از فدا و صداقت تا دروغ و تظاهر در فرقه رجوی!
بعد از تیرباران بنیانگذاران و مرکزیت سازمان توسط شاه مسئولیت سازمان بطورخاص از فردای 22 بهمن و انقلاب ایران با مسعود رجوی شد.او که به هیچ عنوان صلاحیت بودن در این موضع را نداشت رفته رفته با گرفتن تصمیمات غلط سازمان را بکل از اهداف اولیه اش دور کرد و به منجلابی کشاند که نه را پس دارد و نه را پیش! این تصمیمات اشتباه در تمامی عرصه ها بود. چه بلحاظ سیاسی با جدا کردن خود از حاکمیت و تشکیل شورای ملی مقاومت و جذب نیروهای جدا شده از مردم ایران
ادیان، در اردوگاه اشرف
مسعود رجوی دیکتاتور قرن حاضر(امام زمان مجاهدین)، بارها و بارها در نشست های درونی که برگزار میکردند، میگفت که ما فقط یک دین بیشتر نداریم و همه بایستی تابع آن باشند و هر چه که من میگویم، باید همان اجرا شود. و هر کسی که با این مسئله مخالفت میکرد و دین وی شیعه نبود، کاری میکردند که مجبور بشود تغیر دین بدهد و چیزی که مسعود رجوی میخواست آن را انجام بدهد.
اعضاء جداشده در رینگ بوکس با رعایت اخلاق مبارزه می کنند
اعضاء جداشده و رهاشده طی بیست سال اخیر با رقیب و حریف خود به مثابه دو بازیگر در رینگ بوکس، با رعایت قانون و اخلاق، مبارزه می کنند که طرف مقابل به این نوع مبارزه و بازی، انفعال و بریدگی و مزدوری و غیره می نامد با این بهانه که روضه اصلی به هم می خورد و بعضاً نیز به این نوع مبارزه، افشاگری و روشنگری و غیره می نامند، ولی در واقع چنین رزم و پیکاری، از جنس حیات و بقاء است.
ملاقات پشت دیوار اشرف – قسمت پنجم
رجوی بهتر از همه میداند که پایان عمر اشرف، آغازی است برای مجازات خودش. تقریباً در تمامی پیامچه هایش بر لزوم حفظ اشرف تاکید مکرر کرده و می کند. چرا که، بر فرض اگر 3/2 اعضا در اشرف قربانی شوند اولاً 3/1 نیروهای باقی مانده نیروهایی خالص است که گفته جلو نروند و خود را زنده نگه دارند، ثانیاً خونهای ریخته شده سپری است که پشت آن می شود ژستهای حقوق بشری و مظلومانه دروغین گرفت.
در دوران تعیین تکلیف نهایی، رجوی کجاست؟
استفاده رجوی از این شرایط مشغول نگاه داشتن نیروها و انگیزه دادن به نفرات قرارگاه برای ماندن در عراق و برای نیروهای خارج از کشور هم چه مالی و چه سیاسی خارج کردن سازمان از لیست است. بنابراین شاید رجوی حساب میکند که سالی سی چهل نفر را که بایستی در درگیری و فعالیتهای ترور از دست میداد الان به نوعی در راه فعالیت سیاسی از دست بدهد، فرقی ندارد. ولی منظور و هدف او از این راه تامین میشود. چون مساله را در بقای خودش میبیند.
وقتی بوی ننگ یک فرقه بیشتر ازرایحهَ خوشخدمتی آن است
مجاهدین از لیست بیرون نیامدند اما در جریان تلاش برای خروج از لیست گذشته خود را انکار کردند مبارزه مسلحانه را طرد کردند و درحالی که فکر میکردند خروجشان حتمی است نهادهای تصمیم گیری آمریکا را صالح و برحق خواندند.حالا علاوه بر اینکه بور و کور و مطرود نمیدانند چه موضعی بگیرند، نمیدانند چه سیاستی هم اتخاذ کنند چرا که استراتژی نبرد مسلحانه و ارتش آزادیبخش آنها با رفتن صدام و انکار خودشان در هم شکسته است و استراتژی جنگ خارجی هم با ماندن آنها در لیست از بین رفته است.
مهمانی افطاری فرقه رجوی
طبق روش های جاری و هر ساله خانم مریم قجر یک سری آدمهای مفت خور که نه ببارند و نه بدار را زیر پوش مناسبتی در ماه مبارک رمضان دعوت می کند. اما امسال زیر پوش حفاظت از اسارتگاه اشرف اربابان بازنشسته و از دور کار خارج شده را دور خودش جمع کرده و یک ژست رومانتیک هم می گیرد. بایستی به این ابله گفت مفت خوردن چه گامی می تواند برای اسارتگاهت بردارد. به جای این همه ریخت و پاش ذره ای به آن اسیران اشرفی بدهید که جان بگیرند.
ملاقات پشت دیوار اشرف – قسمت سوم
چرا وقتی مریم رجوی در فرانسه دستگیر شد، همه باید در اشرف تک تک درخواست خودسوزی میدادند، اما اکنون که سی و چند نفر در عراق کشته شدند و خیلی ها زخمی شدند و بقیه نیز در معرض انواع خطرات هستند، چرا مریم و سایر شورایی ها حتی حاضر به اعتصاب غذا هم نشدند؟! چرا وقتی یک شخصیت سیاسی از شورایی ها به اشرف برای همدردی نیامدند؟ فقط از دور همه، ای وای و بیداد می کردند؟ بنظر شما این صحنه مسخره نیست؟
پیام بهزاد علیشاهی خطاب به اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق
هیچوقت به خودتان جرأت داده اید که بپرسید چرا سازمان به اشرف نیاز دارد؟ آیا واقعا برای جان اشرف نشینها ارزشی قائل است؟ چرا هیچوقت تلاش نکرده آنها را به اروپا و آمریکا انتقال دهد؟ یا لااقل درخواستی در این باره نکرده؟ هیچوقت از خودتان پرسیده اید که چرا مسعود رجوی مخفی شده است؟ مگر مسعود رجوی نبود که موقع آزادی از زندان شاه گفته بود: بعنوان یک مجاهد ناچیز و به اقتضای وظیفه انقلابی و انظباط تشکیلاتی خود را آماده کرده بودم تا ناچیزترین سرمایه خود را یعنی جانم را به انقلاب این خلق بزرگ تقدیم کنم
تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت ششم
مجاهدین اهل گفتگو نیستند این اثبات شده است سالها ما در اشرف بودیم و میدانیم سران مجاهدین حتی حاضر نیستند با نیروهای خودشان که منتقد یا متناقض به خط مشی، ایدئولوژی و رهبری سازمان شده اند وارد گفتگو شوند آنها فقط سعی دارند از زور و فشار استفاده کنند.
خانم قجر به فکر نجات جان اعضای ارتش شکست خورده خودت باش
خانم قجر برای دلگرمی دادن به افراد وارفته به اصطلاح آزادی بخشش از هر اتفاقی در دنیا برای آنها پیام داده و این بار هم سعی کرده با رویای سرنگونی دولت لیبی توسط ارتش خیالی اش به آنان این پیام را بدهد که در سایر نقاط دنیا هم امثالی مثل ارتش شما وجود دارد که توان این را دارد که حکومتی را سرنگون کند.
نگاهی به آخرین پیام مسعود رجوی در مورد سرنگونی هم رزمش قذافی
باز هم باید بگویم که رجوی دچار اشتباه محاسبه است مثل همیشه نمی خواهد از الاغ استراتژی ورشکسته و تاریخ گذشته اش پائین بیاید او باید بداند که مردم ایران با لیبی تفاوت دارند و این مراحل را گذرانده اند آنها دیگر دنبال خشونت و سلاح و آدمکشی نیستند و برای خواسته هایشان حاضرند کشته شوند اما دست به سلاح نمی برند مگر رجوی در دهه 60 دست به سلاح نبرد و کم کشت از مردم بیگناه کوچه و خیابان مردمی که تازه انقلاب کرده بودند. استراتژی خشونت و سلاح یک استراتژی ورشکسته است.