ناقوسها برای که به صدا در آمده اند

چند وقت پیش در یک خیمه شب بازی ازپیش تعیین شده ازطرف مجاهدین،ولی این بارازطرف لابی های انها، که شاید همگی شما خبر آن را بخوبی بخاطر دارید. منظورم پیش نمایشی بود که دران نفرامریکایی اظهارداشت که: مسعود رجوی درسال ۲۰۰۳ زخمی شده و الان در پاریس است.
 من نه شم سیاسی دارم و نه تحلیل گرهستم، ولی ازانجاییکه سال‌ها درسازمان مجاهدین بودم وبا پوست واستخوان، حربه وحیله های مسعودرجوی یا همان شیرهمیشه بیداررا از نزدیک دیدم یک موضوعی برای من مجهول مانده است.
 وقتی وقایع اتفاق افتاده را ورق میزنم ویک نیم نگاهی به انچه که اتفاق افتاده می اندازم و وقتی مجموعه شایعات گفته شده را کنار هم میزارم و دراین پازل وقتی شارلاتان بازیهای مسعودرجوی را نیز اضافه میکنم، ناخوداگاه این به ذهنم خطور میکند که چه ارتباطی دارد این داستان با حوادث پی درپی که در۱۹ فروردین ۹۱ و یا شهریور۹۲ و وقتی به عمق این مسئله توجه می کنم بازناخوداگاه یادم میاد که مسعودرجوی که دردرون مناسبات اشرف وارتش سوخته بود وهمه انرا یک چوپان دروغگو خطاب میکردند و رهبریت ان را زیر علامت سوال بردند و مرزسرخها را در هم درنوردیده شده بود توسط نفرات ودست اخر کار به شعارنویسی برعلیه مسعود رجوی شده بود…. وقتی بن بست مسعود رجوی را نگاه می اندازم وتحریک کردن دولت سابق عراق و وارونه جلوه دادن حقایق و تحریک نفرات که منجر به ان خونریزیهای برنامه ریزی شده انجامید و دست اخر فرار مسعود رجوی و غیبت آن…
 خب برای من وامثال من مشخص بود که وقتی مسعودرجوی دید که حنایش رنگی ندارد وهیچ حرمتی برایش باقی نمانده این برای ما مسجل بود که مسعودرجوی یک دوره نه چندان دور شاید خفه خون بگیرد وهمانطور که شد تاجاییکه یکی دو تا پیام برای قتل جداشده ها صادر کرد و بعدم به خاموشی کشیده شد…
 وقتی ازاین مسایل عبور میکنم یک مسله دیگر پیش رویم میاید وانهم مجموعه شایعاتی که امیخته و به شارلاتان بازیهای مسعود رجوی الوده است.
 بعد از واقع شهریور ۹۲ عراق شاهد این بودیم که نیروهای اجیرشده وتحت رهبری مسعود رجوی ودیگر همپیمان هایش داشتن به سمت مرکز پایتخت عراق و نزدیکیهایی استان دیالی والنهایه به سمت کمپ لیبرتی سرازیر میشدند وانهم درپی شناختی که ازمسعودرجوی خائن و قاتل به وطن داشتیم بی شک همه ما این ترس را داشتیم که این یک برنامه از قبل طراحی شده است که مسعودرجوی میخواهد فراتر ازداستان شهریورماه بزند به کمپ و با تارومار کردن نفرات یک شوی خونین دیگری راه بیاندازد که دران اهداف شوم خودش را داشت که موضوع بحث من نیست و ولی هوشیاری ما کاررا به انجا رساند که جوامع بین المللی و دیگر ارگانهای مربوط را مطلع کنیم که دست اخر کار به حفاظت وامنیت نفرات درکمپ لیبرتی شد. بعدها هم سوز و گداز های مسعود رجوی را حتما شما شنیده اید و درجریان امر هستید که چه دندانهایی به ما نشان داد که انهم بخاطربرملا شدن ان نقشه های شوم خودش بود که النهایه به سلامتی و حفاظت دیگر اسرای باقی مانده درفرقه مسعود رجوی انجامید که ارزش این کارباز مورد بحث من نیست….
 ولی بعدها چه ازنفرات جداشده درالبانی منظورم کلکسیون درتمامی رده ها میباشد که این خبرکه مخصوصا ازرده شورای رهبری ان نقل زبان دیگر نفرات جداشده افتاده بود و شاهدان عینی ان این حقیقت برملا شدکه مسعود رجوی دریک پیام ویدیویی با دیگر سران درلیبرتی داشته و هکذا…. که بازاین هم مورد بحث من نیست ولی بی ربط به شوی خنده داری که دیدم نیست ….همانطورکه به عقب نگاهی می اندازم و یک نگاه سطحی میکنم میبینم که موضوع برملا شدن ان پناهگاه دراشرف و همراه وهمگام نبودن مسعودرجوی شمع دزد و زن دزد درحوادث اشرف و فرار مسئولین وان تصفیه حساب شهرویورماه ۹۲ برای شخص خود مسعود یک ضایعه بزرگ بود که چنان ضربه ای به پیکر تشکیلاتش و شخص خودش زده بود که مجبور شده بود پابه فرار بگذارد و کلاً چراغ خاموش برود.
وقتی حوادث گذشته را به مرور به سمت جلو نگاهی می اندازم میبنم که باز شایعات بودن وی درفلان کشور عربی نقل میشود ودرپی ان نیز یک سری حوادث دیگر میبینم و از طرفی همین شایعه بودن مسعود رجوی را میشنویم که درالبانیا میباشد و جالب انکه درگوشه ای دیگر میشنویم که این بابا اصلا مرده و گور به گورشده است.
 بازم صورت مسله من اصلا زنده یا مردن مسعودرجوی نیست و تاریخ قضاوت خودش را کرده و بود و نبود این بابا اصلا برای من یکی مهم نیست.
 ولی وقتی سیر حوادث را باز یک نگاه سطحی می اندازم یعنی از مدت زمانی که مسله توافق قدرتهای جهان و رژیم ایران به مرحله حساسی رسیده بود ودست اخرنتیجه ای که حاصل شده بود. و در همین ارتباط بور شدن مریم رجوی و لابی های ان سازمان وشالاتان بازیهای مریم رجوی و شکستهایی پی درپی انها که دست اخرنتیجه ای برای مریم جز یک رسوایی نداشت و آن هم بخوبی نشان داده بودند که نه تنها ماهیت انقلابی ندارد بلکه دراساس هموارکننده استبداد ودر واقع یک عامل و دست نشانده ای بیش نبوده وفقط نقش یک ملیجکی راداشته که دران نه هویت ایرانی داشته ونه ماهیت انقلابی و بیشترماهیت اجنبی بودن و عامل بودن ان به اثبات رسیده که بازهم با این مسئله کاری ندارم، چون قبل از من و بعد از من و همگی گفته ایم که این سازمان ماهیتش ایرانی نیست و یک بازیچه برای قدرت‌ها و دولتها میباشد که دست اخرم همان شد.
ولی وقتی باز این حوادث را کنار هم میگذارم و میرسم به داستان ((برجام)) یک دفعه با این موضوع مواجه میشم که در سنا چه اتفاقی افتاده و مهره اجیر شده سازمان میاید و مدعی این موضوعی میشود که درکل بی اساس بودن خود موضوع را برملا میکند ولی در خودش یک نکته جالب و سئوال برانگیز داشت که براستی چرا الان و دراین زمان و با این همه شکست و پیروزی هایی که روزهای گذشته شاهد ان بودیم چرا مریم رجوی و گرداننده های این فرقه و صاحبان انها می‌آیند و این موضوع را اینطوری وبه این نحوعنوان میکنند.
 ((همه شماها به خوبی میدانید که هر کس و درهر پست و مقامی که بوده وهست وقتی درمورد این موضوع وحریم مسعودرجوی چه سوال وابهامی داشته در کمترازثانیه با موضعگیرهایی سازمان مواجه شده و به ان انگ مزدور رژیم آخوندی و این مسایل را میزدند. آن‌ها حتی برای اینکه این شارلاتان بازیهای فرقه و مریم رجوی یک رنگ ولعابی داشته باشد دیگر لابیها و نفرات شناخته شده در تمامی ارگانها و حتی دولتمردان سابق و غیره درامریکا موضعگیری میکردند و به اصطلاح دم خروس ازعبای ملا بیرون میزد..)).
 ولی سوال اینجاست که اولا چرا شخص مریم رجوی تا الان خفه خون گرفته وهیچ موضعگیریی نکرده است؟ ثانیا چرا این نفرات آمریکایی تا الان مورد شماتت و مهرو محبت سازمان مجاهدین قرار نگفته و به درجه مزدوری نایل نشده‌اند و … و البته باز این مسله مورد بحث من نیست.
 براستی چه ارتباطی میتواند داشته باشد این شوی کثیف با حوادث گذشته و شکست هایی سازمان وبرملاشدن ماهیت ان با برگزاری این شوی؟
 وبراستی چرا بعد ازداستان ((برجام))حامیان ولابی های سازمان مجاهدین مجبورشدند که این موضوع را به این نحوعنوان و عوامفریبی کنند؟
 هر نیت و هدفی پشت این داستان باشد برای من مهم نیست و من توان تحلیل این مسله راندارم..ولی بخودم این اجازه را میدهم که چند نکته را بگویم.
 وقتی یک نگاهی به حوادث گذشته می اندازم میبینم که ثبات نسبی حال حاضر درعراق ونشست و برخواست کردن با رژیم ایران و دست آخر توافق و برملا شدن ماهیت کثیف مسعودرجوی و مریم رجوی والنهایه سوختن انها چه درفرد و چه درگروه سازمانی که پایه واساس ان ازاول زمان محمداقای حنیف نژاد گذاشته شد ولی با به یغمارفتن ان سازمان توسط مسعود رجوی و به انحراف کشیدن اهداف اولیه ان ودست آخر مزدوری مسعود رجوی و و بی هویتی و عروسک شدن مسعود و مریم را درپی نداشته است وفشارهایی بین المللی وپیگیرهایی حقوقی وانسانی برای نجات جان دیگر اسرا درکمپ لیبرتی وجداشدن نفرات در تمامی سطوح تشکیلات و پای به دنیای بازگذاشتن و بازگوکردن خاطرات و اتفاقات افتاده درزندان اشرف و مجموع اینها…
 همچنین پشت کردن هواداران چه درداخل و خارج واعتراضات هواداران..وبرملاشدن مجموعه کارهای سازمان ازگلدان دزدی وپول شویی و کلاه برداریهای کلان ازبچهایی ملیشا ودزدیهایی دیگر..
وهزارویک دلیل دیگریک چیزبرای من مسجل شده است. آری، این اغازوسراغاز همان ناقوسی است که بوی سرنگونی این سازمان را میدهد وانهم بدست عروسک های گرداننده آن.
 بقول معروف ((هرچی بکاری همان را برداشت میکنی)) ومسعود و مریم نفاق ودورویی و بیشرفی کاشتند و دست اخرطوفان نصیبشان شد.
 به امید رهایی دیگر عزیزانمان درکمپ لیبرتی
 سلام برآزادی
 احسان بیدی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا