سالی که گذشت و ارزیابی عملکرد گروه تروریستی مجاهدین
اینک تشکیلات پوسته اضمحلالی خود را برای شکستن آماده می کند چراکه پلیس عراق داخل کمپ قدم میزند و مراقبت لازم را دارد. نفس اعضای ناراضی برای هر جدایی گرمتر شده و میرود در یک کنش دمکراتیک ؛ این بار تیر سهمگین تکلیف ملاقات اعضا با خانواده هایشان در محیطی دور از دسترس فرماندهان از سوی صلیب سرخ و سازمان ملل به مجاهدین ابلاغ شود. بی گمان صحنه های جالبی در انتظار رسانه ها خواهد بود تا واقعیت های فرقه مجاهدین را به چالش بکشند.
پیگیری وزارت خزانه داری امریکا وجرائم سخنرانان مواجب بگیر امریکایی مجاهدین
خود این موضوع در این مقطع از وضعیت انفعالی مجاهدین چه در صحنه ترک اجباری اشرف و عراق و چه در حیثیت اروپایی و امریکایی شان نزد اپوزوسیون خارجه نشین برای تضعیف نقش آنان در طرح هر ادعایی موثر باشد. مسلم است با پا گذاشتن تعدادی از اعضا به اروپا هجمه همه گروهها علیه مجاهدین با به رخ کشیدن نتایج صفر حضور 25 ساله مجاهدین در عراق و نوکری صدام حسین و وطن فروشی و سرکوب اعضای سازمان افزایش خواهد یافت
گفتگو با آقای سیروس غضنفری در باره سازمان مجاهدین – قسمت پانزدهم
رجوی در ادامه اجرای انقلاب درون سازمانی ؛ بعد از مدتی بند”ه” را عنوان نمود. به گفته خود مسعود بند”ه” عبارت بود از اینکه مسئولین از زنها انتخاب شوند تا آببندی انقلاب مریم تحقق یابد. به زبان ساده رجوی برای ماندن در مناسبات شگرد تازه ای ایجاد نمود. او می خواست نفرات را غرق فساد کند. نفرات را در تنظیم رابطه تشکیلاتی با زنها به فساد سوق می داد و بعد مچ گیری می کرد
مجاهدین و سوریه
سازمان در جریان بمباران مردم غزه در فلسطین توسط دولت غاصب اسراییل نیز با بی بیشرمی تمام بنای سکوت را همانند دستگیری صدام حسین و عدم هر موضع گیری علیه جنایات وی گذاشت. شاید اگر یکهفته به سیمای ضدآزادی مجاهدین نگاه کنیم حتی یک سطر اخبار پیرامون موضوعات جنبش وال استریت در امریکا و اعتصابات مردم در انگلیس و افتضاحات اسراییل نیابیم که ریشه در خط فکری ضدمردمی و منفعت طلبانه این گروه تروریستی دارد.
گفتگو با آقای سیروس غضنفری در باره سازمان مجاهدین – قسمت چهاردهم
بند”ب” یعنی دیدن عنصر زن در حریم رهبری، عکس این هم به مردها صدق می کرد. در این مرحله هر کس، هر شخصی را چه ایرانی، چه خارجی، باید در حریم رهبری می دید و این اوج زیاده طلبی یا همان مسند نشینی مسعود را می رساند که می خواست از این طریق نقطه ضعفهای هر فرد را پیدا کند و سپس روی آن کار کند تا بتواند بر نیروهایش مسلط شود و تحت سیطره خود در آورد و اینجا با دادن و گرفتن رده تشکیلاتی تعادل فکری نفرات را از بین ببرد و از این طریق بتواند اهداف خودش را به نفرات تحمیل کند
پدران و مادران در حسرت نگاهی
همه خانواده ها فقط آرزو داشتند از دور عزیز خود را ببینند اما” رجوی” از این هم دریغ می کرد و فقط خانواده ها را سنگسار می کردند! ای وای بر سنگین دلان، وای بر سیه دلان! پدران و مادران زیادی در حسرت دیدار عزیزان خود با چشمان باز و منتظر از دنیا رفتند، عده ای هم حسرت بدل، داغدار شدند و خبر کشته شدن عزیز خود را شنیدند،” آقای رجوی” لااقل اجازه بده کسانی که زنده ماندند و خود را با هزاران سختی به کنار اشرف رساندند، فقط گل خود را بو کنند، گل زیبای خود را از دور نگاه کنند
توطئه های جدید مجاهدین خلق برای چهارشنبه سوری
ولی به هرحال این سازمان تروریستی و بعبارتی گروه جنایتکار آنقدر زبون و ذلیل نزد خدا و خلق است که حتی جرات و توان چنین اقدامی را نداشته و ذلیلانه با فریب و نیرنگ , قصد شایعه سازی و ایجاد هرج و مرج با تماس های جعلی را دارد. حنایش نزد ملت ایران رنگی ندارد و نخواهد داشت و بی گمان مردم و جوانان تیزفهم و روشنفکر ایران زمین دغل های اینان را می شناسند و بخوبی می دانند چگونه از پس نیرنگ های بی ثمر مجاهدین برآیند.
چشم در چشم اختاپوس اشرف!
آقای رجوی عطش قدرت و هوسهای شیطانی تو سیری ناپذیر است و قربانی های جدید می طلبد. اما دیگر شرایط اجازه نمی دهد بیش از این خون بریزی و اکنون نوبت خودت است که قربانی شوی، اما این بار یک فرقی میان قربانیانی که گرفتی و خودت وجود دارد، همه بچه ها اسیر روابط فرقه ای بودند که تو ایجاد کرده بودی و داوطلبانه مرگ را در آغوش می کشیدند اما تو هیچ وقت به استقبال مرگ نرفتی و این مرگ به تو تحمیل خواهد شد!
فرصت های اندک مجاهدین و دستپاچگی های مریم رجوی
اگر مریم عضدانلو گریزی هم به چادرهای مرز اردن!؟ زده بی گمان حفظ تشکیلات و نیرو و حتی همان 1500 نفر عازم ایران با فرض دفع الوقت نمودن زمان تا بتواند به زعم خویش امیدهای همیشه حرام خود را برای همسفر شدن سازمان در حمله به ایران با نیروهای امریکایی و اسراییلی محک بزند. شاید این هم مصلحتی باشد که سازمان آن راهم تجربه کند چراکه گرمای عراق و مرز اردن از هم اکنون خود را بر تشکیلات واو و خمود و دلشکسته اعضای ناراضی و راضی رجوی تحمیل ساخته و شاید در یک گرفتاری غیرقابل پیش بینی سازمان را با انفجار و از هم پاشیدگی جدیدی روبرو سازد.
رجوی حیا کن، بچه ها را رها کن
. دختری که از پشت حصار پدرش را می بیند و او را صدا می کند. بابا من فرزند تو هستم ولی نفرات پدر او را احاطه می کنند تا صدای فرزندش به گوش او نرسد. نوه ای که برای دیدار پدربزرگش چشم انتظار جلوی درب اشرف نشسته است که شاید رهبران فرقه به رحم آیند و اجازه ملاقات بدهند تا او پدربزرگش را ببیند. آیا این صحنه ها، صحنه های دلخراشی نیست که آدم را در خود غرق کند و چرا؟ چرا؟ چرا؟ را با خود زمزمه می کند؟ اینها قربانی چه کسانی هستند و چه کسانی باعث قربانی شدن اینها شده اند.
همسر علی ابراهیمی از احساساتش می گوید
آقای رجوی سوال همسر علی این بود که چرا علی به ملاقات نیامد و چه چیز او را اینطور بی احساس کرده که عشقش و دوستش را ملاقات نکرد ولی آقای رجوی سوال من این است آیا ایدئولوژی شما اینطور انسانی به بار می آورد و همه را بی احساس می کند یا جبر و ترسی که شما در تشکیلات به وجود آورده اید؟ باید که جوابی برای همسر علی و علی های دیگر داشته باشید و جواب او را بدهید و او را از این رنجش آزاد کنید.
زلزله در اشرف!
زلزله از 2 سال پیش با تحصن تعداد محدودی از خانواده ها در جلوی درب پادگان اشرف شروع و بالاخره در دسامبر 2011 با حضور نزدیک به 500 نفر از خانواده های اسرای اسرف، به سونامی ویرانگری تبدیل شد که اشرف را جارو کرد. البته اگر کمی به عقب برگردیم در حقیقت جداشدن تک تک بچه ها و فرار شمار قابل توجهی، زلزله را در بطن ایدئولوژی کثیف و فرقه ای رجوی آغاز کرده بود، اما با سونامی ویرانگر اخیر همه چیز در هم گره خورد و به بلوغ رسید