ویلپنت و چند نکته

سناریوی پوشالی و زنگ زده هرساله فرقه مجاهدین در ویلپنت ادامه همان جو سازی های هرساله به نام روز زندانیان و سالگرد استارت مبارزه مسلحانه (بخوانید اوج ترورو خونریزی) است.
اما چند سال است که مریم همسر سوم رجوی و رئیس جمهور منتخب شوهرش آنرا با رنگ و لعاب دیگری به فرانسه منتقل کرده و با بسیج انبوه افراد غیر ایرانی و عمدتأ گرسنگان کنار خیابان و ملبس کردن و مجبور کردن آنها به پوشیدن کاور مجاهدین، می خواهد همچنان استراتژی ارثیه صدام و به نام رجوی را حفظ نموده و از آن به نحو احسن حراست نماید.
مریم رجوی می خواهد برای فریب اسیران داخل فرقه اش و منحرف کردن افکار عمومی خود را تحفه جدید خارج از عراق معرفی نماید. شاخص این ترفند مریم قجر این است که دیگر او مثل شوهرش نمی گوید " بنام خلق قهرمان ایران"  چون تا چند ماه پیش او با سنگ و تکه های میلگرد به صورت پدر و مادرهای پیر پشت دیوار اسارتگاه اشرف حمله ور می شد و اینها همان خلق قهرمان ایران بودند.
رجوی در گذشته ها به طعنه می گفت از این خلق قهرمان هم هیچ بخاری بلند نمی شود او می گفت خواهران شورای رهبری سفیران مریم در اروپا بدانند جلب حمایت یک پارلمانتر و سناتور خارجی بهتر از علاف شدن به دنبال خلق بی بخار است.
اکنون مریم در عمل خلق قهرمان را حذف کرده و به شهرداران و کارمندان بازنشسته درجه سه و یا اخراجی های کشورهای غربی دخیل بسته و به رنگین پوستان و شرکت های مقاطه کار تبلیغی هم وطن می گوید.
رجوی دیگر جرأت نمی کند در پایان اراجیف خود بگوید " رود خروشان خون شهیدان ضامن پیروزی محتوم است ".
چرا که او خلق قهرمان که هیچ حتی گل و گیاهی را هم که در داخل ایران می رویند و رشد می کنند را دشمن خود می داند و اگر دستش به آنهابرسد خشکاندن آنها را جزء تعهدات خود می داند.
ویلپنت چه راندمانی برای رجوی و فرقه اش دارد. و چه مشکلی از تشکیلات ترورستی مجاهدین حل می کند؟
رجوی در سرفصل رژه نظامی در سالهای(70-71ه-ش) با کرایه و تحت امر گرفتن انبوهی نیروی انسانی عراقی و کارگران مصری و سودانی و… و خودرو و تجهیزات نظامی کرایه ای صدام و خدمه آنها اقدام به یک رژه نظامی کرد و با آن قصد مانور و قدرت نمایی برای خلق یک نقطه عطف را داشت .
اینرا خودش در جمع بندی و ایضأ در مصاحبه اش با رادیو صدای مجاهد گفت که او قصد دارد اینگونه سرفصل ها و نقطه اوج ها را با هر شکلی خلق کند  تا با وارد کردن شوک و نمایش به هرقیمتی حمایت غرب را به دست آورد و با این گونه بزرگ نمایی ها خود را به عنوان آلترناتیو رژیم ایران به غرب تحمیل کند.
اما فی الواقع اینگونه شد؟ یا این گونه نمایش ها وترفندهای مسخره به ضد خودش مبدل شد؟ مگر در نهایت همه ی این نمایشات و خلق نقطه عطف ها به سوختن در عراق و مرگ تدریجی نیروها و گرفتار شدن در چارچوب اسیران مفلوک و بی مصرف در کمپ ترانزیت لیبرتی نشد؟
تضاد و تناقض صد روی صد فرقه مجاهدین در استراتژی و خیانت و مزدوری را تا ابد به همراه دارد و نمی تواند بدون آنها حیات دیگری داشته باشد لذا اینگونه وارونه نمایی ها جز عقبگرد محصول دیگری نمی دهد. چون چند ساعت بعد از ویلپنت همه ی مهمانهای کرایه ای می روند  و جز سیه رویی و پاره ای تبلیغات بی حاصل چیزی گیر رجوی نخواهد آمد  اینرا تجربه چند دهه به اثبات رسانده.
واما ویلپنت های دیگر رجوی ها درگذشته کجاها بوده و چه راندمانی داشته؟
الف- مانور سیمرغ و جمع کردن خبرنگاران دنیا و وعده حرکت برای سرنگونی رژیم / وعده قریب الوقوع به کجا ختم شد؟
ب- حمایت 5/5 میلیون عراقیان برای دفاع از مجاهدین چه شد و به کجا ختم شد؟ مگر نه اینکه این خلق نقطه عطف هم به لیبرتی ختم شد؟
ج – پروژه کنسرت ها و ساز و دهل و دایره و دمبک و بازار  لحو و لعب در فرانسه و جذب رقاص  و بساز وبفروش فرهنگی و هنری چه راندمانی برای رجوی ها داشت؟ مگر این تاکتیک هم دنبال نقطه عطف سازی نبود؟
د- آب و دان دادن به قبایل و شیوخ و تحت پوشش های حزب بعث و روز مزد آنها در دوران خلع سلاح و طی ایزولاسیون حقارت در اشرف برای چه نقطه عطفی بود؟ وآیا مانع از سقوط رجوی ها به زندان لیبرتی شد؟
ختم کلام: سئوال از نیروهای بی دفاع و اسیر در چنگ رجوی این است آیا به نظر شما رهبران فرقه از پایان سیاه و عاقبت تاریک خود آگاه نیستند؟
قطعأ شما هم واقعیت راخوب می دانید چون تجربه زیادی در بردن فاکت در دودستگاه و به ته داستان رسیدن دارید.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا