بسیاری از جداشده ها و خانواده های دردمند و آسیب دیده از تشکیلات سیاه رجوی و دیگر مخاطبان سایت نجات جمله تکان دهنده تاریخی فوق را به یاد دارند. دختر آفتاب، لیلا کیوکان به عنوان نماینده یک خانواده قربانی در جلسه دادگاه شعبه ۵۵ تهران با قامتی استوار اما دردمند و چشم براه پشت میکروفون […]
بسیاری از جداشده ها و خانواده های دردمند و آسیب دیده از تشکیلات سیاه رجوی و دیگر مخاطبان سایت نجات جمله تکان دهنده تاریخی فوق را به یاد دارند.
دختر آفتاب، لیلا کیوکان به عنوان نماینده یک خانواده قربانی در جلسه دادگاه شعبه ۵۵ تهران با قامتی استوار اما دردمند و چشم براه پشت میکروفون قرار میگیرد و با صدایی رسا میگوید:
” خلق من هستم که حتی صدای پدرم را نشنیدم ”

و در ادامه می افزاید:
” در طول نزدیک به چهل سال تلاشهای متعددی از سوی من برای دیدار یا صحبت تلفنی با پدر اسیرم صورت گرفت که بینتیجه ماند. من به عنوان کسی که در دوران کودکی پدرم را از دست دادم و حتی صدای او را نشنیده ام، سوالم از مجامع حقوق بشری این است که چرا به وظایف قانونی خود عمل نمیکنند و با آن ها برخورد نمینمایند. در حالیکه تنها یادگار من از پدرم یک قاب عکس دردناک است و چهره بهت زده مادرم که نشان از آواری داشت که بر سر ما خراب می شد.”
بنده هم اولین بار در همان جلسه مزبور با این خانم جوان رجوی ستیز آشنا شدم که پی بابایش را از من گرفت و دقایقی در حاشیه دادگاه با ایشان به گفتگو پرداختم و از خاطراتم با رحیم کیوکان برایش گفتم.
انگاری آشنایی اول بهانه ای بود برای برقراری یک دوستی صمیمانه خانوادگی که تاکنون مستمر و لاینقطع ادامه داشته و دارد که بخشی از آن در حوزه فعالیتهای بنده در خصوص رهایی آقا رحیم در دوران اسارتش در اسارتگاه رجوی و متعاقبا یادبودش در منزلش واقع در منطقه مهرآباد تهران در سایت نجات قابل دسترس است.
مدتها بود که از ناحیه ایشان و خانواده محترم شان صمیمانه به تهران دعوت شده بودیم با این تهدید که چنانچه خدمت شان نرسم دیگر به گیلان نخواهند آمد و سعادت دیدارشان را نخواهم داشت و لذا در ایام تعطیلات پنجشنبه و جمعه گذشته عازم تهران شدیم و زحمت دادیم.
به مجرد ورود خواهش کردم اول برای عرض ادب خدمت مامان برسیم که لیلا خانم گفتند مامان از دوهفته پیش برای سفر زیارتی تور مشهد مقدس از مسجد محل ثبت نام کرده بودند که دیروز عازم مشهدالرضا علیه السلام شدند که باز به اصرار من ولو دقایقی به منزل جدیدشان رفتیم که چند ماهی بود جابجا شده بودند.

دیدار با خانواده کیوکان
وارد منزل که شدم دیدم سالن غذا خوری به عکس مرحوم رحیم کیوکان از قربانیان رجوی خائن و وطن فروش مزین شده بود که خود موجب شد بشدت متاثر شویم و از خاطراتش بگوئیم و از ظلمی که از رجوی دید که نهایتا به وفاتش منجر شد ….
در فاصله زمانی که مهمان شان بودیم صمیمانه پذیرایی شدیم و تهران گردی هم داشتیم ازجمله دیدار از ایران مال همان بزرگترین مرکز تجاری فرهنگی و اجتماعی و خرید بازار بزرگ درغرب تهران که الحق و الانصاف بعنوان نمادی از ایران زیبا دیدنی است.
علی پوراحمد

دیدن ایران مال





































اسد پاک
تاریخ : ۲۶ - آبان - ۱۴۰۴سلام ازجنایتهای سازمان نفاق رجوی هزاران وهزاران کتاب میشه نوشت ولی افسوس جانهای ازبین رفته دگه بر نمیگردد ویا از تباه شدن زندگی خود ماها که با چه فلاکتی از دست شکنجه گران زندانهای رجوی خلاصی پیدا کردیم همه وهمه ی این سرنوشتهای تلخ از ضدبشری بودن سیستم رجوی بوده وهست ومعلوم هم نیست تا کی ادامه دارد من هم به نوبه خودم با خانواده کیوکان وهزاران خانواده دیگر که به دست گروهگ نفاق جان عزیز خودشان از دست دادن احساس همدردی میکنم وبرای گروهگ نفاق و جوی ملعون آرزوی مرگ ونابود دارم