انقلاب و طلاق به سبک ابوفوزی
ابوفوزی گفت من بعداز5سال کار با مجاهدین خودم رایک مجاهد احساس می کنم به همین خاطرتصمیم گرفته ام که با همه چیزم یعنی دوتا اززنها و بچه هایم به شما ملحق شویم ودرقرارگاه زندگی کنیم.باگفتن این جمله برق ازچشمان بتول یوسفی ودیگر نفرات پرید آنها فکرمی کردند که منظور ابوفوزی از همه چیزیعنی طلاق زن ودرحالیکه ابوفوزی ازهمه چیز این راگرفته بود که باید با همه چیزش یعنی کلیه افراد خانواده به اشرف آمده وبا گرفتن خانه واستفاده ازامکانات رفاهی قرارگاه زندگی راحتی را شروع کند.
خوش رقصی رجوی برای آمریکاییها
بانگاهی به برگه فهمیدم که همان برگه ای است که درسازمان به ما داده بودند ودراعتراض به اینکه مسئولین سازمان به دروغ به اعضا اینگونه تفهیم کرده بودند که امضاءبرگه درحکم اقامت درعراق واشرف است ما هم همانند بسیاری ازنفرات دیگرکه ماندن دراشرف رابعد ازسرنگونی رژیم عراق وخلع سلاح سازمان توسط نیروهای ائتلاف هم یک فرصت تاریخی برای خروج مردم و ازطرف دیگر بیهوده وبه منزله هدردادان مابقی عمرمی دانستیم، ازامضاءخوداری کرده بودیم که همین توضیح رابرای فرماندهان امریکایی میدادیم. آنها ازتوضیحات ما تعجب کردند ودرپاسخ گفتند: ولی مسئولین سازمان دریادداشتی که به ما داده اند اظهار کرده اند که شما را بدلیل مخالفت باخلع سلاح واصراربه ادامه مشی مبارزه مسلحانه اخراج کرده اند وشما رادرحقیقت افراد تروریست می دانند.
طعمه – قسمت سوم
مخابرات، ارگان مخوف امنیتی رژیم صدام بود که به کمک رجوی شتافته بود وصدای هر مخالفی را در نطفه خفه می کرد بیان این جمله از مزدوران رجوی وخود رجوی برای امثال ما کافی بود تا مقاومت مان را درهم بشکند ورجوی ازآن به عنوان چماقی برای ایجاد رعب ووحشت درمیان نیروها استفاده می کرد و همین جمله باعث می شد که ما در اشرف بمانیم وفکر رفتن ما مصادف می شد با سروکار داشتن با این ارگان مخوف.
نامه ای به برنارد کوشنر
همانطور که خود شما مطلع هستید رهبران این فرقه و در راس ان خانم مریم رجوی بشدت مشغول تبلیغ و نشر ایدئولوژی مرگ و تروریستی خود در کشور فرانسه و سایر کشورهای دیگر اروپایی می باشند و از دمکراسی و ازادی حاکم بر این کشورها ماکزیمم سوء استفاده را در راستای ترویج و پیشبرد اهداف فرقه گرایانه و تروریستی خود مینمایند.
گفتگو با آقای صباح شکربیگی
وقتی که من به اردوگاه تبف که تحت کنترل آمریکایی ها بود رفتم در انجا با تعدادی از خود فروخته گان و مزدوران سازمان مواجه شدم که بین نفرات جداشده اختلاف می انداختند و تعدادی از همین خود فروخته گان سازمان چند وقت یک بار به ملاقات مسئولین سازمان میرفتند و توجیه میشدند که چگونه برنامه های پست و رزیلانه خود را در بین افراد ناراضی و جداشده به اجرا بیاورند
ناگفته هایی از زبان آقای شمس الدین – قسمت پنجم
آقای اسماعیل شمس الدین از اعضای جدا شده از فرقه رجوی می باشند. که در مورد رابطه خود با سازمان مجاهدین موضوعاتی را مطرح می کنند.
گفتگو با آقای سیامک حاتمی – قسمت هفتم
نشست های موسوم به انقلاب ایدئولوژیک دقیقا برای این طرحی شده بود تا افراد را وادار کنند مطیع کامل رهبران سازمان باشند. و در عملیات تروریستی بدون کوچکترین سوال و یا ذهنیتی و یا تناقضی دست به کشتار شهروندان ایرانی بزنند. نشست انقلاب ابتکار شخص رجوی بود او می خواست افراد را مبدل به رباط هایی بیرحم کند که قدرت تفکر نداشته باشند.
قدیسه های شورای رهبری مجاهدین
الان من فکر می کنم یکی از دلایلی که علیرغم همه صحبت هایی که من با رسانه های خارجی کردم یا فعالیت هایی که در بنیاد خانواده سحر دارم، اگر توجه کنید، می بینید که سازمان هیچ موضع گیری سر من نمی کند. این کار را برای چه نمی کند؟ در حالی که برایش خیلی راحت و ساده است که جعل سند کند یا هر اتهامی را ببندد و بگوید ولی هیچ موضع گیری نمی کند، چرا؟ به خاطر اینکه نمی خواهد این موضوع دامن زده شود و در داخل خودش افراد متوجه بشوند که از این قدیسه ها و افرادی که تا این میزان در ذهنشان اینها را مقدس کرده اند یک نفر فرار کرده است.
هموطنان بی پناهمان را تنها نگذاریم
علیرغم اینکه تعداد زیادی از این اعضای ناراضی فرقه تروریستی مجاهدین خلق، در کشور ترکیه خود را به پلیس این کشور و دفتر کمیساریای عالی پناهنده گان سازمان ملل متحد در شهر وان و حومه آنکارا معرفی کرده اما هیچ کمک و یاری به این افراد از جانب این دو نهاد نشده که هیچ، حتی در نمونه ای شاهد بودیم که یکی از این افراد در حین اخراج اجباری از کشور ترکیه به عراق در رودخانه مرزی دو کشور غرق شده و جان خود را از دست داد. و اما این ناراضیان و اسرای سابق فرقه که شرایط را در کشور ترکیه نامساعد و غیرانسانی دیدند به ناچار کشور ترکیه را به مقصد یونان که در جوار ترکیه واقع میباشد ترک کردند.
خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت نوزدهم
به پیش مرضیه غفاری که مرا تحت کنترل داشت، رفتم به او گفتم: می خواهم کمپ امریکا بروم. مرضیه گفت: تو عقل خودت را از دست دادی؟ گفتم: تصمیمم را گرفتم. او گفت: ببین آرزو (اسم مستعارم در اشرف) من هم بچه ام را اینجا آوردم تو هم می توانی فرزندت را به اشرف بیاری. چرا می روی؟ مرضیه سعی کرد با حرفهایش مرا از تصمیمی که گرفتم منصرف سازد. به مرضیه گفتم: من مثل تو نیستم. تحمل اینجا را ندارم به هر طریقی و ترتیبی باید از اشرف بروم.
مصاحبه با هادی شبانی – قسمت پایانی
بعد از تسلیم شدن رجوی نزد آمریکائیها و خلع سلاح ارتش برای همگان روشن شد که رجوی در استراتژی رنگارنگ مسلحانه چندین ساله اش شکست خورده است او که در توجیه عملیات فروغ خود را حسین گونه جلودار ارتش می دانست و می گفت این بار حتما چون امام حسین (ع) حتی یک نفر ما هم به ایران برسد باید این عملیات را انجام دهیم، ولی خودش به سوراخی خزیده که تا کنون کسی از آن اطلاعی ندارد، دیگر چطوری می توان به گفته هایش اعتماد کرد.
خاطرات کامبیز باقر زاده – قسمت پنجم
بعد که آن نفر روی حرف خودش مجدداً تکیه کرد که نفر من همین الان دو پا در یک کفش کرده که می خواهم بروم من چطور او را تا سه سال دیگر نگه دارم. رهبری یک دفعه چهره اش عوض شد. به قسمت جلوی سن آمد. [ رجوی ] آستینش را بالا برد وگفت: قرارگاه اشرف کاملاً مستقل است همان طور که نوشابه سازی، نانوایی و بیمارستان دارید. سردخانه و قبرستان هم داریم. حذف فیزیکی می کنیم