نامه خانم عاطفه نادعلیان به خانم بتول سلطانی

یکی از مشکلات پیروان فرقه ها تا جایی که مطالعه کرده ام اینست که بعد از جدا شدن از فرقه جسارت بیان مفسده و جنایات رهبر فرقه و آنچه که در درون فرقه اتفاق افتاده است را ندارند و سعی میکنند تا خاطرات تلخ خود را به ورطه فراموشی بسپارند. آنان از اینکه خود را داوطلبانه و همچون برده در تملک کامل رهبر فرقه قرار داده اند دچار شرم بوده و زبان به بیان حقایق نمیگشایند، حال آنکه این خاطرات هر چند مشمئز کننده و شرم آور باید برای انتقال به نسل های بعدی مطرح و بیان شوند تا دیگران در چنین دام هایی که توسط شیادان مردم فریب پهن میشوند نیفتند.خانم عاطفه نادعلیان حقوق دان و محقق، که مطالعاتی در خصوص فرقه ها و گروه های مذهبی و سیاسی به انجام رسانده است، بعد از خواندن 10 قسمت از سلسله مصاحبه ها و خاطرات خانم بتول سلطانی در پایگاه اینترنتی بنیاد خانواده سحر، نامه زیر را برای ایشان فرستاده است. عین نامه دریافتی ذیلا از نظرتان میگذرد.

——

خدمت خانم بتول سلطانی

اسفند 1387

با سلام و با عرض خسته نباشید بخاطر کارهای نیکی که میکنید و احسنت بخاطر شجاعتی که در بیان واقعیات تجارب خود با سازمان مجاهدین خلق بخرج میدهید. آرزو دارم تا از نزدیک با شما دیدار داشته باشم اگر چه مکالمه تلفنی داشته ایم. از بابت تبریک ازدواج هم مجددا تشکر میکنم.

تا کنون ده قسمت از خاطرات شما را در سایت اینترنتی بنیاد خانواده سحر خوانده ام و باید عرض کنم با وجودی که مطالعاتی در خصوص فرقه ها و گروه های مذهبی و سیاسی تاریخ معاصر ایران داشته ام هرگز چنین شناختی از سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن نداشته ام. من در خصوص آنچه که سازمان با مردم ایران و با مردم عراق کرده است شنیده و خوانده بودم ولی هرگز تصور نمیکردم که این سازمان در حق اعضای خود نیز چنین رفتار شنیع و غیر انسانی داشته باشد.

در دوره فوق لیسانس کتابی را به عنوان یکی از کتب درسی مورد مطالعه قرار میدادیم که نام آن تاریخ مذاهب اسلام (انتشارات اشراقی 1367) است. این کتاب شامل ترجمه کتاب الفرق بین الفرق از معروف ترین کتب فرق اسلامی تألیف ابومنصور عبدالقاهر بغدادی از علمای قرن پنجم هجری و همچنین رساله النکت الاعتقادیه نوشته شیخ مفید که هم عصر عبدالقاهر بغدادی بود بعلاوه حواشی مصنف می باشد. بخاطر دارم که من و دیگر دانشجویان اغلب مطالب این کتاب در خصوص فرق مختلف را غلو آمیز و بدور از واقعیت میدانستیم. در این کتاب از فرقه های متعددی اسم برده میشود که رهبران فوق العاده فاسدی داشتند و به اسم اسلام و دین هر تبهکاری و جنایتی را مباح می دانستند. مثلا در فرقه اکرامیان با بول رهبر خود وضو گرفته و نماز می خواندند و از رهبر فرقه نیز فوق العاده متشکر و ممنون بودند که بر سر پیروان خاص خود منت گذاشته و بول متبرک خود را در اختیار آنان قرار میدهد و این لطف البته شامل هر کسی نمیشد. از مفسده رهبران فرقه های متعدد در طول تاریخ داستانها نقل شده است که جدا خواندنی است و جای بسی تعمق دارد.

یکی از مشکلات پیروان فرقه ها تا جایی که مطالعه کرده ام اینست که بعد از جدا شدن از فرقه جسارت بیان مفسده و جنایات رهبر فرقه و آنچه که در درون فرقه اتفاق افتاده است را ندارند و سعی میکنند تا خاطرات تلخ خود را به ورطه فراموشی بسپارند. آنان از اینکه خود را داوطلبانه و همچون برده در تملک کامل رهبر فرقه قرار داده اند دچار شرم بوده و زبان به بیان حقایق نمیگشایند، حال آنکه این خاطرات هر چند مشمئز کننده و شرم آور باید برای انتقال به نسل های بعدی مطرح و بیان شوند تا دیگران در چنین دام هایی که توسط شیادان مردم فریب پهن میشوند نیفتند.

من و بسیاری چون من بی صبرانه منتظر مطالعه مابقی خاطرات شما از درون یک فرقه مخرب هستیم و یقین دارم که هنوز مطالب زیادی برای گفتن دارید چرا که فرقه ها تماما از قوانین واحدی پیروی میکنند و رهبران آنها نیز مرزی در خیانت و فریب نمی شناسند و اگر چه پیروان خود را از طبیعی ترین حقوق اولیه انسانی محروم میکنند ولی هر جنایت و فسادی را حق مسلم خود میدانند و مطمتنا رهبری سازمان مجاهدین خلق از این قاعده مستثنی نیست.

عاطفه نادعلیان

تهران

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا