خانواده ها: از تلاش و حضورمان در جلوی اشرف دست بردار نیستیم – قسمت سوم
ما خانواده ها اگر همت کنیم می توانیم سر این مار را قطع کنیم تا بچه هایمان رها شوند. من قبل از رفتنم به اشرف فکر می کردم که رهبران فرقه مثل سال 82 اجازه می دهند که برادرمان را ببینم ولی وقتی که به جلوی درب اشرف رفتیم و وضعیت آنها را دیدیم به حقیقت دیگری پی بردیم و به این باور رسیدیم که به این سادگی مسئولین اشرف اجازه ملاقات نمی دهند مگر با همت و تلاش همه خانواده ها
به کمک و پشتیبانی از خانواده های متحصن در پادگان اشرف برخیزیم
سازمانی که بسوی پدران و مادران سالخورده سنگ و کلوخ و فلزات برنده پرتاپ میکند و حرمت و جایگاه این پدران و مادران را میشکند و با کلمات و فحش های رکیک به تمامی فرهنگ و اعتقادات هر ایرانی با شرف حمله ور میشود چطور میتواند از آزادی و دمکراسی صحبت کند زمانیکه که خودش نقض کننده ان میباشد. خشونت، ترور شخصیت، فحاشی و بی حرمتی به خانواده و به پدر و مادر، تهاجم با سنگ و فلز به خانواده ها جواب این سوال را آسان میکند که سازمان مزبور فقط در سودای قدرت طلبی محض میباشد
رجوی ماهیت ضد مردمی خود را هر روز بیشتر بر ملا میکند
رجوی که از صدای بلندگوهای خانواده ها و درددل آنان با عزیزانشان به ستوه آمده بود و آنرا مترادف با شکنجه خود می دانست تلاش کرد تا صدای آنها را مخدوش نماید. بلند گوهائی قوی تر و در فواصلی نزدیک تر رو به ساکنان اشرف گذاشت که از صبح تا شب ترانه پخش میکرد تا مبادا صدای کسی از بیرون پادگان به گوش ساکنان آن برسد. بعد سیستم هائی رو به خانواده ها تعبیه کرد تا اصوات ناهنجار بصورت مداوم پخش کنند و موجب آزار و اذیت روحی و جسمی آنان شود تا خانواده ها سرد و مأیوس گردند.
آقای جلیل عبدی (علی) موفق شد با خانواده اش در ایران ارتباط برقرار نماید
پس از اطلاع رسانی نسبت به خروج آقای جلیل عبدی (علی) از پادگان اشرف توسط سحر، نجات، ایران اینترلینک و سایر سایتها، موفق شدیم شماره تلفن برادران و خواهران وی را در ایران بدست آورده و در اختیارش قرار دهیم. او از شادی در پوست خود نمی گنجید. جلیل در حالیکه معلوم نبود گریه می کند یا می خندد می گفت:”خانواده ام با من ترکی صحبت می کردند و از آنجائیکه صحبت کردن به زبانی غیر از فارسی در سازمان ممنوع است زبان مادریم را هم فراموش کرده بودم
تسلیت انجمن نجات به خانواده زنگنه
آقای علی زنگنه پدر رضا زنگنه اسیر در فرقه رجوی پس از سالها چشم انتظاری فرزند خویش، چشم از جهان فروبست و به دیار ابدی شتافت. این واقعه ناگوار را به خانواده ایشان و همه فرزندان و خانواده بزرگ انجمن نجات تسلیت گفته و برای آن مرحوم غفران الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت می نماییم.
سیاست یک بام و دو هوا از اصول رجوی های جنایتکار است
یکی از اصول فرقه رجوی ضد بشر این است که آنها مجاز به هر کاری می باشند اما همان کار برای دیگران ممنوع است. برای نمونه فرقه رجوی هر جا که توانستند از بلندگوهای قوی و دیش های ارسال بوق های کر کننده استفاده کرده و می کنند تا صدای خانواده ها به گوش فرزندان و عزیزان شان نرسد اما به محض اینکه خانواده ها که از ملاقات با عزیزان خود محروم شده اند، می خواهند حرف شان را با بلندگو به گوش عزیزان خود برسانند، رجوی های دجال آنرا شکنجه روانی و سلب آسایش نفرات مستقر در اشرف نامیده و فریاد وا مصیبتا سر می دهند!!!
آخرین تیر ترکش رجوی جنایتکار در برابر خانواده
مسعود رجوی که می بیند انواع و اقسام فشارها و اذیت و آزارها علیه خانواده های مقاوم متحصن در برابر پادگان نظامی اشرف در مقابل دروازه های غربی (اسد) و جنوبی و شمالی و همچنین در ضلع شرقی پادگان تأثیر و فایده ای ندارد اینبار ترفند جنایتکارانه دیگری بکار گرفته و تکه های آهن و سنگ را بصورت فشنگ به سمت مادران و پدران و خواهران و برادران و فرزندان چشم انتظار قربانیان فرقه خود از پشت حصارهای اشرف شلیک میکند.
یکسال پس از آغاز تحصن خانواده ها در برابر پادگان اشرف
حدود یکسال است که تعدادی از خانواده های اعضای سازمان مجاهدین خلق مستقر در پادگان نظامی اشرف در برابر دروازه اصلی و سایر دربهای ورودی این پادگان تحصن کرده و خواهان دیدار آزادانه و بدون واسطه با عزیزان خود بعد از سالها دوری از آنها هستند. داستان خانواده ها تا امروز و خصوصا ظرف یکسال گذشته درست نقطه مقابل دعاوی رجوی را نشان داده و او را حقا در برابر آزمایش خطیری تا جائی که به شعارهایش بر میگردد قرار داده است. بر کسی پوشیده نیست که رجوی و سران فرقه اش حق ارتباط آزاد با خارج از حیطه سلطه خود را به اعضا نمیدهند
خانواده ها و رویکرد فاشیستی فرقه ی مجاهدین
طی روزهای اخیر در سیمای آزادی تبلیغات وسیع و سیستماتیک بر علیه حضور خانواده ها در درب اشرف جریان دارد. رهبران فرقه ی مجاهدین در صدد هستند تا بر موج جریان آزاد اطلاع رسانی سوار شده و با تحلیل ناراست و غیر واقعی مطالبات و خواسته های مشروع خانواده ها را تحت الشعاع قرار دهند. اما آیا آنها خواهند توانست حقیقت را وارونه جلوه دهند؟ آیا استفاده از ادبیات لمپنی، شانتاژ و یا تهمت و انگ زدن به خانواده ها راه به جایی خواهد برد؟
مشکل رجوی با گفتن و بلند گفتن است نه با بلندگو ها
آنچه رجوی و به درستی به شکنجه تعبیر می کند، به واقع آن صداهایی است که قریب به سه دهه توسط رجوی یا خفه شده، یا به انحاء مختلف سانسور و تحریف و تحقیر و تحریم و تعطیل شده است. از مرگ و میر بستگان ساکنین اشرف تا تولد و زایش های زندگی، تا سایر اتفاقات و تغییرات و تا هر اتفاق کوچک و بزرگ و حتی بعضاً تا مرگ والدین. تا دروغ هایی که رجوی در طی این همه سالها به خورد افراد سازمان داده است. این صداها در همین شکل و شمائل ابتدایی و حداقلی ارتباط با ساکنین اشرف پرده از بسیاری دروغ ها و فریب ها و نیرنگ بازی های رجوی ها بر می دارد
تاملی بر نقطه نظرات خانواده ها پس از سفر به اشرف ـ قسمت هفتم
آقای محمدرضا محمد نژاد: به نظر من سازمان تمام تلاشش این است که بچه ها با خانواده ها ارتباطی نداشته باشند. بالاخره ارتباط نزدیک عاطفه های خفته را در بچه ها بیدار می کند احساساتی در درون افراد حاضر در اشرف بوجود میاورد. ظرف این بیست و چند سال این احساسات محصور شده است. آنهایی که در اشرف هستند مثل برادر من قادر نیستند احساساتشان را ابراز کنند. ولی وقتی آنها پدر، مادر یا خواهر یا زن برادر شان را می بینند یا هر کسی از نزدیکانشان را آن عاطفه ی خفته بیدار می شود.
مصاحبه محمد حسین سبحانی با مهدی خوشحال ـ قسمت سوم
در اصل، دختر و پسر کسی در دست من اسیر نیست، من هم 20 سال است که دارم کوشش می کنم برای نجات هر کسی که آنجا اسیر است و به هر حال نزد وجدان خودم، فرزند و خانواده خودم مسئولم. به عنوان کسی که راه و چاه را بلده. به هر حال به عنوان کسی که تجربه بیشتری داره. مثلاً پیرمردی 80 ساله آمده یقه من را گرفته. به آقای رجوی، کسی بهش آدم نداده، بهش اعتماد نکرده، به ما اعتماد کردند، از ما خواستند و من هم دست یک پیرمرد 80 ساله را گرفتم و گفتم باشد، دختر شما که دست من اسیر نیست، با هم می رویم