خاطرات صمد نظری از زندان های مجاهدین خلق – قسمت ششم

در قسمت قبلی صمد نظری ضمن افشای محل زندان های مختلف در قراگاه اشرف، گفت که بعد از بازگشت آرامش نسبی به عراق، دولت صدام مجدداً زندان “دبس” در کرکوک عراق را به فرقه رجوی داد و سران فرقه نیز تعداد زیادی از اعضای خواهان جدایی را با وعده فرستادن به خارج مجدداً به این زندان بازگرداندند. در این قسمت ادامه مطلب به نظر شما می رسد.

اعتراض؛ اعتصاب

در همین دوران زندانیانی که مجدداً به دبس برگردانده شده بودند در حرکتی دسته جمعی خواهان اعزام به خارج شدند و به صورت دسته جمعی در محوطه زندان دست به تحصن زدند. مسئولان زندان که از این حرکت به وحشت افتاده بودند، تصمیم گرفتند تحصن آن ها را بشکنند و به دستور مستقیم «محسن رضایی» مسئول ستاد پرسنلی سازمان در سال 70، خودروی جیپ لندکروزی با سرنشینی زنی به نام مریم با سرعت به میان آن ها رفت و بدین طریق جواب اعتراض زندانیان داده شد. این افراد نیز غالباً از افراد مجرد یا متأهل و از اعضا یا فرماندهان دسته – گردان ارتش سازمان بودند که اغلب بر سر مسئله انقلاب و طلاق مسئله دار و با شروع حمله عراق به کویت و به بن بست رسیدن کامل استراتژی جنگ و صلح رجوی از سازمان جدا شده بودند.

در ماه های بعد نیز تعدادی از زندانیان و خانواده هایی که حاضر نشده بودند بچه های کوچک خود را به خارج اعزام کنند به شهر رمادیه عراق فرستاده شدند تا شاید زیر فشار ناشی از تحریم اقتصادی و مالی بر سر عقل آیند و به سازمان بپیوندند. بنا به گفته یکی از اعضای سابق سازمان به نام “محسن ساری اصلانی” که خود مدتی در شهر رمادیه عراق آواره بود، تعداد زیادی از این افراد به دلیل فقر مالی و بیکاری موفق به تأمین معاش خود نمی شدند و موارد زیادی مشاهده می شد که برای تأمین غذای بچه های خود از سطل آشغال پوست پرتقال جمع می کردند یا به همراه زن و بچه های شان در کنار خیابان سیگار می فروختند تا محتاج نامردمانی چون رجوی نشوند. گروهی نیز از طریق مرز کشور اردن به اسرائیل پناهنده شدند که در مسیر رفت یک نفر در اثر تیراندازی سربازان اسرائیلی کشته شد و خود رسوایی دیگری در همان موقع برای سازمان به جا گذاشت. رجوی در موضع گیری خود گفت که آن ها از ما نیستند. ما را با اسرائیل چه کار؟ در صورتی که من خود در زندان دانشکده با آن ها هم اتاق بودم. آن ها از بهترین بچه های لشگرها بودند. تعدادی از آن ها نیز مدت ها به جرم هواداری از سازمان در ایران زندانی بودند. از جمله این افراد که زیر فشار زندان های مجاهدین و شهر رمادیه عراق از طریق مرز اردن به اسرائیل پناهنده شدند: محمدصادق اهل شهر مهران، بهروز از لرستان، تورج آقامحمدیان اهل تهران و رنجبر و همچنین اردشیر نصیری که مدت ها در سال های 66 و 67 در سیستم شنود و اطلاعات سازمان در شناسایی کار می کرد و در عملیات آفتاب تحت مسئولیت من بود که ظاهراً در اسرائیل ماندگار شد. تعدادی از این افراد نیز در سال 70 موفق شدند به ترکیه فرار کنند که در مقابل خبرنگاران و رادیوهای خارجی دست به افشاگری زدند. تعدادی دیگر نیز از طریق شهر رمادیه به ایران بازگشتند و از آزادی و دموکراسی های موجود در زندان رجوی! برای مردم ایران سخن گفتند. سرانجام رجوی مجبور شد در پیامی رادیویی موضع گیری و افشاگری های زندانیان خود را رد کند و آن ها را پاسداران رژیم بخواند. در صورتی که آن ها فقط به گوشه هایی از واقعیت های موجود در مناسبات سازمان اشاره کرده بودند.

در این دوران من نیز در زندان دانشکده در قرارگاه اشرف بودم. طی چندین گزارش و یک بار در حضور یکی از مسئولان پرسنلی خواستم که یا مرا اعزام یا تکلیفم را مشخص کنند. بالاخره روزی مسئول پیگیری و اعزام نفرات زندان از طرف مسئولان بالاتر به من جواب داد که “تو یکی تا سرنگونی رژیم ایران مهمان ما خواهی بود و در همین جا می مانی.” بعد از آن مرا به زندان بنگالستان منتقل کردند تا بقیه مدت مهمانی ام! را در آنجا به سر برم.

ادامه دارد

صالحی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا