از ادعا تا واقعیت بررسی نقض لجام گسیخته حقوق افراد در سازمان مجاهدین – قسمت اول
فردای آزادی ایران مهدی ابریشمچی: نهاد خانواده باید از بن برچیده شود
به مناسبت روز جهانی لغو بردهداری بردهداری حاکم بر مناسبات مجاهدین خلق
چرا به خانواده ام فحاشی کردم (نامه رسیده از قرارگاه لیبرتی در عراق)
آنروز همه مراقب من بودم.شب قبل گفتند اینها با انجمن نجات از شمال آمدن.ووقتی شما روبهرو میشوید مثل رژیم است اگر فوش ندید خودتان مسله دارید و خیلی صحبت کردندو نشست گذاشتند من فوش نمیدادم.برای برادرم هم بد میشد گفتند میتوانیم وسایلی در جیبش بگذاریم و به آمریکاییها تحویلش دهیم تا مدتی به اسم جاسوس رژیم در زندان بماند
رجوی جنایتکار باید بداند زمان ضرب و شتم افراد در مناسبات فرقه ای گذشته است
اگر کسی در عراق سر به نیست میشد،هیچکس در بیرون خبردار نمی شد که چه بلایی بر سر افراد نگون بخت آمده است پس می بایست به هر طریقی خودم را از فرقه نجات می دادم تا بتوانم به همه بگویم که در مناسبات فرقه ای رجوی چه جنایتی انجام می گیرد که خوشبختانه این آرزویم برآورده شد و می توانم چهره کریه و ضد مردمی وی و دار و دسته اش را افشا کنم.
تحفه ای که به مقصد نرسید
در این فرقه سیاست هدف وسیله را توجیه میکند تا بوده نفرات داخل را بیشتر به نیستی کشانده تا هدف را. انقلاب ایدئولوژیک و طلاق زنان. حالا تقریبا به سیاست کلی که دنبالش بود رسیده بود (من همش را میخوام) و اینک تنها به زنان سازمان بسنده کرده بود. قله آرمانی و بیرون کشیدن رحم زنان به دستور مریم قجر. و در زمان جنگ و حکومت صدام، فرستادن دختران سازمان به حرمسرای افسران حزب بعث امری عادی به نظر میرسید.
قربانیان مجاهدین خلق نیازمند کمک از بیرون هستند
رنج مشترک دو پدری که این مطلب به آن ها اشاره شد، آن دو را بر آن داشت که در نزدیکی مقر سازمان در اورسوردواز پاریس دست به اقدامات افشاگرانه درباره ی ماهیت فرقه مجاهدین خلق بزنند. آن ها با پخش بروشور و تصویر و سی دی به آگاهی ساکنان اورسوردواز رساندند که دخترانشان از سوی مجاهدین خلق ربوده شدند و این سازمان ماهیتی غیر دمکراتیک دارد.
فراتر از گوانتانامو”گوانتاناموی اشرف رجوی”
اما در نقطه ای دیگر از همین کره خاکی با کمی فاصله از ابوغریب زندان مخوف دیگری به نام قلعه مسعود خان رجوی وجود داشت به نام قلعه اشرف و اینک با تغییر نام به قلعه لیبرتی معروف شده است.در اینجا بهانه ای به نام نیروی خارجی و بیگانه نبود که طعمه خود را به دام اندازد وشکنجه نماید و از آن لذت ببرد و نسبت به ناله و ضجه آن بی احساس باشد. بلکه اینجا رهبری فرقه بود که نیروهای خود را با انواع ترفندها و سناریوهای خطرناک فرقه ای به بند کشیده و تحت مخوف ترین انواع شکنجه ها قرار میدهد و به شکل های پیچیده ای ازآن لذت می برد…
کشته هایی که فراموش شده اند
علی می گوید که صبح روز بعد ابتدا در مورد تجاوزات ارتش عراق به خاک اشرف به ما سخنرانی نمودند و برخی از بچه ها را هوایی نمودند و سپس ما را به سمتی بردند که ارتش عراق از آنجا وارد اشرف شده بود و به سمت جلو در حرکت بود، به ما گفتند بروید جلو و آنها (ارتشیها) نمی توانند کاری بکنند و ما نیز جلوی نیروهای تا دندان مسلح یگانهای نظامی رفتیم که درگیری شروع شد و من صدای تیر را می شنیدم که از بیخ گوشم رد می شد و از طرفی فرماندهانمان به ما می گفتند کسی حق عقب نشینی ندارد و در یک لحظه دیدم که هیچ کدام از مسئولین در سنگرهای خود نیستند و آنها به عقب فرار کرده بودند و بچه ها یکی یکی در برابر ارتش عراق تلف می شدند و من و برخی از دوستانم از فرصتی استفاده کرده و فرار کردیم و جان خودمان را نجات دادیم.
رفتار مسعود رجوی با مخالفان در سازمان
در تشکیلات مجاهدین، مهم نیست چه کسی هستی، چگونه و در کجا می میری!؟ مجاهد والامقام باشی یا بدون مقام، تازه به دوران رسیده باشی یا دارای چند دهه سابقه. بقول رجوی، در عالم”بریدگی” سرکنی یا مدافع فعال”انقلاب خواهر مریم” بوده باشی. در نهایت تفاوت چندانی ندارد. اهمیت مسئله مطرح شده در این است که هر که می خواهی باش، اما برای رجوی و نزد آنها بمیر. تا در بارگاه رجوی به شوکت و کمال برسی و با قاب عکسی بی مقدار، تزئین بخش مجالس رنگارنگ و مدال”جامعه دروغین بی طبقه توحیدی” بر روی سنگ قبر.!
بهتر بود مریم قجر از فضای استبدادی داخل مناسبات و سرکوب اعضای فرقه حرف می زد
مریم قجر در انتهای مصاحبه خود باز از کشورهای مرتجع منطقه می خواهد که سازمان وی را به رسمیت بشناسند تا بتواند هر چه بیشتر در منجلاب خیانت علیه مردم ایران فرو برود البته اکنون با رو شدن سند ویکی لیکس برای کشورهای مرتجع منطقه هم مشخص شد که این سازمان برای آنان کارآیی نداشته و نمی تواند برای آنان منافعی داشته باشد و به همین خاطر سعی می کنند در بازیهای سیاسی آنان را به بازی نگیرند.
تبریک به دوبرادر که ۲۶سال ممنوع الکلام و ممنوع السلام بودند
قضیه مربوط می شود به مجتبی و امیر بیدقی، دوبرادری که رجوی نزدیک به 60 سال روی هم رفته عمر آنها را به هدر داد و این پروسه طولانی بهترین دوران عمر و جوانی این دو برادر بود. آنها با هزار دروغ و کلک فریب داده شدند و به مناسباتی مخوف وضد انسانی برده شدند.
از به قتل و آوارگی سپردن کسان نزدیک خود، خسته نشده ای!
این ساکن زندان گوهردشت کرج وهمولایتی آذربایجانی ما که یک دوجین از فامیلان ودوستان خود را دررکاب مسعود رجوی به کشتن داده ویا دست بسته تحویل او داده که بنفع هوا وهوس های حقیر ومنفور خود در کلاس های مغزشوئی کمپ لیبرتی بکارگیرد وخود هم دردفاع ازاین راه ضدملی وضدانسانی، سکونت درزندان گوهر دشت رابرگزیده، بطورمرتب دررسانه های فرقه ی رجوی دست بقلم میشود تا ثابت کند هرگامی که دولت وملت ایران برمیدارند همواره به شکست میانجامد!
از مریم تا مینا: بده بستان های آق مهدی و مسعود خان
آخرین روزهایی که مینا را دیدم زمانی بود که طلاق های ایدئولوژیک! زن و شوهرها در خفا آغاز شده بود، و مینا و مهدی نیز به همین علت از هم جدا شده بودند. البته به دلیل محرمانه بودن این عمل در سال های اول”انقلاب ایدئولوژیک مریم” کسی از این مسئله خبر نداشت جز افرادی که وارد این مباحث شده بودند. عبرت روزگار اینکه مهدی با لقب پهلوان! توسط مسعود به عقد مینا خواهر موسی خیابانی در آمد و همسر خود مریم را به مسعود اهدا کرد، اما در عرض چهار سال با تحقیر مسعود مواجه شد که بخاطر اقدام”تجاری” اش بر سر مسئله ازدواج، وی را مورد حمله قرار داده و مینا را دوباره از او گرفت.
انعکاس نمونه وار آموزه های رجوی در توهین دختری به پدر خویش!
آری ما بعینه شاهد حضور تلویزیونی یا اینترنتی کسانی ازاسرای رجوی هستیم که افرادی از خانواده ی آنها فعالیت بیشتری برای کسب توفیق به ملاقات با عزیزان دربند خود دارند وآقای حسین نژاد میانه هم بخاطر دادن تلفات بیشتر و وجود جراحت های سنگین ازدست دادن همیشگی ویا موقتی اعضای خانواده ی خود دروجودش، درپیاپیش این صفوف ودربین پردردترین قشر” خلق قهرمان” حرکتی درخور تکریم دارد.

