ازدواج مریم و مسعود رجوی: تکمیل رهبری یا…؟
مریم گاف بعدی را داد و گفت قابل توجه مجاهدین اشتباه نکنید مسعود به نقطه ای رسیده که به اندازه ی آدم تشنه رفع نیاز جنسی می کند و لاغیر. یعنی وقتی شما تشنه هستید یک لیوان آب می نوشید و آب به آن گوارایی بعد از یک لیوان برایتان غیر قابل نوشیدن است. مسعود هم دقیقأ همین گونه است اگر شما ها هم به این نقطه رسیدید… بحث خیلی مهیج و… شد خصوصأ برای…
تا به کی جان کندن اندر پشت دیوارهای بتونی و سیم خاردارها؟
آقای سید محمدی یکی دیگر از جداشدگان از این فرقه مخوف اظهار داشت شخصأ به پشت سیم خاردارهای اشرف رفته و در یک متری سیاج با چند مسئول و کادر اسیر در فرقه رو در رو صحبت کرده ام و یکی از آنها گفته ما به حد و مرزی رسیده ایم که اگر رجوی گوش ما را بگیرد و همین الان از قرارگاه بیرون کند شهامت خروج و رها کردن خودمان را نداریم
سرنوشت فرمانده عملیات پرواز تاریخ ساز
تا اینکه خود مریم او را موردسرزنش قرار داد که تو از اول انقلاب ایدئولوژیکی (منظور طلاق همگانی) روبروی ما ایستادی و از آن موقع در مقابل انقلاب موضع گرفتی تا اینکه این بلا به سرت آمد را شروع و ادامه داد وبازهم مهدی افتخاری با سکوت همیشگی خود بدون اینکه بتواند جواب آن توهین ها و تحقیرها را بدهد داخل آن همه ی مجیز گویان گم شد.
تسلیت انجمن نجات به خانواده داغدار نجفی
با نهایت تاسف و تالم با خبر شدیم که آقای علی بابا نجفی پدر اسیر داریوش نجفی که در لیبرتی می باشد، دارفانی را وداع گفت.این پدر رنج کشیده و پیر که دچار مریضی های صعب الاعلاج بود به همراه مادر داریوش جهت رهایی فرزندش از اسارت رجوی و برای حتی یک لحظه دیدار جگر گوشه شان بارها با تحمل سختی های فراوان به پشت سیاج اسارتگاه اشرف رفت
دماغ سوختگی رجوی در دو انتخاب و یک پیروزی
اکنون هم بعد از دماغ سوختگی در تحلیل باخت مالکی مقوله تقلب را در اذهان عراقیان می اندازند و می خواهند این گونه خطی را فعال کنند و آنرا محملی برای نفاق و سرمایه تاکتیک های غلط آینده خود کنند.رجوی همیشه می گفت صدام ماندنی است و به مقوله وجه المصالحه شدن خود می خندید اما دیدیم که فی الواقع رجوی دماغ سوخته شد و مجبور شد در یک چرخش 180 درجه ای استخدام مزدوری برای امپریالیزم را افتخار خود می داند
رجوی: ما باختیم رژیم برد
مریم قجر با سیلی صورت خود را سرخ می کند و به نیروهایش وعده ساخت اشرف های متعدد در قلب اسیران لیبرتی می دهد. اگر این را نگوید چه کند؟ راستی چرا باخت؟ مگر مانور سرنگونی نشده بود؟ مگر رجوی تانک هایش را بارگیری مهمات نکرده بود؟ و مگر همه توپخانه و سایر رسته ها آماده حمله نهایی نبودند؟
فرقه مجاهدین گلوگاه شیطان
این گلوگاه شیطانی وقتی دیگر در مرزها سرش به سنگ خورد و نتوانست عضو گیری و نیروگیری کند و جلوی عملیاتها و جست و خیزهای عنتری رجوی گرفته شد لذا دام و تور خود را به ترکیه، پاکستان و فرودگاه های کشورهای اروپایی کشاند و با نیرنگ و فریب به سراغ مهاجران ایرانی که جویای کار بودند رفت و با ترفند های شیطانی اش هرکسی را به نحوی فریب داد.
جنون رهبری (رجوی) و جان های ارزان اعضاء
این فرمول و کسری است که صورت آن جنون رهبری(رجوی) و مخرج آن جان های ارزان و مفتی کادرها و بدنه تشکیلات فرقه رجوی است. این داستانی است که طی پروسه ها و مقاطع و سرفصل های ضروری از بدو تشکیل فرقه مجاهدین وجود داشته و ساری و جاری بوده است از قتل اعضا مسئله دار و ناراضی کادر رهبری در زمان شاه تا هم اکنون در کمپ ترانزیت لیبرتی.
رجوی: جداشدگان بایستی ترور شوند
این حرف آخر تهدید جدی جداشگان از فرقه و تمامی نجات یافتگان از اسارتگاه اشرف در لیبرتی است و در آن اعلام شده حتی یک جداشده از سازمان نبایستی زنده بماند و طبق دستور رجوی بایستی همه آنها به قتل برسند. رجوی آنچنان کینه و بغضی از جداشدگان دارد که حاضر است شخصأ به همه آنها تیرخلاص بزند همچنان که به قربانیان اشرف تیر خلاص زد. البته همه می دانند همان تیر خلاصی که رجوی می خواهد به جداشدگان شلیک کند هم اکنون دارد به سوی اسیران خود در لیبرتی همین کار را می کند.
افشاگری نکنید و گرنه…
این فرقه برای اینکه خودش را مستقیمأ با جداشدگان طرف حساب نکنند حرفش را از زبان یک عضو فریب خورده خود بیان و یا اصلا به وی نسبت می دهد. این بار در جواب افشاگری جداشدگان در خصوص درخواست کمک از سوی زندانیان در لیبرتی و نوشتن نامه به نخست وزیری عراق، چرندیاتی را علیه جداشدگان از زبان مترسکی بنام علیرضا خالو کاکایی در سایت هایش زده است.
رجوی، باید تاوان پس بدهد
در حقیقت رجوی در این جمع بندی صدها نوع از بلایایی که بر سر فرقه اش خصوصأ آدمهای موجود در آن آمده بیان کرده اما نگفته که علت این همه بلایا چه بوده و از کجا و چرا شروع شده است؟ او نگفته که این بلایا تاوان پس دادن است. او اصلا نمی گوید اگر در لحظه امضای قرارداد با صدام و افتخار به جاسوسی و پز قدر قدرتی اش یک دقیقه به واقعیت ها فکر می کرد که زائده ی جنگ است و طعمه است و روزی باید تاوان پس دهد به چنین وادی و روزی نمی افتاد.