جمعه, ۲۱ آذر , ۱۴۰۴
پیامهایی از خانواده حمید عاشورزاده اسیر رها شده از چنگال رجوی 09 دی 1391

پیامهایی از خانواده حمید عاشورزاده اسیر رها شده از چنگال رجوی

برادر عزیزم حمید جان امیدوارم روزی این فاصله ها طی شود ودوباره در کنار همدیگر باشیم گرچه پدر در کنارمان نیست اما مادر و دیگر بستگان همچنان چشم انتظارت هستند تا دگر بار یوسف گمگشته خود را ببینند و خانه تاریک بار دیگر روشن شود و امیدوارم شما هم با تلاشهای بی وفقه خود در راه آزادی آندسته از عزیزانی که سالها به دور از خانواده خود در بند واسارت فرقه رجوی در شهر اشرف بودند وهم اکنون در لیبرتی بدنبال تعیین تکلیف نهایی خود بسرمیبرند؛ از هیچ تلاشی دریغ ننمایی

درد دلهای خواهری درفراق برادر اسیرش 07 دی 1391

درد دلهای خواهری درفراق برادر اسیرش

بالاخره سال 1382 خبر زنده بودن او همه ی اقوام و دوستان را خوشحال کرد. مادر مسافر کربلا شد برای دیدار یوسف گم گشته اش!…شادی دیدار فرزند، با دیدنش در اسارت در اردوگاه اشرف شیرینی دیدار را کم نکرد اما هراس و نگرانی را در دل مادر بیشتر کرد.غلامرضا در بند بود از لحاظ فکری،‌جسمی، روحی و روانی.

پای درد و دل یک پدر! 06 دی 1391

پای درد و دل یک پدر!

رهبری فرقه و سرانش با من چکار کردند از دوری فرزندم زندگی برایم سخت شده روزهایم به راحتی نمی گذرد همش به فکر فرزندم هستم و چشم به راه او، در خانه که هستم زنگ خانه که به صدا در می آید فکر می کنم که سعید آمده. یکی از آرزوهای من این بود وقتی پیر شوم فرزندم عصای دست من شود و کمک کارم باشد ولی متاسفانه آدم پلیدی مثل رجوی مانع این کار شد

درد دل دختری که سالها پدرش را ندیده بود – قسمت اول 06 دی 1391

درد دل دختری که سالها پدرش را ندیده بود – قسمت اول

دریکی از شبهایی که مادرم درکنارم نبود ومن تنها در گهواره بودم شنیدم کسی آهسته درگوشم گفت، دوستت دارم. صدای غریبی بود.خیلی به دلم نشست. اما بعد از آن دیگر آن صدا را از زبان این فرد نشنیدم و تا سالها دیگر او را ندیدم.کم کم به نشنیدن و ندیدن صاحب آن جمله قشنگ عادت کرده بودم.سن یک سالگی را هم پشت سر گذاشتم. الان درخانه پدری مادرم زندگی می کنیم.

انقلاب مریم نسل کشی بوده است نه انقلاب بارندگی 06 دی 1391

انقلاب مریم نسل کشی بوده است نه انقلاب بارندگی

نفرات زوج در لحظه اول به این کار مثبت نگاه می کردند که سازمان به رهبری مریم و مسعود به آنها خیلی لطف کرده که بچه هایشان از عراق درحال جنگ به مکان امنی برده و شاید فردا خودشان هم برای دیدن بچه ها به آن مکان بروند ولی این شگرد رجوی در آن شرایط برای خیلی ها روشن بود اما سرکوب درون تشکیلاتی نمی گذاشت بیان کنند و آن چیزی که نباید می شد، شد. رجوی بعد از آن زوج ها را از هم جدا کردند و بقای یک نسل از نفرات گرفته شد و این نسل کشی تا امروز هم ادامه دارد

پیام مادر تقی صالح به مادران رنج دیده 05 دی 1391

پیام مادر تقی صالح به مادران رنج دیده

من مادر تقی صالح هستم بعد از 25 سال انتظار فرزندم مورخ 13/9/91 فرزندم موفق شد خودش را از فرقه رجوی یا بهتر بگویم فرقه تباهی انسانها نجات دهد و خدا را شکر می کنم که توانستم بعد از 25 سال راحت با پسرم در بغداد تماس تلفنی داشته باشم. من شما مادران را درک می کنم و برای شما مادران همیشه دعا می کنم که همینطور که خداوند دل مرا خوشحال کرد بزودی دل همه مادران را خوشحال کند

مجاهدین بجای پیچیدن به پر و پای خبرنگاران، اجازه بدهند ما فرزندمان را ملاقات کنیم 30 آذر 1391

مجاهدین بجای پیچیدن به پر و پای خبرنگاران، اجازه بدهند ما فرزندمان را ملاقات کنیم

فرزندم در تماس با ما اعلام کرد که قصد جدا شدن از سازمان مجاهدین را دارد و برای گرفتن وکیل نیازمند مبلغ زیادی پول است. امید ما به جدا شدن فرزندمان از این سازمان باعت شد تا با مشکلات زیادی، فروش مغازه و قرض از بستگان، مبلغ ۶۰‬ میلیون تومان تهیه و از طریق دخترمان که در کانادا زندگی می‌کرد، برایش ارسال کردیم. بعد از ارسال پول، تماس بهزاد با ما قطع شد و پس از تحقیق متوجه شدیم که او پول را به درخواست مسئولان سازمان مجاهدین از ما طلب کرده است.

نشست مشترک خانواده با بازگشته ها – قسمت سوم 27 آذر 1391

نشست مشترک خانواده با بازگشته ها – قسمت سوم

خانم حیدرزاده گوشه هایی از رذالت مسئولین و فرماندهان فرقه که در ملاقات سال 82 که با پدر و مادر پیرش روا داشتند بعنوان خاطره تلخ برای حاضرین شرح داد:در سال 82 پدر و مادر پیرم در وضعیت بسیار بد و هوای بارانی یک روز در جلوی درب اشرف منتظر ملاقات بودند ولی رجوی ملعون اجازه نداد و شب را با همان وضع در جلوی درب ماندند در روز دوم فقط یک لحظه برادرم را آوردند

فرقه رجوی دزد بزرگ فرزندان مردم ایران 27 آذر 1391

فرقه رجوی دزد بزرگ فرزندان مردم ایران

واقعیت اینست که فرقه رجوی با فریفتن جوانانی که بهر دلیلی از ایران به امید یافتن زندگی بهتر در دنیای بورژوازی ترک وطن کرده بودند وبا دادن وعده و وعیدهای دروغین و پوشالی باین افراد که ما به شما کار بهتر و پر درآمد میدهیم و کافیست برای مدت کوتاهی برای گذراندن دوره های تخصصی بیکی از کشورهای عربی برویم و بعد از گذراندن دوره های کاری با خرج خودمان به یکی از کشورهای اروپایی بازگردانده خواهید شد

خاطرات مادر یکی از اسرای دربند مجاهدین از ۴ سال زندگی در کنار نرده‌های اشرف 26 آذر 1391

خاطرات مادر یکی از اسرای دربند مجاهدین از ۴ سال زندگی در کنار نرده‌های اشرف

وی با بیان اینکه بعد از گذشت یک هفته از سفرشان به عراق هنوز نتوانسته بودند فرزندانشان را ملاقات کنند، توضیح داد: یک هفته گذشت و خبری از بچه ها نشد، به ما گفتند آمریکایی ها اجازه نمی‌دهند که بروید آنجا. بعد از20 روز گفتند شما بروید جلوی در و از آنجا داد بزنید و بچه هایتان را صدا کنید خانواده کرمانشاهی ها که قبل از ما به اشرف رفته بودند، گفتند ما قبلا جلوی در رفتیم و این کار را کردیم، اما کسی نیامد.

مجاهدین، صهیونیسم و تخریب نظام خانواده 26 آذر 1391

مجاهدین، صهیونیسم و تخریب نظام خانواده

رجوی با نادیده گرفتن ِزمان ِ عدّه, در ازدواج خود با مریم قجر , پس از طلاقش از مهدی ابریشمچی ,و در ادامه ی آن , طلاق اجباری اعضای فرقه و تجاوزاتی که به همسران بعضی از آنان نمود , دیگر بر کسی پوشیده نمی ماند که او یک صهیونیسم واقعی شده است. تمام رسانه هایی که ترویج بی بند وباری را می نمایند , اکنون مبلّغ این فرقه شده اند.

بی قراری خانواده ها برای ملاقات با اقوامشان در لیبرتی – قسمت پایانی 25 آذر 1391

بی قراری خانواده ها برای ملاقات با اقوامشان در لیبرتی – قسمت پایانی

در رابطه با جذب نیرو و اینکه امکان کمک مالی از طرف سازمان وجود دارد باید بگویم بله اینکار را هم می کنند. آنها برای جذب یک نفر همه کار می کنند. سازمان پول زیادی دارد و برای اهداف خودش براحتی خرج می کند. من بعد از سرنگونی صدام مدتی در قسمت اجتماعی سازمان بودم و با عشایر عراق کار می کردم. آنها می آمدند اشرف و کار سیاسی می کردیم.

blank
blank
blank