درد دل نوجوانی ۱۶ ساله در غم دوری از عزیز اسیرش در فرقه رجوی
من به همراه پدر و مادرم در روز سه شنبه 19/11/89 به عراق رفتیم و در شهرآزادی که محل اردوگاه خانواده ها میباشد مستقر شدیم وهر روز صبح با اشتیاق می رفتیم که شاید عمویم و دیگرخانواده ها فرزندانشان را ببینند. اما آن چیزی که ما فکرمیکردیم مانند یک رویا و خواب بود که حقیقت نداشت وحقیقت چیز تلخی برایمان بود که اصلا فکر آنرا نیز نمی کردیم. چرا که هر روزصبح و بعدازظهر با امید میرفتیم و نا امید باز می گشتیم وهر روز با بلندگو صدایشان میکردیم و جز فحش و توهین چیز دیگری از سران آنها نمی دیدیم
مصاحبه آقای غلامرضا نوربخش ازاعضای جدا شده فرقه رجوی
غلامرضا نوربخش هستم که درسال79 توسط یکی ازپیکهای فرقه اغفال شدم وبه بهانه گرفتن پناهندگی انگلیس مرا ابتدا به عراق برد ودرهتلی واقع دربغداد با تعدادی ازاعضای این فرقه مواجه شدم.که برایم نوارهای ویدیویی ازارتش به اصطلاح آزدی برایم گذاشتند سپس عکس برادرم راکه درعملیات مرصاد کشته شده بود را نشانم دادند وبا فریب واغفال وسوء استفاده ازاحساس وعواطف برادری، ازمن خواستند که مثلا انتقام خون برادرم رابگیرم
مجاهدین سازمانی انقلابی یا فرقه ای – قسمت چهارم
نوک پیکان حمله فرقه ها بروی خصوصیات انسانی افرادیست که جذب آنان شده اند. آنان در طول زمان و بآهستگی با شیوه و شگردهای مختلف، با آموزشهای گوناگون سعی برآن داشتند که هر آنچه در دنیای عادی ارزش و محترم است را در ذهن نیروی خود به ضد ارزش تبدیل نمایند! مغز شویی بمانند ساختن یک ساختمان است. بایستی هر روز با کار مستمر آجر به آجر روی هم نهاد تا نهایتا به یک ساختمان رسید. در سازمان مجاهدین و بقول رجوی که همیشه یاد آوری میکرد: اصلی ترین کار مسئولین ما کار ایدئولوژیک که اسم مستعار آن مغز شویی بود است.
خواهان محاکمه رجویهای مزدور هستیم – قسمت پنجم
ما خانواده ها نبایستی تحت تاثیر شگردهای رجوی قرار بگیریم و نسبت به موضوع نجات بچه ها بی تفاوت شویم حتی اگر با القائات رجوی خواهر من، امثال ما خانواده ها را مزدور بخواند برای من اهمیتی ندارد ما با تمام توان مان برای نجات او و سایرین تلاش خواهیم کرد آنها حتی یک لحظه نباید بینند که ما خانواده ها در پشت حصار قلعه اشرف نیستیم آنها حتی شاید یک لحظه به خود بیایند و به ما فکر کنند آن وقت حضور ما نقش خودش را ایفا می کند آنها نباید فکر کنند که ما خسته شدیم و در آنجا نیستیم.
قلاب سنگ و تیر کمان؛ سلاح استراتژیک فرقه رجوی
اشیاء فلزی که به سمت ما پرتاب می کردند حساب شده آنها را بُرش داده بودند و یک سری نفرات را برای این کار سازماندهی کرده بودند. در کجای دنیا ثبت شده که ملاقات با زندانی ممنوع است. این ها که مدعی آزادی هستند واقعا بایستی برای افراد فریب خورده تاسف خورد کسانی که تحمل چند خانواده را ندارند چه نام و نشانی بایستی روی آنها گذاشت اگر فرقه رجوی فکر می کند که با ابزارهای انسانهای نخستین می تواند هدف ما را متوقف کند سخت در اشتباه است
گزارشی از سفر خانواده های استان مرکزی به اشرف!
به سمت پادگان اشرف حرکت کردیم. به پادگان اشرف که رسیدیم در شهرک آزادی که خانواده ها آن را تاسیس کردند اسکان یافته واستراحت کردیم و صبح در مواضع مختلف پادگان اشرف برای دیدار با فرزندان و برادران و خواهرانمان مشغول فعالیت شدیم. پشت سیم خاردار با افراد سازمان مواجه شدم به ما می گفتند: مُزدور! ساندیسی! غیرت شما کجا رفته؟ این غیرت خانواده ها را نشان می دهد که یک سری با مشکلات مریضی که دارند عازم عراق می شوند که فقط فرزندانشان را ملاقات کنند.
اهانت و هتاکی به خانواده های متحصن مقابل اشرف را قویا محکوم میکنیم
شماری دیگر از خانواده های چشم انتظار گیلک با اجتماع در دفترانجمن نجات گیلان در روز چهارشنبه مورخه 11/3/90 ضمن محکوم کردن اهانت وهتاکی به خانواده های متحصن ومقاوم ازجانب سران تشکیلات مخوف فرقه رجوی، مصرانه خواستارتسهیلاتی ویژه بمنظوراعزام وپیوستن به متحصنین صبور و قهرمان در مقابل اردوگاه عراق جدید شدند.
خطاب به تمامی مدعیان حقوق بشر
چرا نمیپرسید که رهبرشون کجاست؟ چرا مخفی شده؟ چرا اگه راست میگن درهای اشرف رو باز نمیکنن تا هر کی خواست با آزادی کامل از اشرف خارج بشه؟ چرا به حرف افرادی که از اونجا فرار کردند گوش نمیکنید؟ چرا صدای مظلوم رو نمی شنوید؟ چرا فرقه ای رو که فقط به حفظ دلارهاش فکر میکنه رو بازخواست نمیکنید؟ چرا اسرایی که در جنگ بصورت امانت بودند رو باز پس نمیگیرید؟ چرا فرقه ای که دم از آزادی میزنه حتی ذره ای آزادی برای افرادش قائل نمیشه؟ چرا باید برم پشت درب اشرف و نتونم با پدرم ملاقات کنم؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟…
خواهرم ما منتظر رهایی تو از فرقه رجوی هستیم
خدمت خواهر عزیزم طیبه. خواهری که یادگارش نگار است نگاری که بوی تو را می دهد و صدایش تو را می خواهد در نبود تو بایستی اشک بریزد و دل پُر از دردش برای مادرش خون باشد. بچه های ایران زمین از لطف مهر و محبت مادری برخوردار هستند چرا بایستی نگار از مهر و محبت مادری محروم باشد به چه دلیل؟
تقدیم به تمام کسانی که عزیزی را در اسارت اشرفیان دارند
رفتی و الان 23 ساله که برنگشتی و هیچ خبری از تو نداریم، چند سالیه که فهمیدیم بردنت اشرف و اسیر اونهایی. میدونی من الان چند سالمه و چقدر بزرگ شدم، میدونی که چقدر چشم به راهت بودیم و چقدر اومدنت رو به انتظار نشستیم؟ چقدر دلت برای ما تنگ شده؟ هر چند میدونم همونقدری که دل ما برای شما تنگ شده دل تو هم به اندازه یک دنیا برای ما تنگ شده و میدونم که نمیتونی میله های اسارتت در اشرف رو به تنهایی بشکنی و نیاز به کمک همه دنیا وجود داره
مجروح شدن خانواده های متحصن جلوی درب اشرف توسط مجاهدین
بنابر اخبار رسیده طی دو روز اخیر عوامل سرکوبگر فرقه جنایتکار مجاهدین خلق با حضور در سیاج ضلع جنوبی اسارتگاه اشرف و پرتاب تکه های تراش داده شده میلگرد آهنی و سنگ به طرف خانواده ها و رهاشدگان اخیر سازمان که با چشم انتظاری در حال تماشای محل بودند موجب مجروح شدن تنی چند از خانواده ها و رهاشدگان اخیر شدند. گزارش ها حاکیست مجروحین برای مداوا به بیمارستان بعقوبه منتقل و تحت درمان قرار گرفتند.
حمایت ابلهانه از تروریست مجاهدین
سرکرده این جنایتکاران باید دلیلی برای برون رفت از این همه مشکلات را پیدا می کرد که بهتر دید با درگیر کردن افراد ناراضی و به کشته دادن آنها این روزنه را برای خود ایجاد نماید و از این طریق مظلوم نمایی کند و چه بهتر که چند نفر از پارلمانترهای از کار کنار کشیده که با حقوق بازنشستگی دوران پیری خود را سپری می کنند، با دلارهایی که از خون فرزندان خانواده های داغدیده از این فرقه جمع آوری شده چند سطر متن را که طراحی شده مجاهدین بود امضاء کنند و یک ساعت برای این کار خبیثانه وقت صرف کنند و از فرقه ای حمایت نمایند که هیچ ارزشی برای انسانیت قائل نیست و دشمن سرسخت بشریت می باشد.