مجاهدین؛ فرقه ای که من در آن بزرگ شدم و از نزدیک با آن آشنایی دارم – قسمت دوم
اینبار می خواهم بدانید که چطور برای القای فکری انسانها قرنطینه می شوند. در سال 73 یکسری از افراد انقلاب درونی را قبول نمی کردند و می گفتند گفته های مسعود را به عنوان مبارزه سیاسی قبول داریم اما گفته های مریم درباره انقلاب درونی را قبول نداریم. اینها 6 ماه قرنطینه شدند و سرانجام بعد از سر به نیست شدن چند نفر و اعدام و شکنجه هزاران نفر القای افکار جدید فرقه گری را به لایه سوم سازمان قبولاندند. آنها بعد از بازگشت طوری عقده ای شده بودند که به کسی رحم نمی کردند و حتی به خواهر و برادر تنی اعتمادی نداشتند اگر چه درون این نفرات ضدیت موج می زد اما روح مرده و دل شکسته جسارت را از آنها گرفته بود و اینگونه دو چهره گی در تشکیلات رواج پیدا کرد…
برگزیده ای از کتاب فرقه ها در میان ما – قسمت سیزدهم
در مراسم یادبودی، دختری که نجات یافته بود، درباره دوستش که کشته شد صحبت کرد.این دختر گفت که دوست او نمیدانست که دنیای خارج از فرقه چگونه است، ولی گاهی در خصوص آن صحبت میکرد و میگفت: «فقط برای یک روز مایلم بدانم که جهان خارج از فرقه چگونه است.» او میخواستاین شانس را داشته باشد، ولی هرگز آن را به دست نیاورد. او راهی برای خروج از فرقه نداشت، زیرا هیچ کسی را برای مراجعه و درخواست کمک نداشت.
برگزیده ای از کتاب فرقه ها در میان ما – قسمت دوازدهم
«جیم جونز» در جونزتاون تعدادی مختصص پزشکی داشت که شامل لاری شاخت یک پزشک جوان، و چندین پرستار میشد. میزان زیادی دارو از سان فرانسیسکو برای استفاده در «واحد مراقبتهای گسترده» فرقه؛ جایی که قانون شکنان فرقه یا کسانی که میخواستند جدا شوند در آنجا محبوس و سپس رام میشدند، فراهم میگردید. شاخت و پرستاران «معبد خلقها» از دارو برای تنبیه، ارعاب و کنترل پیروان جونز استفاده میکردند.
چگونه رجوی دعوی پیامبری می کند؟!
واقعیت این است که از زمان تحصن خانواده ها در ورودی اشرف که قریب یک سال می گذرد، رجوی هنوز نتوانسته راهکار تدافعی مناسبی در جهت خاتمه دادن به تحصن آنها اتخاذ کند. تلاش های مذبوحانه به اصطلاح سیاسی و رایزنی ها و لابی های گسترده در این مدت نه تنها مشکلی حل نکرده که با پیوستن گروهی خانواده های عراقی به متحصنین شرایط را برای رجوی سخت تر کرده است.
برگزیده ای از کتاب فرقه ها در میان ما – قسمت یازدهم
در آن فرقه، رهبر «تجارب ماراتونی» بسیاری را به اجرا در میآورد، که معمولا روزهای جمعه عصر شروع شده و تا یکشنبه ادامه مییافت. در طیاین تجارب، رهبر و پیروانش از همه سنین در برابر یک بوفه مملو از مشروبات الکلی، ماریجوانا (ماریوانا)، کوکائین، و آمفتامین، با خواب بسیار کم، دلی از عزا در میآوردند. رهبر حلقهای از به اصطلاح زنان و همسران داشت، و وقتی او کارش با زنانش در اقامتگاه خصوصی اش در طیاین جلسات تمام میشد، غالبا نسبت به آنها در بازیهای جنسیاش با خشونت رفتار میکرد.
گفتگو با آقای جابر مجدمیان عضو جدا شده ی مجاهدین – قسمت دوم
او اصرار داشت تا افراد حاضر در نشست تتاقضات خودشان را یادداشت کرده و به مسئول خود بدهند. او می گفت برخی از افرادی که در قرارگاه اشرف حمل تناقض می کنند دیوانه می شوند و برای اینکه آنان دچار پریشانی روحی و روانی نشوند باید تناقض خودشان را صادقانه نوشته و در جمع افراد بخوانند و کسی که اینگونه عمل نکند در” جیم” یا لحظات جنسی غرق می شود.
خاطرات حضور در درب اشرف به همراه خانواده ها – قسمت دوم
تعدادی از خانواده های گیلانی نیز که همان روز آمده بودند بطرف سیم توری بهداری رفته و با مهر و محبت از عزیزان خود سوال میکردند و نفرات رفت و آمد کننده به امداد پزشکی سازمان را مورد خطاب قرار داده و ضمن سلام از انها درمورد عزیزان خود سوال میکردند ولی به دستور سازمان آنها از ترس جرات نداشتند سرشان را برگردانند و ما نیز چندین بار دیدیم که نفرات اطلاعات سازمان پشت بوته ها و درختان به گوش ایستاده و ما را می پایند.
درد دل مادری در رنج دوری فرزند اسیرش در اشرف
به نظرم حتی نام زندان را هم نمی توان روی اشرف گذاشت چون باید گفت: صد رحمت به زندان! معمولا هر زندانی حق ملاقات را دارد و کسی نمی تواند این حق را از او سلب کند. اما ما چه کنیم که قانون پادگان اشرف با قوانین دنیا متغایر است و آن این است که: ملاقات ممنوع. قانونی که در فرقه حاکم است در کجای قانون دنیا جا دارد که یک مادر بعد از چندین سال حق ملاقات با فرزندش را ندارد.
برگزیده ای از کتاب فرقه ها در میان ما – قسمت دهم
یک بار، زمانی که من با دو عضو سابق فرقه که علیه فرقه مربوطه شکایت کرده بودند مصاحبههایی انجام میدادم، هر روز صبح یک موش صحرایی قهوهای بزرگ مرده ـ که یک چوب آب نبات در قلبش فرو شده بود ـ بر روی پلههای درب ورودی خانه، پیش از آنکه اعضای سابق مذکور مراجعه کنند، گذاشته میشد. بی شک، این کار به این جهت انجام میپذیرفت که به من و همچنین آنان خاطر نشان شود که ما همگی «موش صحرائی» هستیم. در همان دوران، یک روز بیش از بیست موش
مجاهدین؛ فرقه ای که من در آن بزرگ شدم و از نزدیک با آن آشنایی دارم – قسمت اول
من در یک تشکیلات بسته فرقه ای به نام سازمان مجاهدین بزرگ شدم و عمرم را در یک کمپ به نام کمپ اشرف که مقر این فرقه بود سپری کردم. به خاطر القای فکری که زائیده یک انقلاب درونی از طلاق و ازدواج غیر عرفی رهبران معنوی بوجود آمده بود. همیشه زیر القای فکری رهبران و تحمیل نمودن افکار خودشان ساعت ها همایش، جلسه و نشست می گذاشتند طوری که آدم را وادار می کردند تا گفته های ایشان را قبول کند
با وجود سازمان خلق در عراق این کشور استقلالی ندارد
عامل مهم در روند استمرار حضور این سازمان در خاک عراق حمایت آمریکا از این سازمان می باشد به طوری که حضور نیروهای آمریکایی در خاک عراق موجب شده دولت این کشور در حال حاضر در تصمیم گیری قاطعانه در قبال این سازمان با سختی مواجه شود و یک مهلت زمانی معینی را به این سازمان بدهد که حق داشته باشد پس از اتمام آن این سازمان را از عراق اخراج کند و یا عناصر این سازمان را به ایران تحویل دهد تا این کشور افراد جنایتکار را محاکمه کرده و افراد بی گناه را آزاد کند.
برگزیده ای از کتاب فرقه ها در میان ما – قسمت نهم
یک بار، زمانی که برای سخنرانی در”مجلس اعیان بریتانیا” دعوت شده بودم، در فرودگاه لندن بازداشت شدم، زیرا که فرد مزاحمی به مقامات گمرک اطلاع داده بود که من یک تروریست ارتش جمهوری خواه ایرلند (IRA) هستم! موضوع خیلی زود حل و فصل شد، ولی شاید این نمونه تصویری از نوع زندگی کسانی که سعی میکنند عموم مردم را در خصوص فرقهها مطلع نمایند، به دست بدهد.