجوی بدلیل مخالفت آشکار با نقش دیکتاتوری و رهبری مطلقه رجوی به پائین ترین رده سازمانی یعنی هوادار سقوط کرد و بدستور مستقیم رجوی به آشپزخانه و باغبانی در اشرف گمارده شد. با وجود همه تحقیرها و فشارها مهدی در مقابل مسعود رجوی ایستاد و تسلیم انقلاب ایدئولوژیک وی نشد. بعد از انقلاب ایدئولوژیک رجوی نشستی نبود که رجوی مهدی را بلند نکند و مورد استهزا و تحقیر قرار ندهد.
سخنی با مریم رجوی رئیس جمهور شورای ملی مقاومت
به نظر بنده که 25 سال از عمرم را در تشکیلات شما سپری کرده ام اینگونه مارک زدن وضرب و شتم منتقدین از طرف هر کس و هر شخصیتی باشد نشاندهنده پاسخگو نبودن و فرار از رویا رویی با واقعیتهاست بخصوص اگر این انتقادات و ایرادات به شخص رهبراین سازمان باشد. همانطور که خودتان کاملا به آن آگاه هستید در درون سازمان شما اساسا انتقاد و بیان اشکالات فقط مربوط به بدنه و اعضای ساده بوده و هست یعنی دردرون سازمان شما هیچکس مجاز نبود و نیست که به لایه رهبری یعنی شورای رهبری و راهبران عقیدتی سازمان یعنی شما و آقای مسعود رجوی هیچگونه انتقادی بکند
مجاهدین سازمانی انقلابی یا فرقه ای؟ – قسمت پنجم
اساسا در تمامی گروههای فرقه ای رهبر مایل است که قدرت مطلق باشد.او هرگز نمیپذیرد که کسی باصطلاح موی دماغش باشد یا بخواهد حتی در کنارش بنشیند. در سازمان مجاهدین هم اینچنین بود. بارها از مریم شنیده بودم که میگفت: مسعود فقط بخدا پاسخگوست! و ادامه میداد که او به نقطه ای از کمال و نزدیکی بخدا رسیده که میتوان او را جانشین خدا بروی زمین بدانیم. او بمانند ائمه، معصوم و پاک است و هرکس شکی باو بکند پنداری به حقانیت خدا شک کرده است!
چرا سران مجاهدین اعضا را رها نمی کنند؟
با گذشت بیش از هشت سال از سرنگونی دیکتاتور عراق، صدام حسین، سران سازمان مجاهدین خلق کماکان اصرار بر حضور در اشرف دارند و اعضا را با زور و فشار در این قرارگاه نگه می دارند. آن ها با ساکنان قرارگاه اشرف همچون گروگانانی برخورد می کنند که اجازه ندارند با خانواده های متحصن خود در مقابل درب اشرف هرگونه تماس و دیداری داشته باشند چه رسد به خانواده هایی که در آن سوی مرز عراق در ایران چشم انتظار فرزندانشان هستند.
مجاهدین سازمانی انقلابی یا فرقه ای – قسمت چهارم
نوک پیکان حمله فرقه ها بروی خصوصیات انسانی افرادیست که جذب آنان شده اند. آنان در طول زمان و بآهستگی با شیوه و شگردهای مختلف، با آموزشهای گوناگون سعی برآن داشتند که هر آنچه در دنیای عادی ارزش و محترم است را در ذهن نیروی خود به ضد ارزش تبدیل نمایند! مغز شویی بمانند ساختن یک ساختمان است. بایستی هر روز با کار مستمر آجر به آجر روی هم نهاد تا نهایتا به یک ساختمان رسید. در سازمان مجاهدین و بقول رجوی که همیشه یاد آوری میکرد: اصلی ترین کار مسئولین ما کار ایدئولوژیک که اسم مستعار آن مغز شویی بود است.
خواهان محاکمه رجویهای مزدور هستیم – قسمت پنجم
ما خانواده ها نبایستی تحت تاثیر شگردهای رجوی قرار بگیریم و نسبت به موضوع نجات بچه ها بی تفاوت شویم حتی اگر با القائات رجوی خواهر من، امثال ما خانواده ها را مزدور بخواند برای من اهمیتی ندارد ما با تمام توان مان برای نجات او و سایرین تلاش خواهیم کرد آنها حتی یک لحظه نباید بینند که ما خانواده ها در پشت حصار قلعه اشرف نیستیم آنها حتی شاید یک لحظه به خود بیایند و به ما فکر کنند آن وقت حضور ما نقش خودش را ایفا می کند آنها نباید فکر کنند که ما خسته شدیم و در آنجا نیستیم.