بعد از 27 سال فرزندش را در آغوش کشید

گزارشی از بازگشت آقای محمود رحمانی به وطن و جمع خانواده

–    در یک شب رویایی و باور نکردنی
–    نگاهِ خستگی ناپذیر و بی پایانِ مادری به فرزندش بعداز 27 سال  فراق
–    پایان انتظاری جانکاه و طاقت فرسای همسری  دلسوز و مهربان
–    دیدار فرزند30 ساله با  پدر51 ساله (در حالی که پسر 3 سال بیشتر نداشته که پدر بعنوان سرباز در جبهه های دفاع از وطن به اسارت صدامیان، دوستان وحامیان رجوی خائن و مزدور  در می آید)

شاهد دیداری بودیم که در آن اشک ها و لبخندها در هم آمیخته بود و نگاه های همه به نقطه ای دوخته شده بود که عزیزی بیش از ربع قرن در حلقه مهر و محبت اعضای خانواده اش گم شده بود. در  میان این حلقه زیبا یک چیز تکان دهنده و شوکه کننده بود بطوریکه اشک همه را در آورده بود آن هم  لحظه در آغوش کشیدن پدر و فرزند. اینجا بود که صدای هق هق گریه همه فضا انجمن را پر کرده بود. من در حال گریه به این موضوع  فکر می کردم که آیا رجوی می تواند  فقط پاسخگوی همین یکی از عملکردهای  به غایت ضد انسانی خود باشد؟!! هرگز
راستی چرا رجوی این قدر ضد ارزش های خانواده است؟
مگر رجوی در 11 آبان 93 تعهد برگشت ناپذیر از همه اعضایش در لیبرتی نگرفته بود و در تلویزیونش اعلام نکرده بود که ما فقط 6 نفر داریم که  خواستار جدایی آن هم از طریق سازمان هستند! پس این همه جدایی افراد در آلبانی از کجاست؟ چرا تا پای افراد به دنیای آزاد می رسد دیگر پروسه جدایی شان شروع می شود؟ از این عدم پاسخگویی رجوی ذلیل و پست بگذریم چرا که واقعیت های بیرون از ذهن کودن رجوی در آینده ای نه چندان دور خودشان را بر او تحمیل خواهند کرد هر چند که او خود را به نفهمی زده باشد.
اما  روی صحبت از  پدری است که بیش از ربع قرن در چنگال اهریمنی رجوی و صدام ملعون اسیر بوده در این شب رویایی و باورنکردنی خود را در آغوش  مادر،همسر، پسرو برادر و خواهران و دیگر اقوام و دوستان می بیند. همسری که بیش از 25سال را در انتظار بازگشت همسرش در حالیکه خانواده شوهرش به  بازگشت فرزندشان امیدی ندارند از او می خواهند که به دنبال زندگی وآینده خودش برود ولی او با انتظاری جانکاه و طاقت فرسا نه تنها به بازگشت شوهرش امید وار است که تنها فرزند او را که هنگام رفتن کمتر از 3سال داشته با کار، و تحمل انواع سختی ها و فشارها بزرگ می کند که حالا در حالی که ازدواج کرده در آغوش پدر قرار می گیرد.
این هجران و این دیدار سر درازی دارد که باید بگذاریم برای بعد که انشالله بطور مفصل با محمود به آن خواهیم پرداخت.
رضا بهروزی

blank

blank

blankblank

blank

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا