یکشنبه, ۲۳ آذر , ۱۴۰۴
نام محمد را در لابلای سخنانش جستجو می کردیم 20 مهر 1398

نام محمد را در لابلای سخنانش جستجو می کردیم

دلنوشته مرضیه بقایی خواهر محمد بقایی دیدار محمد تورنگ با مادر و خواهر محمد بقایی من بودم و مادرم؛ منتظر آقای محمد تورنگ شدیم. آقای تورنگ رسید. بعد از احوال پرسی او برایمان سخن از خودش گفت. از درد میگفت. سخن از تنهایی ها و مشقتهایش که در اردوگاه های صدام و سال های سخت […]

خاطره گویی آقای علی قدس از کنار پادگان اشرف 20 مهر 1398

خاطره گویی آقای علی قدس از کنار پادگان اشرف

سلام بنام خدا من علی قدس هستم برادرم محمد رضا قدس که چندین سال است در فرقه رجوی اسیر است. من برای اولین بار بود عازم عراق شدم و خیلی خوشحال بودم و در پوست خودم نمی گنجیدم چون بعد از چندین سال دوری از برادرم لحظه دیدار با برادرم نزدیک تر می شد. با […]

مادر رسول دلی پر درد دارد 18 مهر 1398

مادر رسول دلی پر درد دارد

دیدار با مادر رسول ترکمانی دل پر دردی دارد. با کمک عصای بخصوص راه میرود و توانایی ایستادن ندارد. وقتی از فراق فرزند صحبت میکند چشمانش را به گوشه ای میدوزد و دردهای سینه را بیرون میریزد. دختر و پسرش همراهش هستند و چشمانشان مملو از اشک می شود. ولی مادر اشک نمیریزد و درد […]

غم دوری حسین پیرم کرد و کمرم را شکست 17 مهر 1398

غم دوری حسین پیرم کرد و کمرم را شکست

دیدار محمد تورنگ با مادر حسین رنجی مادر حسین رنجی به تنهایی برای دیدن محمد تورنگ به دفتر انجمن نجات مشهد آمده بود. محمد تورنگ حسین را از اردوگاههای صدام می شناسد. حسین پرسنل نیروی دریایی جمهوری اسلامی بوده که اسیر می شود. مادر حسین می گوید حسین ازدواج کرده بود و هنوز همسرش با […]

مامانی برگرد 16 مهر 1398

مامانی برگرد

سروده ی یک دختر برای مادرش که هرگز او را ندیده و اکنون در کمپ اشرف 3 است. هر وقت که دلتنگ میشم، با یاد مادرم و به انتظار و با شوق دیدارش این غزل رو توی تنهایی هام میخونم.. با صدایی شبیهِ صدای خودش.. قسمت این بود که من با تو معاصر باشم تا […]

دیدار محمد تورنگ با احمد رضایی برادر حجت رضایی 16 مهر 1398

دیدار محمد تورنگ با احمد رضایی برادر حجت رضایی

مگر پدرم که به عراق رفته بود جز دیدار برادرم در خواست دیگری داشت! احمد رضایی با اینکه مدرس دانشگاه است و صبحها وقت آزاد ندارد ولی از دیدار با محمد تورنگ استقبال می کند. تا از محمد تورنگ که حجت را می شناسد بشنود. محمد با دیدن احمد می گوید چقدر شبیه حجت هستید […]

خاطرات آقای حسن زنگنه درکنار پادگان اشرف 15 مهر 1398

خاطرات آقای حسن زنگنه درکنار پادگان اشرف

سلام! سلامی گرم خدمت خانواده های درد و رنج کشیده توسط فرقه رجوی من حسن زنگنه هستم برادر رضا زنگنه. برادرم مثل فرزندان شما چندین سال است که در فرقه رجوی اسیر است پس من و شما خانواده ها دردمان یکی است. من زیاد اهل حرف زدن نیستم. چندین بار برای دیدن برادرم به عراق […]

حضور خانواده رضا علی میرزائی در دفتر انجمن نجات 14 مهر 1398

حضور خانواده رضا علی میرزائی در دفتر انجمن نجات

آقا رضا من و فرزندانت همچنان منتظرت هستیم سران سازمان ضد خانواده مجاهدین بعد از آنکه نتوانستند انقلاب مردمی کشورمان را بربایند و مسیر ان را آنطور که دلشان میخواست و برای تحقق کمونیسم تغییر دهند ، بفکر جنگ مسلحانه افتادند و در سال 60 با خروج از مرزهای کشورمان و ملحق شدن به دشمنان […]

نامه خانواده های استان مرکزی به رئیس صلیب سرخ جهانی 13 مهر 1398

نامه خانواده های استان مرکزی به رئیس صلیب سرخ جهانی

رئیس صلیب سرخ جهانی آقای پیتر مائورر با سلام و احترام و آرزوی موفقیت برای شما من مهین حبیبی هستم.. شما حتما با سازمان تروریستی مجاهدین آشنا هستید. دختر من پروانه ربیعی عباسی.. نزدیک به 20 سال است در این سازمان اسیر است و تا بحال هیچ تماسی با من نداشته و من نگران حال […]

نامه ی خواهروخواهرزاده چشم انتظار فیروز ساعدی (سرخوش) 10 مهر 1398

نامه ی خواهروخواهرزاده چشم انتظار فیروز ساعدی (سرخوش)

فیروزجان برادرمهربانم چند وقتی هست که دیگر امیدمان را ناامید کردی. دیگر حس می کنیم تو مرا  فراموش کردی وگرنه جای خالی تو همیشه درزندگیمان حس می شود. وقتی پدرمان را به خاک سپردیم زیر تابوتش را نگرفته بودی. هنگام عروسی ها وغم وشادی هایمان همیشه جای خالیت حس می شود. دل تنگ تو هستیم. […]

بیش از سی سال است که مهناز مرا دزدیده اند 09 مهر 1398

بیش از سی سال است که مهناز مرا دزدیده اند

” نذر کردم گر غریبم بیاید از سفر                                 روزه گیرم روزها را شب تا سحر” یکی از نعمتهایی که خداوند بر انسانها ارزانی داشته پدر و مادر می باشد. در واقع والدین بزرگترین نعمتی است که خداوند به ما انسانها عطا نموده و بر ما فرزندان است که قدر آنها را دانسته و احترام آنها […]

چهار دهه است که دلتنگ برادرم هستیم 09 مهر 1398

چهار دهه است که دلتنگ برادرم هستیم

دیدارنزدیک ازمنزل خانواده ولیرضا اکبری کهنه سری ازاعضای اسیررجوی درآلبانی ولیرضا اکبری کهنه سری در کسوت یک سرباز و مدافع خاک میهن در ماههای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اسارت نیروهای بعثی درآمد و چیزی حدود 8 سال ازعمرش را در سیاهچالهای مخوف صدام سپری کرد. سختیهای کشنده وطاقت فرسای اردوگاه صدام ؛ […]

blank
blank
blank