بعد از رهایی عیسی آزاده از فرقه رجوی، نوبت چه کسانی است؟
عیسی آزاده با شهامت از قطار پوسیده رجوی پیاده شد و اردوی سیاه و تاریک و بی سمت و سوی فرقه مجاهدین را رها نمود و پا به دنیای آزاد گذاشت. عیسی آزاده نیرویی که حدودا سه دهه گرفتار مکانیزم های پیچیده انسان کش فرقه شده بود و او از لحاظ تشکیلاتی در حد و قواره مردان و زنان ارشد و لایه دوم و سومی دایره حول رهبری محسوب می شد.حنای رجوی ها دیگر حتی برای لایه های بالا و ارشد حتی دایره اول و دوم دور خودش رنگی ندارد و اکنون وارد فاز بی اعتمادی مطلق شده اند
قمپزهای رهبری فرقه چرا و برای چه؟
قمپز اخیر مجاهدین در فرانسه که قرار است در ویلپنت فرانسه اجرایی شود تکرار قمپزهای سالهای قبل در کشورهای مختلف اروپایی است از جمع کردن و اجیر کردن اتباع خارجی و ولگرد ها و پناهجویان گرسنه و فراریان از جامعه کشور متبوع. تا کرایه کردن مقامات بازنشسته دست چندمی کشورها در این سناریوی تکراری و زنگ زده استفاده می شود. این تاکتیک بی راندمان نتیجه ی بن بست فرقه و استیصال و ناچاری آنان است.
آلت دست های انتخاباتی یا ویروس آلرژی های فصلی
در این میان وقتی که به گذشته فرقه رجوی بیشتر می پردازیم می بینیم این فرقه از سه دهه پیش تا کنون حسرت یک نگاه مثبت امریکا را در سر می پرورانده و مستمرا از کانال سناتورهای بازنشسته قصد عرضه خود را داشته و در سر فصل های مختلف با جاسوسی های بی حد و حصر هسته ای و دشمنی های هیستریک علیه منافع ملت ایران می خواسته قابلیت های جاسوسی اش را به امریکا اثبات کند.
سازش با تروریزم، استراتژی یا تاکتیک امریکا
فرقه تروریستی مجاهدین را همه می شناسند و کارشناسان حقوق بشر بر سابقه و پروسه ی تروریستی این فرقه اشراف دارند. ملت ایران هم که خوی خشونت و تروریسم این فرقه را با پوست و گوشت و استخوان خود لمس کرده است.یک بار رژیم بعث صدام، با این فرقه و سابقه بیست ساله تروریستی اش رسما ازدواج کرد و تا بیش از دو دهه به این زندگی مشترک ادامه دادند و رزیم صدام پیوسته در عرصه های مختلف از جاسوسی گرفته تا اعمال تروریستی و.. از این ها بهره برد.
آنها فرزندم را ربودند
گودرز زن و بچه داشت که یک دفعه نا پدید شد و مدت ها از کانال های مختلف سراغ او را گرفتیم. حتی تمامی سردخانه های ایران را دنبال رد و نشانی از او گشتیم اما به جایی نرسیدیم و هرکس که حرفی می زد یا شخصی را به شکل و شمایل گودرز در شهری دیگر دیده بود ما به آن شهر می رفتیم و روزها به سراغ گم شده ی خود می گشتیم اما متاسفانه داغ دلم بیشتر شد و هر روز و هر شب زن و بچه ی گودرز را می دیدم و نمی دانستم از فرط استیصال چکار کنم و این همه سال در فراغ و نا امیدی به سر برده ام. ای کاش رجوی بی دین و ایمان ذره ای شرافت و انسانیت داشت تا می فهمید من و سایر مادران و پدران اسیران در چنگال او چه کشیده ایم.
اگر رجوی جای رژیم بود چکار می کرد؟
رجوی آن سوی سکه ی کینه و نفرت خود را از مریدانش نمی تواند مخفی نماید و سناریو و ذهنیت به کشتن دادن عمدی و بی سمت و سوی نیروهایش را در قرار دادن خود به جای رژیم بیان می کند و آنچنان نسبت به نیروهای خود طلب کار است که همه ی آنها را مستحق مرگ تحقیر آمیز می داند. به همین دلیل است که اکنون رجوی با دنائت و کینه ی هیستریک حیوانی این بخت برگشتگان را به مسلخ خطرات و رنج و شکنجه و تحقیر و مردن اجباری می فرستد و بر بدبختی و بلاتکلیفی ابدی آنها اصرار می ورزد.
مروری بر خاطرات یک رها شده از اسارت رجوی
یک مورد دیگر وقتی که پلیس عراق می خواست در اشرف مقر پلیس ایجاد کند مسئولین برای ما نشست گذاشتند و گفتند به خواست خدا جنگ از تهران به اشرف کشیده شده و شما قبلا نگران بودید و می گفتید ای کاش ما در تهران بودیم و با بسیجی ها درگیر می شدیم (چون صحنه های تظاهرات را هرروز برای ما پخش می کردند) و در نشست ها مسئولین با ناراحتی صحبت می کردند و می گفتند جای ماها در تهران خالی است. اما حالا خداوند شما ها را دوست دارد و جنگ را به اشرف کشانده است و شماها دیگر نگران نباشید
دفتر مجاهدین در امریکا یا اتاق آنتراکت
امریکا هرگاه ضرورت باشد دستی بر سر بچه ی شاه می کشد تا فرقه رجوی را از پاسیویزم و وارفتگی بیرون بکشد و از این طریق از آنها سواری بگیرد. وبلعکس همین فرقه را از لیست سیاه بیرون می کشد تا به بچه شاه (سلطنت طلب ها) گوشزد کند از دنیای انجماد و فسیل شدن کمی سر بیرون آورند. البته این تعادل بر قرار کردن توسط امریکا فقط و فقط برای بازی با آنها در مقابل پیشروی های ایران در خاکریز های اصلی امریکا بوده و لاغیر
پاره ای هذیان از طرف مرده سیاسی
رهبری فرقه ی تروریستی مجاهدین در تنگناهایی لاعلاج و بحران نابود کننده مدعی می شود که دست و پا زدن هایش در کمپ ترانزیت لیبرتی نوعی مبارزه و به عبارتی مانور نهایی است!او از طرفی با سیلی صورت خود را سرخ می کند و از جهتی هم مدعی است لیبرتی و اشرف زندان است و کوبلر و سازمان های حقوق بشری دست و پای مجاهدین را بسته اند.
آقای رجوی اکنون کجای تابلو هستید؟
آقای رجوی شما یک روز دو تیم از اعضای ارشد خود را در نشست عمومی درست کردید تحت عنوان جناح راست و جناح استحاله گر رژیم، ریاست یک تیم را به شریف (مهدی ابرشم چی) و تیم دیگر را به فرشته یگانه دادید و آنهارا به روی سن بردید و در حضور خودت و مریم و عموم اعضا و کادرها از آنها خواستید همان فیلم و نمایشی که از قبل آماده سازی و سناریو سازی کرده بودید اجرا کنند و در نهایت برای فریب عموم جمع بندی جنگ بین دو جناح رژیم را که در ایده آل خودت بود را به سمت جنگ داخلی تحلیل کردید
مجاهدین و پاتک شکست خورده
مختصات معنوی، فلسفی، فیزیکی و ایدئولوژیک اشرف این کانون استراتژیک رهبری فرقه ترور و وحشت مجاهدین عبارت بود از یک ظرف و چارچوبی که رجوی توانسته بود مدت چند دهه عده ای را با ترفندها و نیرنگ های رنگارنگ در آنجا به اسارت بکشاند و از آن کانون تئوری ها و برنامه ریزی های وحشتناک ترور و آدم کشی علیه ملتهای ایران وعراق استخراج وعملی نماید.
مظلوم نمایی از نوع رجوی
هرچند رهبری فرقه ی تروریست در این مقطع احتیاج مبرم به چنین اتفاقی برای مظلوم نمایی و صحت ادعایش مبنی بر نبودن امنیت در لیبرتی و تقاضای بازگشت به اشرف را داشت. اما عراقیان به نقطه ای رسیده اند که منشا طاعون سیاه و کشنده در بدنه ی کشورشان را صرفا در وجود فرقه ی تروریستی رجوی در عراق می دانند و این انتقام گیری ها را حق مشروع خود میدانند و اظهار می دارند که رجوی ها با زبان منطق و مسالمت سنخیتی ندارند و صبر عراقیان نیز به سر آمده.