شکست توطئه رجوی برای پایان دادن به تحصن خانواده ها
انتشار کتاب از جانب پدر خوانده این فرقه بر علیه خانواده ها تا دادن اطلاعیه های دروغین از جانب شورای دست ساز رجوی و نامه نگاری برای مقامات امریکایی و اروپایی و همچنین گرفتن مصاحبه از اسیران اشرف بر ضد خانواده ها و… نتوانسته رجوی را از گوشه رینگی که خانواده ها قرارش دادند نجات بدهد و علاوه بر ان حضور خانواده ها در جلو درب اسارتگاه فرقه باعث شده نور امیدی برای فرار از جهنم رجوی در دل اسیران اشرف باشد که با وجوداین خانواده ها شاهد فرار اسیران فرقه و پیوستن شان به خانواده ها بودیم
گردهمایی جمعی از خانواده ها در دفتر انجمن نجات مازندران – قسمت چهارم
یکی از دوستان تعریف می کرد زنی در سازمان پس از اعلام جدایی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و مسئولین فرقه نمی گذاشتند او خارج شود به همین دلیل با مصرف تعداد زیادی قرص دست به خودکشی زد و در اتاق کار خود در حال جان دادن بود و وقتی که یکی از بچه ها متوجه موضوع می شود به مسئولین ستادش خبر می دهد با او برخورد کردند که او مریض است و چه حقی داشتید وارد اتاق او شوید و درب اتاق آن زن را بستند تا کسی وارد نشود تا شاید کسی متوجه خودکشی او نشود و او را نجات دهد آنقدر در بسته بود تا جان داده است.
مصاحبه محمد حسین سبحانی با مهدی خوشحال – قسمت اول
به هر حال تا زمانی که صدام حسین زنده بود و حکومت می کرد، مسایل مجاهدین با امروز فرق می کرد. امروز درها باز شده. مردم می توانند بروند داخل خاک عراق، حتی شما می توانید بروید. خانواده ها می توانند بروند. قبلاً خانواده ها فکر می کردند نمی توانند و فکر می کردند آنجا امن است. زمان صدام حسین به هر حال امنیت بیشتر بود. این همه جنگ و کشتار و ناامنی و اخباری که منتشر میشه، نبود. الان روزانه هزاران هزار ناامنی برای شهروندان عراقی است، اینها همه را من و شما و مردم می شنوند و نگران کسانی که آنجا ماندند و حتی خانواده های ما در آنجا، هستیم.
درد دل مادری در رنج دوری فرزند اسیرش در اشرف
به نظرم حتی نام زندان را هم نمی توان روی اشرف گذاشت چون باید گفت: صد رحمت به زندان! معمولا هر زندانی حق ملاقات را دارد و کسی نمی تواند این حق را از او سلب کند. اما ما چه کنیم که قانون پادگان اشرف با قوانین دنیا متغایر است و آن این است که: ملاقات ممنوع. قانونی که در فرقه حاکم است در کجای قانون دنیا جا دارد که یک مادر بعد از چندین سال حق ملاقات با فرزندش را ندارد.
گردهمایی جمعی از خانواده ها در دفتر انجمن نجات مازندران – قسمت سوم
از یک طرف در قرارگاه اعلام می کند که این ها خانواده شما نیستند و اینها مزدوران جمهوری اسلامی اند از یک طرف دیگر در اروپا اعلام می کند که دولت عراق نمی گذارد خانواده ها با بچه های خود ملاقات کنند واقعا آدم باید کدام موضع و حرفشان را باور کند راستی اگر دولت عراق نمی گذارد که خانواده ها با عزیزانشان ملاقات کنند پس شما بچه ها را بیاورید که در پشت سیاج خانواده ها بچه ها را ببیند مگر همین پیشنهاد را پدران و مادران پیر در پشت بلندگو و اطراف قرارگاه به شما ندادند
خاطرات حضور در درب اشرف به همراه خانواده ها – قسمت دوم
تعدادی از خانواده های گیلانی نیز که همان روز آمده بودند بطرف سیم توری بهداری رفته و با مهر و محبت از عزیزان خود سوال میکردند و نفرات رفت و آمد کننده به امداد پزشکی سازمان را مورد خطاب قرار داده و ضمن سلام از انها درمورد عزیزان خود سوال میکردند ولی به دستور سازمان آنها از ترس جرات نداشتند سرشان را برگردانند و ما نیز چندین بار دیدیم که نفرات اطلاعات سازمان پشت بوته ها و درختان به گوش ایستاده و ما را می پایند.
نشست خانواده های آذربایجانغربی با حضور محمود دشتستانی ـ قسمت پنجم
آقای محمود دشتستانی: این تیپ خانواده ها که برای رهایی فرزندانشان اصرار دارند. یکی از معضلات سیاسی سران مجاهدین شده اند. راهکارهای زیادی هم برای نجات بچه ها وجود دارد مثلاً از طریق صلیب سرخ می توان به سازمان فشار آورد. یعنی خانواده ها با صلیب سرخ در تماس باشند و خواسته های خودشان را به آنها بگویند و از صلیب بخواهند که به اشرف رفته و پیام و نامه های خانواده ها را به آنها برسانند. این راهکار خیلی خوبی است و جواب میدهد.
مجاهدین؛ فرقه ای که من در آن بزرگ شدم و از نزدیک با آن آشنایی دارم – قسمت اول
من در یک تشکیلات بسته فرقه ای به نام سازمان مجاهدین بزرگ شدم و عمرم را در یک کمپ به نام کمپ اشرف که مقر این فرقه بود سپری کردم. به خاطر القای فکری که زائیده یک انقلاب درونی از طلاق و ازدواج غیر عرفی رهبران معنوی بوجود آمده بود. همیشه زیر القای فکری رهبران و تحمیل نمودن افکار خودشان ساعت ها همایش، جلسه و نشست می گذاشتند طوری که آدم را وادار می کردند تا گفته های ایشان را قبول کند
خانواده ها مراتب تشکر خود را از دکتر نافع عیسی، ابراز داشتند
خانواده های دردمند و رنج کشیده که نزدیک به یکسال است در برابر پادگان فرقه ای اشرف دست به تحصن زده و صرفا دیدار آزاد و مستقل با بستگانشان را میخواهند مراتب قدردانی و تشکر خود را از دکتر نافع و یارانش در کمیته حمایت از خانواده ها ابراز داشتند. زحمات دکتر نافع به هیچ عنوان قابل جبران نیست. او احترام و تحسین خانواده های ایرانی را بر انگیخته و تلاش های او هرگز فراموش نخواهد شد.
تجمع خانواده ها و درهم شکستگی رجویها
این خانواده ها علیرغم اینکه تا کنون موفق به ملاقات نشده اند اما از آنجاییکه هیچ خواستگاه سیاسی و منفعت طلبانه ای ندارند هر روز عزمشان جزمتر شده که با استقامت و پایداری خویش تور اختناق تشکیلاتی سازمان را از هم دریده که منجر به فرار تعدادی از اسرا گردیده؛ دیروز علی عینکیان، مهرداد امیری و حجت رفیعی و امروز ایرج عبدی و فردا احمد و رضا و علی و علی های دیگر از حصار تشکیلاتی گریخته. زندگی آزاد خود را به دست می آورند. اما آنچه به سران سازمان بر میگردد هر روز بر ادعای اسلام پناهی افزوده و ادعای دفاع از خلق در زنجیر را سر می دهند اما خودشان در داخل تشکیلات، نیرو ها و اسرای خود را از ابتدایی ترین حقوق خود که حق ارتباط با پدر و مادر است محروم نموده اند و هر روز در به زنجیر کشیدن افراد اسیر طرح و تدبیر جدیدی بکار می گیرند.
گردهمایی جمعی از خانواده ها در دفتر انجمن نجات مازندران – قسمت دوم
آقای حسن طوسی بخش نیز که پدرش در سال 68 اسیر جنگی صدام بود و از اردوگاه های عراق توسط مسئولین فریبکار فرقه به قرارگاه اشرف کشانده شد اظهار داشتند: اخیرا توانستم به همراه مادرم به قرارگاه بروم ولی آنچه که ما در ذهنمان تصور می کردیم و آنچه را که ما در این مدت می دیدیم کلا فرق داشت شاید برای شما هائیکه از نزدیک مجاهدین را دیده و یا در آنجا بودید مسائل همچون اختیار نداشتن افراد و ملاقات ندادن و… در سازمان روشن باشد ولی برای ما که از بیرون داریم قضیه را نگاه می کنم یک مقدار فهم قضیه سخت بود
صحنه جدید از مغز شوئی فرقه رجوی
. آیا این گناه است که به خاطر عزیزان خود به هر دری می زنند و آن رهبر منفور فرقه نام اجیر شدگان به آنها گذاشته است و یا در جلو درب اشرف هنگامی که با صدای بلند نام عزیزان خود را صدا می زنند به آن خانواده مظلوم نام زوزه کش می گذارد و بالا ترین ارزش ایدئولوژیکی خود را که به نفرات اسیر القا می کند نرفتن به ملاقات می داند و نام این را هم تراز جدیدی از مرزهای بالا بلند ایدئولوژیکی و سیاسی مجاهدین می نامند وای بر تو که ارزش ایدئولوژی خود را اینطور نمایان می کنید که در دستگاه فرقه گری به ملاقات نرفتن و دوری جستن از خانواده را ارزش می دانید.