اسداله مثنی، جلاد و شکنجه گر اشرف – قسمت اول

بازجوئی های شبانه در زندان اسکان…
مدتی است که در سیمای ضد آزادی رجوی گور به گور شده، اسداله مثنی جلاد اشرف، شکنجه گر مشهور، به صحنه آورده شده و به نشخوار اراجیف فرقه ای می پردازد…
قدی بلند، بسیار چهارشانه، دستانی بزرگ وسنگین، قیافه ای عبوس و خشن، عقده ای، ذاتی پلید، مزدوری تمام عیار برای رجوی و… همه مشخصات یک شکنجه گر در اسداله مثنی خلاصه شده بود!
افسر اطلاعاتی ارتش اسارت بخش رجوی، مسئول مستقیم زندان های فرقه، در کسادی بازار شکنجه، روی به سیاست بازی آورده و ادای آدم های متمدن را در می آورد!!!
لبخند که چه عرض کنم! نیشخند و یا پوزخند این موجود را فکر می کنم تا به حال هیچ بنی بشری در کره زمین ندیده است!
چنان در نیمه های شب در اتاق بازجویی زندان اسکان، عربده می کشید، که بعضا به خودم شک می کردم که نکند من کسی را از فامیل های او کشتم یا… که این طور عصبی و هیستریک وار، نصف شب زنجیر پاره کرده و عین سگ های نفهم اطراف بعضی ده کوره ها به پر و پایم می پرد!
داد زدن سر زندانی و اسیر که شهامت نمی خواهد! هرالاغی هم می تواند این کار را بکند!
شهامت این است که جرات و جربزه داشته باشی که در شرایط برابر صدایت را بلند کنی، تا ببینی که چند مرده حلاجی!
ما که در دستان تو و دیگر شکنجه گران بی منطق آقای رجوی، اسیر و دستبند به دست به گناه بی گناهی، اسیر بودیم! داد زدن و عربده کشی در یک اتاق بازجویی در گوشه پادگان اشرف در بیابان های عراق با چندین لایه حفاظتی خودی و عراقی، که هنر نیست!الا هنر بی هنران!!!
زدن توی بیخ گوش یک دستبند به دست! با دستان سنگینی که هیچ منطقی پشت آن ضربه نیست! کار هر بی شرفی است که ذره ای انسانیت و عشق در وجودش نیست!
به خیالت توانستی مرا رام منطق بی منطقی خود کنی؟
گمان می کردی که تا ابد می توانی مرا خاموش و منفعل نگه داری؟
بله با آن شکنجه ها که درحق ما در اتاق های دربسته کردی، توانستی مرا چند سالی در مناسبات اجباری و کثیف خود نگه داری! اما هرگز نتوانستید بر قلب های ما فرمان برانید!
همه کارهای ما در مناسبات غیر انسانی شما، از روی جبر و اجبار بود!
هرگز ما خود را از شما نمی دانستیم!
چند صباحی بر جسم های بی روح ما، حکمرانی کردید! اما به مصداق شعر مشهور نظامی:
در نومیدی بسی امید است،
پایان شب سیه سفید است…
گر صبر کنی به صبر بی شک،
دولت به تو آید اندک اندک…
دریا که چنین فراخ روی است،
پالایش قطره های جوی است…
و آن کوه بلند کابرنگ است،
جمع آمده ذره های خاک است…
عاقبت ما آزاد شدیم، اما شما کماکان اسیر مناسبات فرقه رجوی هستید!
اسداله مثنی، شکنجه گر و داعشی تمام عیار! اگر خود را خیلی توانمند می دانی، همیشه سعی کن رسم و رسوم مردانگی را، البته اگر داشته باشی که نداری! رعایت کنی!
در قسمت های بعد به دیگر خصوصیات این جلاد و شکنجه گر معروف فرقه رجوی بیشتر خواهیم پرداخت…
یکی از جداشدگان آذربایجانی از فرقه انحرافی رجوی

منبع

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا