نامه حسین رضایی به برادر اسیرش در اشرف
دلم برایت تنگ شده و مشتاق دیدارت هستم دوست داشتم پشت درب پادگان اشرف می آمدی و بقول خودت گردنم را می شکستی لااقل از نزدیک شما را می دیدم چندین سال است که همدیگر را ندیده ایم باید سوخت و ساخت روزگار ما هم به اینصورت سپری شده اما فراموش نکن که هر دوی ما از یک پدر و مادر هستیم. در پایان مادرم سلام شما را می رساند و می گوید بیشتر از این از تو انتظار داشتم.
ششمین پیام صوتی خانم بتول سلطانی خطاب به خانواده های قربانیان و خانم افسانه طاهریان
چه کنیم که تشکیلات رجوی تحمل این را ندارد و اجازه نمی دهد در فضای آزاد با شماها صحبت و ملاقات کنیم. چرا که خوب می داند در چنین شرایطی، نفری برایش باقی نمی ماند و با ترفندها و حقه ها و کلک، شماها را اسیر نگهداشته و مجبورم هر طور شده صدایم را به شما برسانم، هر چند که رجوی با بلند کردن موزیک ها و مناسبت های دروغین فرقه اش می خواهد جلوی صدای ما را بگیرد، اما منتظر باشید که سحر نزدیک است و تمامی حقه ها و گروگانگیری هایش به پایان خواهد رسید.
قصه تلخ خانواده ها و فرقه ویرانگر رجوی – قسمت دوم
مادران مقابل اشرف؛ اینها مثل اینکه گرما و سرما سرشان نمیشود، تابستان گرم و طولانی را پشت سر گذاشتند و حالا به استقبال زمستان سرد و خشک بیابانی عراق میروند، آیا واقعا رجوی می فهمد که آنها چه میخواهند و انگیزه شان چیست؟ نه! او تنها میفهمد که خودش چه میخواهد و حاضر است همه را قربانی خواسته های کودکانه خود کند. گو اینکه مادری میگفت:”شک دارم خودش هم بداند که چه میخواهد”.
نامه خانواده های استان لرستان به دبیر کل ملل متحد
احتراما ما جمعی از خانواده های استان لرستان (در غرب ایران) هستیم که مدت ده روز است با رنج و مشقت بسیار و با پذیرفتن خطرات احتمالی خود را به درب اردوگاه اشرف در عراق متعلق به سازمان مجاهدین خلق رسانده ایم تا با فرزندان خود که نزدیک به 30 سال در اسارت رجوی هستند ملاقات نماییم.ما انتظار داریم ترتیبی اتخاذ شود و اقدامی صورت گیرد تا پدران ومادران بتوانند با فرزندان اسیرشان در زندان اشرف آزادانه ملاقات نمایند و بعد از سالیان دراز از سلامت روحی و جسمی آنان مطمئن گردند.
خانواده های لرستانی بر آنند تا رهایی فرزندان خود لحظه ای از پای ننشینند
رجوی گوش کن! طنین صدای خانواده ها را، که با سیم خاردار فرزندانشان را از آنان جدا کرده ای، دیری نمیپاید که این فرزندان به آغوش خانواده هایشان باز خواهند گشت، روزها و هفته هاست که خانواده های لرستانی هر روز راسختر از روز قبل به مصاف با زندانبانان و فرمانروایان این قلعه مخوف میروند و بر آنند تا رهایی فرزندان خود لحظه ای از پای ننشینند.
گزارشی از سفر خانواده های گلستانی به درب اشرف
خانواده های استان گلستان که برای دومین بار پیاپی راهی جلوی درب قرارگاه اشرف می شدند مشتاق تر از قبل در پشت میکروفون حاضر می شدند و نسبت به فرزندان خود سخنانی را ایراد می کردند که دل تمامی کسانی را که در آن محوطه بودند به درد می آورد ولی سران از خدا بی خبر فرقه که فقط از طریق شستشوی مغزی که در هیچ جای دنیا سابقه ندارد فرزندان خانواده ها را از آنها دور نگه می داشتند و در برابر سخنانی که از ته دل پدران و مادران بر می آمد این ظالمان فرقه بودند که بلندگوهای خود را که حاوی فحاشی و سخنانی رکیک که شایسته خودشان می باشد را از بلندگوهای خود پخش می کردند.
سیم های خاردار و درب های آهنین اسارتگاه اشرف
براستی پاشنه ی آشیل دارودسته ی رجوی در تاکید خانواده ها بر خواسته های قانونی و مشروع و از طرق مسالمت آمیز است. نامه ی آقای محمد نژاد که حکایت تلخ و گزنده ای ست از رویارویی بیمارگونه سران مجاهدین با خانواده های چشم انتظار و خواهان ملاقات با عزیزانشان در اشرف، در واقع حاکی از ذهن بیمار سران مجاهدین و حماقت رهبر عقیدتی مجاهدین است.
نامه سرگشاده آقای ادوارد ترمادو به خانم هیلاری کلینتون
اینجانب به عنوان یک فرد مسیحی از شما به عنوان یک فرد آزادی خواه که در پست مهمی قرار دارید تقاضا می کنم که قبل از وقوع یک فاجعه انسانی مانند آن چه بر سر فرقه دیوید کورش در کشور شما آمد جلو گیری نمایید و رهبران سرکش این سازمان را وادار نمایید به خاطر انسانیت هم که شده دست از حماقت برداشته ودرب های اردوگاه اشرف را به روی خانواده ها باز کنند تا هر کسی که تمایل دارد همراه خانواده خود زندگی آینده خود را انتخاب نماید.
نقد جدید ترین کتاب مسعود رجوی
چون دیدار خانواده ها با فرزندانشان یعنی از دست دادن همان 3400 تن باقیمانده.بهمین دلیل باید داستانسرایی کنم، از”خدا،نوح،مسیح و…” کلامشان را ذبح کرده و تفسیر به رای کنم تا اعضای مجاهدین مبادا گرایشی به سمت خانواده هایشان پیدا کرده و مرا ترک کنند.آنها را باید بین مرز سرخ و حائل مبارزاتی شان قرار دهم تا تحت عنوان مبارزه مکتبی پدران و مادران خودشان را نفی کنند.
قصه تلخ خانواده ها و فرقه ویرانگر رجوی – قسمت اول
مادران البته راهی جز دست دعا به درگاه خدا بلند کردن و نماز و نیایش به جا آوردن ندارند. آنان نجات فرزندانشان را صرفا از خدا طلب میکنند. نه دولت ایران، نه دولت عراق، نه نیروهای آمریکائی، نه سازمان های بین المللی، و نه هیچکس دیگر نمیتواند یا نمیخواد کاری انجام دهد. براستی چرا این موضوع اینقدر غامض شده است و سازمان مجاهدین خلق منافع چه کسانی را تأمین میکند و چه دست هائی از آن حمایت می نماید؟
پدر پیر انجمن نجات به دیار ابدی شتافت
آقای علی اصغر امیدی نقش بسیار سازنده و فعالی در شکل گیری تشکل خانواده هایی که عزیزانشان اسیر رجوی فریبکار در عراق بودند داشت و علی رقم کهولت سن قبل از تشکیل انجمن نجات از طریق عناصر جداشده از سازمان فعالیت های بین المللی زیادی را در جهت افشای چهره رجوی پلید و رهایی اسرای اشرف انجام دادند.و در تمامی مصاحبه با خبر نگاران خارجی، همایش ها و تجمعات اعتراضی شرکت نموده و نقش پیش رو و سخنگوی خانواده ها را بعهده میگرفت.
تاملی بر نقطه نظرات خانواده ها پس از سفر به اشرف ـ قسمت سوم
ما قصدمان فقط دیدار عزیزانمان در اشرف بود ولی متاسفانه رهبران سازمان از فهم و شعور و خردمندی نصیبی نبرده اند آنها عاطفه ها را در بچه ها کشته اند علیرغم این مسائل اگر برادر من می توانست دو دقیقه با من صحبت کند صد در صد یقین داشتم که برادرم ایوب هرگز در بیابان اشرف نخواهد ماند. من همینجا اعلام می کنم اگر برادرم ایوب فقط چند دقیقه با من اجازه ملاقات داشته باشد و با هم صحبت کنیم در اشرف نخواهد ماند.