آه مادران، رجوی و سرانش را گرفت!
نزدیک به دوسال ما پشت درب اشرف حنجره خودمان را پاره کردیم که شاید رجوی و سرانش دل شان به رحم آید و یک ملاقات چند دقیقه ای بین ما و فرزندان مان که سال هاست آن ها را ندیده ایم صورت گیرد. ولی متاسفانه مثل این که دل آن ها از سنگ تراشیده شده است.طی این دو سال انواع برچسب ها را به ما زدند. به ما گفتند که شما خیابانی هستید، ساندیس خور هستید، مزدور هستید و گدا گرسنه و مهم تر از آن به ما گفتند که شما هیچ فرزندی در پادگان اشرف ندارید.
مجاهدین و جمله های نا تمام!
پس به قول دوستان این خود باعث اضمحلال فرقه ایی شده چرا که خود ایزولگی فرقه ایی را از بین می برد. پس شادی برای خروج از لیست لاجرم افراد را متوجه زندگی آزاد کرده و به دنبال حق و حقوق پایمال شده سالیان خویشند. بگذار حالا هرچه سازمان به آن ها شرینی و کیک دست ساز بدهد. و در هیاهوی داخلی و تبلیغاتی خود بدمد. پاسخ های نا گفته 10 ساله باز همچون زخم کهنه ایی سرباز خواهد کرد
تقاص مرگ برادرم را از رجوی خواهم گرفت – قسمت دوم
زمانی که من در فرقه بودم محمد از اذیت و آزارهای فرقه روی خودش درمدت حضورش دراشرف برایم می گفت. وی حالت خسته ای داشت ولی چنین مشکلی درآن زمان نداشت. بعد ازجداشدن من ازفرقه که حتی نگذاشتند وی را روزهای آخر ببینم ظاهرا بقول نفراتی که بعدا جدا شدند می گفتند محمد را درنشست های موسوم به عملیات جاری خیلی اذیت و تحت فشار گذاشته بودند. طوری که بعد از آن مرتب سر درد داشته.
مصاحبه با آقای حامد مرادی رها شده اخیر از زندان رجوی
هرگز در طول این ده سال که در قرارگاه اشرف بودم نمی توانستم با خانواده ام در خرم آباد تماس بگیرم و اصلا این را که می خواهم با خانواده ام تماس بگیرم نمی توانستم بگویم برای اینکه در این فرقه هر گونه اندیشیدن به خانواده و هر گونه عواطف خانوادگی ممنوع و حرام است. همچنین هیچگونه امکان ارتباط با بیرون مانند اینترنت و تلفن و رادیو و مطبوعات و کانالهای ماهواره ای به جز کانال تلویزیونی خود سازمان که آنهم فقط موقع غذا خوردن در سالن امکان پذیر است وجود ندارد.
حضور خانواده ایرانپور مقابل پادگان اشرف
حضور خانواده ایرانپور مقابل پادگان فرقه ای اشرف
دیدار صمیمی با خانواده عباس گل ریزان اسیر در فرقه رجوی
سران پادگان اشرف آن را از من دزدیدند من از آنها راضی نیستم و همیشه آنها را نفرین می کنم امیدوارم آهم آنها را بگیرد چندین سال است که مرا داغدار کردند اینها اگر از خدا می ترسیدند این بلا را بر سر ما نمی آوردند وقتی به روستا می روم یک محلی در روستا داریم آن موقع عباس عاشق آنجا بود آن محل را که می بینم انگار که تمام وجودم را به آتش می کشند
نامه قربانعلی حسین نژاد به مارتین کوبلر
رهبران فرقه به شدت در درون سازمان در اشرف و لیبرتی چنانکه من خودم شاهد بودم با هر گونه فکر کردن به کشور ثالث مبارزه می کردند و افراد را مجبور می کردند که روزانه اگر در ذهنشان آرزوی رفتن به کشور ثالث داشته باشند آنرا نوشته و جلوی دیگران بخوانند تا مورد توهین و تحقیر و ناسزا با این اتهام که راحت طلب و خواستار زندگی عادی و طرفدار بورژوازی است قرار بگیرند.
رجوی همه چیز را منتسب به خود می دانست و این نشانه قدرت طلبی کامل اوست
آقای ابوئی که دل پری از رهبران مجاهدین دارد و تاکنون نیز دچار خسران جبران ناپذیری از طرف رجوی ملعون گشته است اظهار داشتند: در همان ابتدای کار به بچه هایم گفتم که فعالیت سازمان به این صورت (مبارزه مسلحانه) درست نیست و درگیر کردن خود با نظامی که مردمش از همه چیز خود می گذرند، انتقال قدرتی را باعث نمی شود. او هم چنین اظهار کرد برای نجات فرزندانم به ملاقات آنان در عراق می روم تا آنها را از جهنم رجوی در عراق آزاد کنم.
شادمانی خانواده های چشم انتظار از انتقال سری ششم اسرای اشرف
ما بین تماس تلفنی خانواده ها، مادری ضمن تمسخر به مریم رجوی اظهار داشت: وی درپیامش حول انتقال ششمین سری ازعزیزانمان از اشرف به لیبرتی گفته است که ما خواستیم بدینگونه حسن نیت خود را به اثبات برسانیم!! وما هم به وی گوشزد میکنیم که زهرعقب نشینی تمام و کمال از اشرف و اضمحلال تشکیلات فریبنده ات را ما خانواده ها به کامت ریختیم و به پیروزی رسیدیم و در ثانی با این حرفت میخواهی به حامیان جنگ طلب بازنشسته و ورشکسته امریکایی و به لابی های صهیونیستی خود پیام بدهید که به زودی ما را ازلیست تروریستی بیرون بیاورید!! آویختن به دامن یک مشت ابر تروریست و بیگانه برای رسیدن به قدرت تخیلی خود تا کی!! زهی بی شرمی و از این همه وطن فروشی!
دیدار صمیمی انجمن نجات با خانواده حمید رضا نوری
پدر حمید رضا آهی کشید و گفت: این درختان گردو را که می بینید آن زمانی که حمید رضا پیش ما بود نهال بودند ببینید الان چقدر رشد کردند درختان گردویی که حمیدرضا کاشت رشد کردند ولی پدر و مادر حمید رضا از نبود فرزندشان پیر و شکسته شدند الان نزدیک به بیست و پنج سال است که از فرزندمان حمید رضا خبری نیست در فرقه رجوی به اسارت گرفته شده است اگر حمید رضا در ایران به زندان افتاده بود لااقل هفته ای یک بار آن را می دیدیم. در زندانی افتاده که نه راه پس دارد نه راه پیش. سران فرقه رجوی از خدا نمی ترسند ما پدر و مادرها چه گناهی کردیم
سنگ پرانی اعضاء مجاهدین به خانواده های شیرازی مقابل اشرف
سنگ پرانی اعضاء مجاهدین به خانواده های شیرازی مقابل اشرف
مجاهدین خلق رو در روی خلق
غصب وغارت زمینهای کشاورزی مردم استان دیاله عراق توسط سران این فرقه که اهدایی از طرف ارباب سابقشان است و تشکیل پادگانی به نام اشرف در آن زمینها، یکی دیگر از جنایتهای رجوی در حق مردم عراق است.ولی بدتر ازهمه اینها تبدیل کردن پادگان اشرف به زندان مخوف تشکیلات جهنمی و به زنجیر کشیدن فرزندان اسیر خلق ایران است.و جاری کردن تشکیلاتی به غایت ضد انسانی و غیر دموکراتیک در زندان اشرف میباشد.