نقد جدید ترین کتاب مسعود رجوی
چون دیدار خانواده ها با فرزندانشان یعنی از دست دادن همان 3400 تن باقیمانده.بهمین دلیل باید داستانسرایی کنم، از”خدا،نوح،مسیح و…” کلامشان را ذبح کرده و تفسیر به رای کنم تا اعضای مجاهدین مبادا گرایشی به سمت خانواده هایشان پیدا کرده و مرا ترک کنند.آنها را باید بین مرز سرخ و حائل مبارزاتی شان قرار دهم تا تحت عنوان مبارزه مکتبی پدران و مادران خودشان را نفی کنند.
قصه تلخ خانواده ها و فرقه ویرانگر رجوی – قسمت اول
مادران البته راهی جز دست دعا به درگاه خدا بلند کردن و نماز و نیایش به جا آوردن ندارند. آنان نجات فرزندانشان را صرفا از خدا طلب میکنند. نه دولت ایران، نه دولت عراق، نه نیروهای آمریکائی، نه سازمان های بین المللی، و نه هیچکس دیگر نمیتواند یا نمیخواد کاری انجام دهد. براستی چرا این موضوع اینقدر غامض شده است و سازمان مجاهدین خلق منافع چه کسانی را تأمین میکند و چه دست هائی از آن حمایت می نماید؟
پدر پیر انجمن نجات به دیار ابدی شتافت
آقای علی اصغر امیدی نقش بسیار سازنده و فعالی در شکل گیری تشکل خانواده هایی که عزیزانشان اسیر رجوی فریبکار در عراق بودند داشت و علی رقم کهولت سن قبل از تشکیل انجمن نجات از طریق عناصر جداشده از سازمان فعالیت های بین المللی زیادی را در جهت افشای چهره رجوی پلید و رهایی اسرای اشرف انجام دادند.و در تمامی مصاحبه با خبر نگاران خارجی، همایش ها و تجمعات اعتراضی شرکت نموده و نقش پیش رو و سخنگوی خانواده ها را بعهده میگرفت.
تاملی بر نقطه نظرات خانواده ها پس از سفر به اشرف ـ قسمت سوم
ما قصدمان فقط دیدار عزیزانمان در اشرف بود ولی متاسفانه رهبران سازمان از فهم و شعور و خردمندی نصیبی نبرده اند آنها عاطفه ها را در بچه ها کشته اند علیرغم این مسائل اگر برادر من می توانست دو دقیقه با من صحبت کند صد در صد یقین داشتم که برادرم ایوب هرگز در بیابان اشرف نخواهد ماند. من همینجا اعلام می کنم اگر برادرم ایوب فقط چند دقیقه با من اجازه ملاقات داشته باشد و با هم صحبت کنیم در اشرف نخواهد ماند.
چه کسی به فریاد خانواده های رنج دیده و عزیزان به گروگان گرفته شده آنان خواهد رسید؟
فرزندان ما فقط چند صد متر با ما فاصله دارند. آیا نمیشود فقط به نزدیکی این حصارها بیایند تا بتوانیم روی آنها را بعد از سالیان ببینیم؟ سیم های خاردار و حصارها به ترتیبی طراحی شده است که کسی نتواند از داخل اشرف به بیرون فرار کند و نه اینکه کسی نتواند از بیرون به داخل آن برود. این نشان میدهد که اشرف یک زندان بدون ملاقات است.
تعریف عواطف انسانی در سازمان مجاهدین و سرگذشت ملاقات خانواده ها
یکی از پایه های اساسی و برجسته سازمان مجاهدین، دور نگه داشتن و سرکوب عواطف انسانی در کسانی بوده که با هدف آزادی موطن به این سازمان پیوسته بودند و در نهایت قربانی اهداف فرقه ای گشتند. علیرغم میل باطنی، تحت اجبار و در شرایط اسارت، مجبور به پذیرش تعهداتی گشتند که طی سالیان گذر عمر در سازمان مجاهدین، پرداخت غرامت سنگینی را برایشان رقم زد.
تاملی بر نقطه نظرات خانواده ها پس از سفر به اشرف ـ قسمت دوم
ما در طی مدت دو هفته شب و روز یعنی از صبح تا شب درب ورودی اشرف بودیم بعضی از این افراد مجاهدین که به درمانگاه اشرف تردد داشتند ما سعی می کردیم از کنار سیم خاردارهایی که کشیده بودند از فرصت استفاده کرده و اسامی بستگان و برادران و خواهرهای خود را صدا بزنیم تا به آنها خبر بدهند که ما در درب اشرف منتظر ملاقات با آنها هستیم.
پیام آقای مسعود جابانی به دوستانش در قرارگاه اشرف
می خواهیم با هم در خیالمان سفری به سرزمینی نه چندان دور داشته باشیم. آنجا که پدران و مادران و وابستگانمان غریبانه در کنج خانه ها در حسرت دیدار شمایان در ماتم و اندوه بسر می برند. برای یک لحظه اگر آب در دست دارید به زمین بگذارید. برای یک لحظه هم که شده چشمانتان را ببندید و در عالم خیال بر روی شهر و دیارتان پرواز کنید و در عالم خیال لحظه شیرین در آغوش کشیدن عزیزانتان را مجسم کنید.
خانواده، کابوس رجوی
یکی از خانواده ها پشت میکروفن قرارمیگیرد وبا صدای بلند فریاد میزند:”آیا درخواست ملاقات حضوری با عزیزانمان مزدوری است؟ تا کی میخواهید فریب دروغهای رجوی را خورده و طوطی وار حرفهای او را تکرار کنید؟ ما خانواده اعضا هستیم. رجوی برای فریب شما به ما این مارک را میزند. آیا پدران و مادران پیر مزدورهستند؟ مگر نه اینکه بقول خودش ما مزدور هستیم پس چرا اینقدر روی صدای ما پارازیت پخش میکنند؟
تاملی بر نقطه نظرات خانواده ها پس از سفر به اشرف ـ قسمت اول
چند روز پس از بازگشت خانواده های آذربایجانغربی از اشرف که سران مجاهدین آنان را از دیدار و ملاقات با عزیزانشان محروم کردند و کمترین اهمیتی به درخواست آنان ندادند، در دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی نشستی برای بررسی پیامدها، تجربه های بدست آمده و نتایج این سفر ترتیب داده شد.اعضای خانواده ها در گفتگوی صمیمانه و روشنگرانه به جمعبندی نقطه نظرات خویش پرداختند.
پیام آقای هادی شمس حائری به فرزندانش در اشرف
من عکس های شما را قاب کردم و به دیوار زدم و هر روز به آنها نگاه می کنم. فیلم های نصرت رو هم ضبط کردم و گاهی انها را می بینم و از صدای خوبش لذت می برم. اما دوست دارم که از نزدیک شما را می دیدم و در اغوشتان می گرفتم.ای کاش ما هم مانند همه مردم دنیا یک کانون گرم خانوادگی داشتیم و در کنار هم زندگی می کردیم اما افسوس که تقدیر چنین نبود.
خاطرات الهه قوام پور از اعضاء جدا شده مجاهدین – قسمت سوم
با اینکه بچه های زیادی در انجا از پوشک استفاده میکردند ولی بچه من بخاطر وضعیت من از مزایای صنفی محروم شده بود. با صدای بلند اعتراض کردم که متوجه شدم چند خانم دیگر در انجا هستند که وضعیت مشابه مرا دارند و مسئله دار هستند ولی بچه ندارند. بیرون امدند و گفتند از ملافه برای پوشک استفاده کن. ملافه ای به من دادند و با همکاری انها ملافه را چندین تیکه کردیم و از نایلونهای کیسه زباله برای دور پارچه اضافه کردیم که جایی کثیف نشود و شب را با شکم گرسنه من و بچه ام سپری کردیم.