استقامت خانواده ها؛ طناب دار رجوی پلید
رجوی پلید بعد از استقرار خانواده ها در مقابل درب اشرف در سال گذشته، سعی کرد اعضای ناآگاه خود را در مقابل خانواده ها قرار دهد و به همین خاطر در تمام نشست ها این گونه وانمود می کند که انگار خانواده ها مشتی مزدور و… هستند و حالا که دشمن با پای خود به این جا آمده، باید با او مقابله کرد. اگر این حرف درست باشد پس چرا ترس از این دارید که مبادا کسی به دیوارهای چند لایه سیم خاردار نزدیک شود و یا کسی با خانواده ها صحبت کند.
پایداری خانواده ها، آزادی اسیران اشرف را نزدیک تر می کند
عزم جزم این خانواده ها و پایداری شان و آگاهی آنان از این امر که فرزندان و عزیزان شان ناچار و تحت فشار های فیزیکی یا روانی مجبور به شرکت در شوی تلویزیونی شده اند، آنان را به پایداری با شکوهی رهنمون شد. پایداری که همچون طناب مرگ بر گردن تشکیلات فرتوت و قرون وسطایی فرقه رجوی ستم گر افتاده
پیام صوتی آقای مهدی خوشحال به خانواده های قربانیان اسیر در قلعه اشرف
… فرزندان تان در اصل امانتی از جانب پروردگارتان نزد شما بودند، حالا اسیرند. آزادی آنان را از خدا بخواهید، این آرزویتان حتماً مستجاب خواهد شد، چرا این که آزادی بزرگترین نعمتی است که خداوند به بشر زمینی اهداء کرده است. مجدداً عرض می کنم، باور کنید بیشتر از شما فرزندان تان تشنه دیدار خانواده و آزادی اند. ولی چون رهبران سازمان آنان را با سراب و عطش عادت داده اند و هر آن چه مایه و بقاء هستی است از آنان دریغ کرده و آنان را ترسانده اند، فرزندان تان هنوز به این امر مهم باور ندارند که چشمه برای سیراب شدن و آزادی برای حیات در یک قدمی آنان است…
پیام علی جهانی به خانواده های زجرکشیده و محمد علیرضا علیپور یکی از اسیران اشرف
دوست عزیز محمد رضا علیپور، من الان در اروپا هستم دارم زندگی آزادانه می کنم بیش از این عمر شریف خود را در آنجا تلف نکن و هر طور که می توانی فرار کن و خود را به دنیای آزاد برسان یادت هست رجوی می گفت شما در دنیای آزاد نمی توانید روی پای خود بایستید ولی اینطوری نیست و الان ما روی پای خود هستیم و داریم راحت زندگی می کنیم رجوی همواره می گفت خارجه نداریم ولی ما گفتیم خارجه داریم و الان هم در خارجه هستیم و آزاد و رها از قید و بندهای سازمان زندگی می کنیم.
خاطرات الهه قوام پور از اعضاء جدا شده مجاهدین – قسمت دوم
در نشستهایی که داشتیم بچه های معصوم هر کدام مانند ادم بزرگ مورد بحث قرار میگرفتند و بسیار درد ناک است که بخواهم انها را ریز کنم و بنویسم ولی بر خورد ما در مقابل این بچه های معصوم بسیار دگم و ارتشی بود هر روز ساعت ۱۱ بچه ها غذایشان را میخوردند و ساعت ۱۲ به خواب ناز میرفتند و در بعضی از مواقع بعضی از بچه ها نمیخوابیدند و مربیان سعی میکردند انها را بخوابانند چهل و پنج دقیقه گاهی زمان میبرد که انها بخوابند برای بچه ایکه چهل و پنج دقیقه بیدار بود و حالا که خوابش برده بود بعد از یک ربع او را بیدار میکردند
خانواده ها و خشونت سازمان یافته ی دار و دسته ی رجوی
همواره و از آغاز تاریخ بشر فرقه هایی چون مجاهدین و القاعده سودای مناسبات و جامعه ی تک ساختی را در ذهن پرورانده اند و جهانی را در اندیشه ی بسته ی خود به تصویر کشیده اند که به بهانه ی تامین حوائج و تدارک بهزیستی انسان، بی رحمانه آدمی را تحت سیطره ی همه جانبه قرار داده و طرح خواسته ی افراد و حق انتخاب آزادانه ی آنها معروض فشارهای بازدارنده ی فرقه ای بوده، زیرا فرقه هایی چون مجاهدین هرگز ضرورت احترام به مطالبات و حقوق انسانها را باور نداشته اند.
نامه سرگشاده علیرضا میر عسگری به آقای اد ملکرت
بعدها که پا به دنیای آزاد گذاشتم و رابطه ام با خانواده وصل شد؛ متوجه شدم که خانواده ام بارها درخواست دیدار و تماس با من را داشتند که مسئولین سازمان مجاهدین مانع از این تماس شده و نه تنها نامه های نوشته شده توسط خانواده ام رابه من نداده بلکه از جانب من نامه هایی جعلی به خانواده ام نوشته که مبنی بر اعلام رضایت من از حضور در پادگان اشرف و عدم رضایت من برای دیدار یا تماس با خانواده ام بوده است.
مسعود و مریم رجوی! مادر احمدی عبدی که زنده است
مسعود و مریم رجوی فریاد های خانم توکلی که در درب ورودی زندان و شکنجه گاه اشرف به آسمان روی کرده و فریاد های دادخواهی اش از یزدان پاک، اشک چشم فرشتگان زمینی پرندگان و ستاره گان آسمانی را نیز جاری و ساری کرده آیا ذره ای دل سیاه و سنگلاخی شما را تکان نداده است مسعود و مریم رجوی دوران در تاریکی نگه داشتن احمد عبدی در زندان و اسارتگاه اشرف به پایان راه خویش نزدیک شده و بیش از این مسعود و مریم رجوی نمیتواند احمد عبدی و اعضای خود را در جهالت و تاریکی نگه دارید.
تشکیل کمیته عراقی حمایت از خانواده های متحصن در درب اسارتگاه اشرف
مدتی پیش تعدادی از سران عشایر عراق از استان های دیالی و صلاح الدین به سرپرستی دکتر نافع در جمع خانواده های متحصن در برابر پادگان فرقه ای اشرف حاضر شده و با آنان دیدار نموده و به گفتگو پرداختند. بازدید کنندگان به شدت تحت تأثیر مظلومیت خانواده ها قرار گرفته و معتقد بودند که برای وادار کردن فرقه رجوی به دادن پاسخ مثبت به خواست برحق خانواده ها باید کاری انجام داد. لذا آنان تصمیم گرفتند که کمیته ای حقوق بشری و غیر سیاسی و غیر دولتی برای حمایت از خانواده های رنج کشیده تشکیل دهند
خاطرات الهه قوام پور از اعضاء جدا شده مجاهدین – قسمت اول
بچه را به بسترش بردم و بعد از اینکه برایش چندتا شعر خوندم خوابش برد و اماده شدم برای رفتن به نشست به محض اینکه توی نشست سر و کله من پیدا شد مسئله بوسیدن من و بچه ام عنوان شد که اینجا برادرها در حال تردد هستند و جالب نیست که صدای ردو بدل کردن ماچ و بوسه شنیده شود. بعد یکی از همکارانم شروع کرد به گزارش کارهای روزانه خود که در طی روز چکار کرده و بعد گزارشش را در مورد من به شکل غیر مستقیم به تمام افراد انجا و مسئول بالاتر که اسمش عصمت بود، داد.
خانواده های اسیران اشرف در نهمین ماه تحصن
حدود اواخر بهمن ماه یا اوایل اسفند ماه سال گذشته تعدادی از خانواده های دردمند و رنج کشیده اعضای فرقه مخرب رجوی همچون روال چندین ساله اخیر به درب پادگان اشرف مراجعه کرده و خواهان دیدار با عزیزان خود شدند. برخورد زشت مسئولین فرقه و اقدام به ضرب و شتم خانواده ها، آنان را نسبت به سرنوشت عزیزان خود فوق العاده نگران کرد و تعدادی تصمیم گرفتند در برابر دروازه پادگان مزبور دست به تحصن بزنند
خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت دوم
آرمانخواه چند بار سعی کرده بود که با همسرش تماس بگیرد و در مورد رفتن و ماندن با او تعیین تکلیف کند ولی موفق نشده بود چون در مناسبات مجاهدین اصلا رابطه ای بین زنان و مردم نیست بخصوص زنان و شوهران. به همین خاطر او نمی توانست تصمیم بگیرد که جدا شود چون نمی دانست در شرایط بلبشوی عراق بر سر همسرش چه خواهد آمد.