پنجشنبه, ۲۰ آذر , ۱۴۰۴
زندان در زندان – یادداشت های سفر به اشرف – قسمت دوم 02 خرداد 1391

زندان در زندان – یادداشت های سفر به اشرف – قسمت دوم

در درب ورودی اشرف شاهد صحنه های تلخ و دردناکی بودم خانواده ها با بلندگو و با هزار آرزو فرزندان و بستگانشان را صدا می زدند آنها سالهای طولانی بود که هیچ تماسی با فرزندانشان نداشتند مسعود و مریم که شعار حمایت از حقوق بشر می دهند در طی بیست سال و یا بیشتر اجازه تماس به افراد مستقر در اسارتگاه اشرف را با خانواده هایشان در ایران و یا سایر نقاط جهان نداده اند!

گفتگوی صمیمی با برادر مصطفی فروغی از اسیران اشرف 01 خرداد 1391

گفتگوی صمیمی با برادر مصطفی فروغی از اسیران اشرف

من چندین سال است کار برادرم را دنبال می کنم از طرفی مادرم خیلی نگران برادرم است قطع ارتباط و ناپدید شدن او برای من و مادرم باور کردنی نبود. من توانستم از طریق ارگانهای بین المللی ردی از مصطفی بگیرم مصطفی برادرم چندین سال است در فرقه اسیر است تعجب من این جاست که مصطفی اهل سیاست نبود چگونه فریب این ها را خورده و چندین سال است خودش را در این فرقه اسیر کرده

خانم خزائی: رجوی دین ندارد که مانع ملاقات خانواده ها با فرزندان شان می شود 30 اردیبهشت 1391

خانم خزائی: رجوی دین ندارد که مانع ملاقات خانواده ها با فرزندان شان می شود

خانم خزائی بعد از شنیدن آخرین اخبار از وضعیت اشرف و کمپ موقت ترانزیت، در حالی که دست به دعا برداشته بود اظهار امیدواری می کرد که هر چه زودتر بتواند به ملاقات فرزندش برود. او می گفت « رجوی دین ندارد که مانع ملاقات خانواده ها با فرزندان شان می شود. حتی اگر خانواده ها کافر هم باشند او حق ندارد مانع از انجام ملاقات بشود»

خانواده ها: ما خواهان ملاقات با فرزندانمان در کمپ ترانزیت هستیم – قسمت سوم 26 اردیبهشت 1391

خانواده ها: ما خواهان ملاقات با فرزندانمان در کمپ ترانزیت هستیم – قسمت سوم

پس از اظهارات و درخواست هر یک از خانواده ها برای ملاقات در کمپ جدید از جمله آقایان عبدالمناف شعبانی برادر اسیر محسن شعبانی و مصطفی فرد برادر اسیر مهدی فرد و حسین و عسکر شعبانپور، میرگل موسوی برادر اسیر یعقوب موسوی و خانم نسیبه آهنگر طبقی فرزند اسیر عبدالحسین آهنگر طبقی و آقای کرمعلی شعبانپور برادر اسیر حسن شعبانپور درخواست کردند تا تلاش شود که، تا قبل از مرحله نهایی گفتگو کمیساریای عالی پناهندگان با بستگان اسیرشان در بغداد ملاقات کنند

زندان در زندان – یادداشت های سفر به اشرف 26 اردیبهشت 1391

زندان در زندان – یادداشت های سفر به اشرف

ماهیت وحشتناک این فرقه هنوز برای من به درستی آشکار نشده بود؟ چون با اشرفی مواجه شدم که دور آن را نه یک لایه خاکریز یا سیم خاردار که هشت لایه سیم خاردار و خاکریز کشیده بودند! وحشت رجوی و سایر سران مجاهدین از خانواده ها، پدران و مادران دلسوز و ساده دل تعجب انگیز بود. وقتی خوب به اطرافم نگاه کردم متوجه شدم به تعداد سیم خاردارها اضافه شده است

من یک انسان هستم 25 اردیبهشت 1391

من یک انسان هستم

حضور قدرتمند خانواده های گیلانی در مقابل و پشت سیمهای خاردار اسارتگاه تن و روح نسل سوخته، نشان و حکایت از ضدیت خرده دیکتاتورهایی هویت باخته با فرهنگ و هویت انسان ایرانی دارد. این حضور، همانطور که در روزهای گذشته در سایتهای اینترنتی آمده است، آنچنان عبرت انگیز است که انسان را به یاد نمونه هایی از عملکرد پدرخوانده و یکی از مرگبارترین دیکتاتورها می اندازد

خانواده زمانی: مناسبات رجوی ها مثل پل پوت است 25 اردیبهشت 1391

خانواده زمانی: مناسبات رجوی ها مثل پل پوت است

روز گذشته برادر یکی از اسرای اشرف خانم رخساره زمانی طی ملاقاتی با تعدادی از بازگشته ها از جمله بازگشته جدید آقای محمد رضا گلی اسکاردی ضمن دریافت آخرین وضعیت نفرات در اشرف و لیبرتی آرزوی رها شدن هر چه زودتر خواهرش از چنگال رجوی دیکتاتور شد.آقای رضا زمانی در این ملاقات اظهار داشت رجوی مثل پل پوت است و افکار او مبتنی بر هیچ و پایه و اساس علمی و واقعی نیست و هیچ کس افکار رجوی را قبول ندارد.

خانواده شعبانی: صدام، پسرم را به رجوی لعنتی فروخت 23 اردیبهشت 1391

خانواده شعبانی: صدام، پسرم را به رجوی لعنتی فروخت

پیرزن آه کشید و گفت: خدا صدام را لعنت کند. من زحمت کشیدم و پسرم را بزرگ کردم ولی پس از اسارت او در جنگ، صدام، پسرم را به رجوی لعنتی فروخت». او ادامه داد «ای کاش درد ما فقط اسارت او در جنگ بود، رجوی ها به ما اجازه نمی دهند حتی او را ملاقات کنیم و از او خبری داشته باشیم. در سال 1382 وقتی به همراه پدر و برادر محسن برای ملاقت پسرم به قرارگاه اشرف رفتیم، فرماندهان فرقه به ما اجازه ندادن تا پسرمان را ببینیم. آنها سه روز ما را دست به سر کردند و هر بار چیزی به ما می گفتند.

آفرین بر همت و عزم شما خانواده های اسیران در بند فرقه رجوی 21 اردیبهشت 1391

آفرین بر همت و عزم شما خانواده های اسیران در بند فرقه رجوی

سازمان میخواست که خانواده های بی خبر در ایران و خارج از کشور را با حیله های مختلف سرکیسه کند و از آنها پول بگیرد که هم عملا آنها رابه نفع خود وارد معرکه کرده باشد وهم دستش برای پولشویی باز باشد , این پروژه نیز قبل از حضور شما شروع شده بود و تحلیل سازمان این بود که هرکس به خاطر نجات فرزندش پول خواهد داد و وقتی پول بدهد با خطری که برایش ایجاد میشود و مخفی کاریهایی که لازم است بکند عملا عضو فرقه خواهد شد , حضور شما این خط را با شکست مواجه کرد و اخبار حضور شما باعث شد که همه خانواده های اسیران در تمام دنیا حقیقت را بدانند.

استمداد خانواده صادقلو از مجامع بین المللی 21 اردیبهشت 1391

استمداد خانواده صادقلو از مجامع بین المللی

مادر و خواهر شکرالله صادقلو با مراجعه به دفتر انجمن نجات از فریب فرزندش توسط گروه مجاهدین شکایت و گلایه کردند، آنها گفتند: فرزندم به واسطه یکی از اعضاء گروه تروریستی مجاهدین به کشور ترکیه فراخوانده شد و سپس از آنجا به پادگان نظامی مسعود رجوی منتقل گردید.مادر شکرالله در رابطه با پسرش چنین می گوید که خدا لعنت کند سران فرقه رجوی را که فرزندم را که اکنون باید عصای دستم می شد را از من دزدیده و او را آواره بیابان نمودند.

پای درد دل مادران و خانواده های دردمند متحصن در مقابل اشرف – قسمت دوم 19 اردیبهشت 1391

پای درد دل مادران و خانواده های دردمند متحصن در مقابل اشرف – قسمت دوم

زمانی که با خبرشدم برادرم احمد فخرعطار درعراق و در محلی به نام اشرف است فکر میکردم درآنجا زندگی عادی وجود دارد. ولی وقتی که به درب اشرف رسیدم و دیدم که اطراف اشرف را با خاکریز و سیم خاردار محصورکرده اند با خود گفتم خدایا، برادرم 17 سال در این زندان مخوف که در داستانهای حزب نازی نمونه آن را شنیده بودم به سر میبرد؟ فکر میکردم که آزادی عمل دارد.ولی بعد متوجه شدم آزادی که شعار آنهاست جز خیالی بیش نبوده و نیست. طی چندین باری که به اشرف آمدم موفق به دیدار برادرم نشدم.

خانواده ها: ما خواهان ملاقات با فرزندانمان در کمپ موقت ترانزیت هستیم 18 اردیبهشت 1391

خانواده ها: ما خواهان ملاقات با فرزندانمان در کمپ موقت ترانزیت هستیم

آقای نظری در رابطه با دستاوردهای حضور خانواده ها در جلوی قرارگاه برای حاضرین توضیح داد: از دستاوردهای دیگر حضور خانواده ها در عراق دلگرم شدن افراد اسیر در قرارگاه بود آنها خانواده ها را پشتوانه خود در مقابل تشکیلات فرقه ای می دانستند به همین دلیل در دو سال حضور شما در عراق بیش از 70 نفر از اشرف فرار کردند.در تکمیل بحث مسئول نشست آقای عین الله شعبانی یکی از فراریان جدید از اشرف اظهار داشت: وقتی به هر دلیل یک روز بلندگوها خاموش می شد و خانواده ها پیام نمی دادند وقتی افراد در اشرف به هم می رسیدند با نگرانی از هم می پرسیدند”چی شد یعنی رفتند؟”

blank
blank
blank