ویژگی‌های رهبر سازمانی که می گفت سرلوحه اش فدا و صداقت است!

مسعود رجوی ویژگی های پلید و منفی زیادی دارد اما بی شک یکی از مهمترین ویژگی های او بزدلی است. او همواره از خطر فرار کرده  در حالی که برای دیگران نسخه مقاومت می پیچد. او می گفت پرداخت بها از رده  بالا به پائین است ولی خودش را همیشه از خطر دور نگه داشته است و سر بزنگاه غیبش می  زند و همه چیز فراموشش می شود.

اوایل مرداد ماه 1360 و در حالی که به تصمیم رجوی یک ماه بود که فرقه مجاهدین وارد جنگ مسلحانه رسمی با جمهوری اسلامی شده بودند، رجوی برای جان بدر بردن، به فرانسه گریخت تا خطری متوجه او نباشد. این در حالی بود که تعداد زیادی از هواداران مجاهدین به دلیل اینکه رهبران سازمان آنها را از قصد خود برای جنگ مسلحانه آگاه نکرده بودند درگیر زندان و اعدام شده بودند.

مسعود رجوی

البته این اولین بار نبود که رجوی از مرگ فرار می کرد. بنابر آنچه در برگهای بازجویی رجوی در زندان شاه موجود است و آنچه برخی از مقامات امنیتی رژیم شاه و منجمله پرویز ثابتی (از مسئولین ساواک) بعدها افشا کردند، رجوی بعد از دستگیری شروع به همکاری با ساواک نمود و در نتیجه جان خود را از خطر مرگ نجات داد. این در حالی بود که بقیه رهبران سازمان محکوم به اعدام شدند. او با وقاحت تمام در نشستها می‌گفت که بنیانگذاران به من می‌گفتند که ما شهید می شویم و تو زنده می‌مانی و این راه را ادامه می دهی و بسا در مدار بالاتری از ما قرار می گیری و اینطوری خیانت خودش را توجیه می کرد.

و در جای دیگری که رجوی خودش در جای امن بود اما نیروهایش را به کشتارگاه فرستاد عملیات موسوم به فروغ جاویدان بود. در حالی که تعداد زیادی از نیروهای فرقه وارد این عملیات شده و حتی به دستور رجوی افرادی که از خارج از کشور به عراق آمده بودند بدون آموزش به این عملیات فرستاده شده بودند و در نهایت نیز چندین هزار تن از نیروهای فرقه  بعد از شکست از نیروهای ایران در عملیات مرصاد ، کشته یا زخمی شدند، رجوی به همراه مریم قجر حداکثر خطری که پذیرفتند، رفتن به یک سنگر مجهز در حوالی 40 کیلومتری از مرز ایران بود که به صدام تعلق داشت و خطری آن را تهدید نمی کرد و در مقابل بمباران ایمن بود و خود رجوی در نشست توجیهی این عملیات و در حالی که از نیروها نظر خواهی می کند در آخر گفت که حتی اگر فقط کلاش داشتیم باز هم فرمانده کل می گفت برویم  یعنی آگاهانه نیروها را به کشتارگاه فرستاد.

نوبت بعدی هنگام حمله اول آمریکا و نیروهای ائتلاف علیه عراق در سال 1370 بود که رجوی باز هم بزدلانه فرار کرد. در حالی که تمامی نیروهای فرقه  در عراق حضور داشتند، به ادعای مریم قجر که بعدها در یکی از نشست های درونی فرقه گفته بود، رجوی و مریم قجر برای در امان ماندن از خطر بمباران ها، به کشور اردن رفته بودند و کلیه نیروها را در عراق ول کردند و بعد از اتمام جنگ به عراق بازگشتند !

فرار بعدی هنگام حمله دوم آمریکا به عراق اتفاق افتاد که طی آن رجوی و مریم قجر به اعضاء گفته بودند باید بایستیم و در جلوی صف هم مریم قجر خواهد بود!! اما بعدها معلوم شد که مریم قجر چند هفته قبل از جنگ به فرانسه گریخته بود و حتی صبر نکرد تا جنگ شروع شود.

رجوی هم به یک مکان نامعلوم گریخت و هنوز که هنوز است از ترس جانش جرات ندارد خودش را علنی کند. یعنی نزدیک 20 سال است که مخفی شده است. این در حالی بود که تعداد زیادی از اعضای فرقه زیر بمباران آمریکایی ها کشته، معلول و یا مجروح شدند و بعداز سقوط اشرف ما متوجه شدیم که چه پناه گاهی برای خودش در اشرف ساخته است که ما خبر نداشتیم. بله این است معنی شعار جامعه‌ای بی طبقه توحیدی و پرداخت قیمت از بالای سازمان است؟

*پس از سقوط صدام، رجوی در حالی که در مخفیگاه امن بود و حتی جرأت دادن یک پیام تصویری و بعدها حتی جرأت دادن پیام صوتی را هم نداشت، به اعضای نگون بختِ باقیمانده در قرارگاه جهنمی اشرف می گفت با ارتش و نیروهای عراقی درگیر شوند.

رجوی برای تحریک اعضای فرقه مجاهدین خلق به آنها می گفت شعار «بیا بیا» بدهند و با عراقی ها درگیری بشوند. به این ترتیب در شرایطی که هیچ تهدیدی متوجه خودش نبود، باعث مرگ و مجروح شدن صدها تن از اعضای نگون بخت و گرفتار در فرقه شد. یک نمونه آن  نگه داشتن 100 نفر در قرارگاه اشرف به بهانه حفاظت از اموال و نفرستادن آنها به کمپ لیبرتی بود که در نهایت بیش از 50 تن از آنها را به کام مرگ فرستاد.

مسبب اصلی چند کشتار در اشرف توسط نیروهای عراقی خود شخص رجوی می باشد چرا که قابل پیشگیری بود ولی جان انسانها برای رجوی ارزشی نداشت.

رجوی سالیان طولانی است که بهترین امکانات را برای حفظ جان خود بکار گرفته است اما باز هم برای آن که خطری متوجه او نباشد، هرگاه کمترین خطری را برای جانش احساس نمود اقدام به فرار کرد و نیروهایش را تنها گذاشت.

و حالا همین خونها و آه خانواده های داغ داراست که بنیان و ریشه این فرقه را می سوزاند.

موسی دامرودی ، تیرانا

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا