قاسم جان زندگی را دریاب پیام عسگر نجف زاده به برادر اسیرش قاسم نجف زاده
به مناسبت روز زن تقدیم به مادران چشم انتظار اسیران تشکیلات رجوی
نامه صدیقه نجفی به فرزندش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی پسرم سالهاست چشم انتظار آمدنت هستم
پیام تسلیت انجمن نجات به خانواده تعالی
انجمن نجات استان قزوین این ضایعه اسفناک را به خانواده آن مرحوم و بخصوص مادر دلسوز و چشم انتظارش و همچنین خواهرگرامیشان که یکی از خانواده های فعال انجمن بودند تسلیت عرض نموده وبرای آن مرحوم از درگاه خداوند متعال طلب مغفرت و برای سایر بازماندگان صبر جمیل واجر جزیل مسئلت می نمائیم.
دیدار منصورشعبانی با خانواده ابراهیم کفایتی عضو اسیر در لیبرتی
آقاناصرکه خودش را برادرزاده ابراهیم معرفی میکند با لهجه شیرین گیلکی میگوید” من ازروستای پایین رودپشت لنگرود خدمت شما رسیدم تا شایدبتوانم خبری ازابراهیم ازآقای شعبانی گرفته باشم. عمویم ابراهیم متاهل ودارای یک فرزند پسربود. عمو وزن عمو هردوبیسواد بودند وبلحاظ مالی نیزدرسطح خیلی پایین. خب درروستا زندگی می کردند با کارکشاورزی محدود. آنوقتها توی محله مان چند هوادارمجاهدین بودند که سبب شدند عمویم را اغفال کرده وبه جانب عراق نزد رجوی روانه کنند.
سیاست که چه عرض کنم برادرم حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت
آقای موسی پور بخاطر کهولت سن که به سختی سخن میگفت با سرکشیدن یک لیوان آب خنگ ادامه داد:” راستی شنیدم یک نفرجدید به ایران اومده واهل گیلان هست میشه اونو ببینم تا آخرین خبرابراهیم رو ازش بگیرم.”مسول انجمن ضمن استقبال ازحضورآقای موسی پوردردفترانجمن نجات گیلان به ایشان قول مساعد دادند که بزودی زود بتواند با آقای منصورشعبانی که جدیدالورود به ایران وگیلان هستند بلاواسطه دیداروملاقات کنند وهرچه سوال دارند ازایشان پاسخ شان را بگیرند.
انتظار پدری در پشت سیاج های اشرف
عکس پدری که لحظه های پایانی عمر را به عشق دیدن روی فرزند دلبندش در پشت سیاج های زندان اشرف به انتظار نشسته. چراغ عمر را بر درختی آویخته و ازدحام افراد بی اندیشه که از مرگ می هراسند به تماشا نشسته است. وای بر تو رجوی، وای بر افکار پلید و شیطانی تو، وای بر اهداف شوم تو که خانواده های زیادی را متلاشی و داغدار کردی. ببین که دست طبیعت چه جوری انتقام گرفت و می گیرد. آری تو محکوم به فنایی.
نامه مادری به فرزندش که اسیر فرقه رجوی است
فرزند عزیزم من و برادر کوچک شما علی اکبر از مورخه 14/3/1368 که در اردوگاه رمادی عراق بوده ای تاکنون هیچگونه خبری از شما نداریم و تنها خبری که از شما داریم آن است که به ما گفته اند شما در عراق به دست مسعود رجوی اسیر می باشید و برادر شما در اسفند 1389 و مرداد 1390 و همچنین دی 1390 به امید ملاقات به دیدار شما آمد ولی متاسفانه با ناامیدی برگشت، فرزند عزیزم شما که تا حالا به مدت سی سال که در عراق به غربت و تنهایی بسر برده ای از زندگی خود چه فهمیده ای که از این به بعد ببینی؟
نامه خانواده امان اله خواجه گیری یکی از اعضای دربند و گرفتار در چنگال رجوی
امان اله جان، بر دل سیاه رجوی نفرین فرست و پشت به فرقه رجوی و رو به تولدی دوباره فرار را بر قرار ترجیح بده و از هر راهی که می دانی و می توانی خودت را به نیروهای عراقی برسان تا تو را به هتل در بغداد منتقل کنند که در اولین فرصت یا به اروپا بفرستند یا به آغوش گرم خانواده ات بر گردی و دوباره شور و نشاط به خانوده ات بر گردانی
پیام تسلیت انجمن نجات گلستان به خانواده متکی
به یاد دارم در همین چند وقت پیش با شنیدن خبر کسالت آن مرحوم به دیدنش رفته بودم و با او مدتی را در مورد گذشته و پسرانش گفتگو نمودم و او در مورد سختی های زندگی که به اتفاق همسر مرحومش برای بزرگ نمودن فرزندانش متحمل شده بود تعریف می نمود و می گفت من و خانمم برای بزرگ کردن بچه ها از دل کوه هیزم می اوردیم و می فروختیم، ولی افسوس که این مسعود رجوی خائن تمامی آرزوهای ما را خراب کرد و بچه های ما را از ما دزدید و حتی اجازه نداد یک تماس کوچک با آنها داشته باشیم.
نامه خانواده مراد جلیلیان که در سال ۱۳۶۷ در مهران بدست فرقه رجوی اسیر شد
برادر خوب و مهربانم، این سال ها آرام ننشستیم و به هر جا سر زدیم پی گیر رد شما بودیم تا در سال 1391 توسط افراد بازگشته و در زمان جابجایی مجاهدین از اشرف به لیبرتی متوجه حضور شما در درون فرقه ننگین رجوی شدیم، از وقتی که شنیدیم زنده ای و در چنگال خون چکان رجوی اسیری هر دری را زدیم که بتوانیم به ملاقاتت بیایم اما نشد. برادرجان، وقتی که رجوی اجازه ابتدایی ترین حق شما که یک تماس تلفنی است از شما گرفته چرا خودت را مثل دوستانت از این تاری که خودت برای خودت بافتی پاره نمی کنی
سوز و گداز”ایو بنه” از دیدار مصطفی محمدی با مشاور رئیس جمهور فرانسه
منتشر کرده بود که در قسمتی از آن نویسنده تهمتهای ناروا و مطالبی کاملا دروغ و ساختگی علیه اینجانب مصطفی محمدی شهروند کانادا نوشته است. لذا لازم دیدم توضیح زیر را جهت روشن شدن واقعیت و تصحیح ذهن خوانندگانتان برای شما بفرستم تا طبق قانون مطبوعات آن را در همان صفحه که مقالۀ مذکور در آن منتشر شده است منتشر کنید:
مصاحبه انجمن حقیقت با آقای مصطفی محمدی از اعضای سابق فرقه رجوی
بله به من و دخترم و وکیلم حمله شد من به توصیه ی وکیلم به اور رفتیم تا تقاضای ملاقات حضوری با مریم رجوی برای دیدن دخترم داشته باشیم که به دستور سازمان عده ای به ما حمله کردند و قصد جانمان را داشتند که با وساطت پلیس از مرگ نجات یافتیم اما من و دخترم و وکیلم مجروح شده و به بیمارستان منتقل شده و تاکنون دوران نقاهت را سپری میکنیم شکر خدا بهد از روزهای زیادی بستری و استراحت در منزل بهبودی حاصل شده اما نه کاملا من هنوز از درد کمر و گردن رنج میبرم و دخترم نیز بهبودی کامل نیافته و متاسفانه درد زیادی دارد چون تعداد حمله کننده ها به بیش از پنجاه نفر رسده بود اما خدارا شکر میکنم و صبر پیشه کرده ام
حمایت خانواده های چشم انتظار گیلک از دو پدر رنجدیده از ظلم و جور رجوی
ما بدین وسیله همدردی خود را با آقای محمدی که ازطرف ما وهمه خانواده ها تقاضای دیداروبعد بیرون آمدن بچه های خود ازآن فرقه منفوررا داریم ازدوردست وپاهای آقای محمدی را بوسه می زنیم که به خاطربچه ها سعی وتلاش میکند ودراعتصاب غذا بسرمی برد که ازهرلحاظ حاضریم ازاوحمایت کنیم.
حضور و افشاگری گستردۀ دو پدر ایرانی در اورسوراواز شهر مقر فرقۀ رجوی در نزدیکی پاریس
آنان در نوشته ها و صحبتهایشان چگونگی انتقال دخترانشان که مقیم کانادا و فرانسه بودند از این دو کشور توسط سران فرقۀ رجوی به پادگانهای نظامی آن در عراق در حالیکه زیر ۱۸ سال قرار داشتند و قطع ارتباط آنان همچون همۀ اسرای این فرقه با افراد خانواده شان و با دنیای بیرون و محروم کردن آنان از ابراز عواطف طبیعی و خانوادگی و زندگی عادی را تشریح کردند.

