نگاهی به گزارش گزتا ایمپکت آلبانی گروه تروریستی مجاهدین خلق زیر ذرهبین حقوق بشری
در کمپ مانز مجاهدین خلق ارتباط حقوقی ناپدیدشدگان اجباری با مرگ های خاموش
انفجار در شرایط بن بست کامل و فروپاشی از داخل
بعد ازمسافرت آقای مسعود خدابنده به عراق وبا پیام اُمیدی که این مسافرت به اشرف حمل نمود، درب دکان عراق، برای رجوی وباندش میرود تا گل گرفته شود و همچنین با توجه به خط”تام” و”جری” جمهوری اسلامی در برخورد با مسئله حضور منافقین در این دیار که بمدت پنج سال است دنبال میشود
مصاحبه پاتریک پسنوت با یکی از تحلیل گران سیاسی فرانسه – قسمت سوم
زیرا آنها می دانستند که خیلی دیر یا زود آمریکایی ها زمام عراق را به دست می گیرند. X: بله آنها به خوبی آگاه هستند. آنها از مدتها پیش روابط مخفیانه ای با عوامل cia ایجاد کرده اند و در نتیجه آنها 4 تا از پادگانهایشان در جنوب عراق را توانستند نگه دارند و نیروهایشان را در پایگاهایشان به نام اشرف در 90 کیلو متری شمال بغداد، نزدیکی مرز ایران متمرکز کردند.
افزایش بیسابقه فرار اعضاء مجاهدین از اردوگاه اشرف
به گزارش خبرگزاری فارس، روزنامه کریستین ساینس مانیتور در شماره مورخ 22/11/86 خود در مطلبی به قلم «اسکات پیترسون» مینویسد، حدود صد تن از اعضای گروه ایرانی مجاهدین در هفتههای اخیر اردوگاه اشرف در عراق را ترک کردهاند.
چرا انفجار پمپاژ آب ۳۰۰ کیلو تی ان تی میخواهد
من بعنوان دیدبان از دور شاهد بودم که واقعه اینطور نبوده است و این سه نفر بعد از بیست دقیقه تیر اندازی و کشتن نفرات مقابل در حالی که در نفر بر زرهی بودند مورد اصابت آرپی جی قرار گرفته و سوخته اند ؛ شدت آتش به دلیل گالن های سوخت اضافی و 80 لیتر بنزینی که برای تنظیف سلاح روی نفر بر بود به حدی بود که پیشمرگه های کرد از محل دور شدند
من انقلاب کردم
یادم افتاد که خودم نیز انقلاب کردم. اونم چه انقلابی انقلاب یعنی دگرگونی. یعنی تغیرات اساسی که در یک: فرد، جامعه، سیستم و یا حکومت به وجود میاید. انقلاب یک جهش به جلو است. اینطور نیست که الزاما انقلاب در جوامع عقب افتاده به وقوع بپیوندد. انقلاب میتواند شامل یک جامعه مدرن و دموکرات نیز بشود.
من و بابام و مادرم یک تن واحد هستیم
امروز عصر در سوپر مارکت در وستن پرو دیوس در خیابان یانگ بودم که خانمی مرا به اسم صدا زد. اول اونو نشناختم. خانمی از طرفداران رجوی بود. خیلی مودبانه با من بر خورد کرد و به این دلیل ادبش من هم 20 دقیه ای باهاش بودم. گفت که وب لاگ من به نفع رژیم است و آنرا همین امشب ببندم. زیرا در چند تا سایت که وی آنرا به رژیم نسبت می داد لینک و مطالب من هست
مجاهدین به روز”ر” و ساعت”س” نزدیک و نزدیکتر می شوند
گزارش دیدبان حقوق بشراز زندانی وشکنجه کردن وگرفتن اعترافات اجباری توسط سران مجاهدین ازناراضیان اشرف به شهادت وگزارش تعدادی از نجات یافتگان از اشرف مقردیدبان حقوق بشر گزارشی را تنظیم ومنتشر می کند. که نشان ازوجود سرکوب نیروها درداخل تشکیلاتی رجوی را مورد اعتراض قرار می دهد
تبلیغ شامپو، تالیف کتاب و تحلیل سیاسی
حکایتی از اقدامات شرم آور فرقه مجاهدین بود که برای تبلیغات خود چگونه انسانهای زحمتکش و بی گناه را مورد سوء استفاده قرار داده و حاصل این اقدامات را به عنوان کوشش ستاد فرماندهی داخل ایران به خورد هواداران ساده لوح خود در خارج و همچنین به افراد سرگردان در قرارگاه اشرف میداده است. تبلیغ مسعود رجوی برای شامپو و صدر و حنا و غیره چیز عجیبی نیست
نمایشنامه ای در یک و نیم پرده
تلفن زنگ میزند خواهر اقدس که از اعضای شورای رهبری مجاهدین در خارج کشوراست بطرف تلفن میدود، یادش میافتد که صدای موزیک زیاد است و حدس میزند که ممکن است تماس از عراق باشد، برمیگردد و صدای موزیک را قطع میکند واز ذهنش میگذرد که چه خوب که تلفنها تصویری نیستند.
چگونه بچه های گل به گلادیاتور تبدیل می شوند
اول از این شروع کرد بابا اب داد مامان نان داد و وخیلی چیزهای دیگه من نوشتن فارسی را که البته خیلی هم بدون غلط و غلوط نیست مدیون آنها هستم که از خودشان زدندو به من یاد دادند. شاید اگر رجوی می دانست که یک روز من خاطراتم رامی نویسم تا نامردی های وی را برای همه مردم نشانم بدهم فارسی یاد گرفتن را هم ممنوع می کرد مثل رادیوگوش دادن
برای اولین باری و آخرین باری که صدام را دعا کردم
این بی شرمی و نسبت آن به موسی یعنی اینکه موسی گفته است جان بقیه آدمها و اعضای سازمان در ایران در قبال جان قبله عالم خودخواهی و حماقت و پرروئی و مظهر وابستگی و وطن فروشی یعنی مسعود رجوی ارزشی ندارد. درحالیکه جان همه آدمهادر آن دوران با ارزش بود. بگذریم از اینکه عطائی مانند سگ دروغ می گوید و موسی هم محافظ داشت و هم یک پژوی ضد گلوله و هم یک جلیقه ضد گلوله
تاکتیک خود زنی در کادر استراتژی «خودکشی دست جمعی»
مجاهدینی که سعی میکنند چهره خشونت طلب خود را در زیر لبخندهای ملیح خانم رجوی پنهان کنند در مقابله خواسته وپایداری خانواده محمدی در عراق برای باز پس گرفتن فرزند خود سمیه کم آورده اند و مجبور به نشان دادن چهره خشن خود در مقابل خواسته به حق آنها شده اند. از طرف دیگر مجاهدین خلق تحت فشار دولت عراق و ایران برای خروج از عراق میباشند و از طرف دیگر نیز با انفجار درونی در اردوگاه اشرف که استراتزِ جنگی آنها با شکست روبرو شده است

