من فقط پدرم را می خواهم
پدر عاجزانه از تو و دیگر اسیران در بند می خواهم که خودتان را به دستان خدای مقتدر، پروردگار مهربانمان بسپاری و یکبار برای همیشه به او توکل کنی و با تمام وجودت از او بخواهی که نجاتت دهد واین راه نیز حرکتی به خودت بدهی و سعی در فرار و گریز فکری وعملی داشته باشی که:«لیس الانسان الا ماسعی» و ما نیز در اینجا در ایران عزیز، هر کمکی که از دستمان بر می آید برای شما می کنیم تا بلکه هر چه زودتر شما را به آغوش خانواده باز گردانیم.
خواسته ی منطقی خانواده ها و واکنش هیستریک مجاهدین
مسعود رجوی رهبر عقیدتی فرقه مجاهدین که سالهاست در خفا زندگی می کند و جرئت بیرون آمدن از مخفیگاه خود را ندارد با دادن پیام هایی فریبکارانه از مبارزه برای تحقق حقوق انسانها سخن می گوید در حالی که فرقه ی تحت رهبری او از تن دادن به خواسته ی مشروع و منطقی خانواده های ایرانی که مدتهای مدیدی ست از سرنوشت عزیزان و بستگان دلبندشان به دلیل اقامت اجباری در حصارهای فیزیکی و ذهنی قرارگاه اشرف بی خبر و محروم اند همچنان پرهیز می کند.
رهبران مجاهدین، بازدارندگی یا عقلانیت
بی شبهه، تماس افراد مستقر در قرارگاه اشرف با اعضای خانواده شان، رفتاری امید بخش است و انتظار خانواده های عضو انجمن نجات در اقصی نقاط جهان از رهبری عقیدتی مجاهدین این است که بیش از این به نقض مستمر و سیستماتیک حقوق انسانی و قانونی اعضای خانواده ها و افراد مستقر در قرارگاه اشرف ادامه ندهند و مانع ارتباط خانواده ها با عزیزانشان در قرارگاه اشرف نشوند زیرا سرانجام می بایست در دادگاه عدالت پاسخگوی اعمال ضد اخلاقی و منافی حقوق قانونی و مشروع انسانها باشند.
رهایی از دنیای تاریک و سیاه مجاهدین
اتوکراسی رجوی رهبر عقیدتی مجاهدین فردیت و استقلال ذاتی انسانها را در درون مناسبات تشکیلاتی به سخره می گیرد و علائق و عمیق ترین احساسات انسانی را نادیده می انگارد. به راستی چگونه می توان برای اعمال و رفتار مسعود رجوی در به بند کشیدن ذهن و روان عناصر و کادرهای تشکیلاتی در دنیای تاریک و سیاه مجاهدین توجیه عقلانی و اخلاقی متصور شد؟
دوزخ مجاهدین
محتوای نامه ی آقای حسین علیزاده حاکی از نقد و بررسی عملکرد رهبران فرقه ای ست که نام مجاهدین را بر خود گذاشته اند و اما کمترین اعتقاد و باوری به انگاره های تفکر مدنی و پرنسیب های اخلاقی دنیای مدرن و دموکراتیک ندارند. چرا که رهبران فرقه ی بی رحم و بی احساس مجاهدین در طی سه سال به خواسته ی منطقی و مشروع اعضای خانواده ی چشم انتظار آقای علیزاده پاسخ منطقی و معقول نمی دهند و همچنان از تماس آقای رضا علیزاده با خانواده اش ممانعت به عمل میاورند.
درد دل خون چکان خانم هاجر امدادی به فرزاندان دربندش
چندی پیش من وپدرت سفری که به اشرف داشتیم (آخرین سفر) بازهم مثل دفعات قبل اجازه ملاقات به ما ندادند ومی گفتند فرزندانتان دراینجا نیستند وبه ما وصله مزدور را چسباندند. آیا ما مزدوریم!؟من مادری که آرزوی دیدن فرزندانم را دارم مزدورم. شما پیش خود چه فکرمیکنید.
مادرت جویای حال تو می شود
مادرت بسیار از ما جویای حالت می شود و نگران است و هیچ گونه خبری از تو ندارد و سالهای متمادی است که این بی خبری ادامه دارد. تمام خانواده تو اعم از برادرانت و خواهرانت همه مشتاقانه منتظر تو هستند. و میخواهند که زندگی در کنار آنها داشته باشی، آن هم زندگی توام با موفقیت و احساس اینکه وجودت در نزدیکی آنها باشد ولی افسوس این همه سالها سپری شد و هیچ نتیجه و بهره ای هم از نظر ما نبرده ایی
بدون تعصب به نتیجه خوبی خواهی رسید
آنطوریکه فراریان ازآن زندان اعلام کردند در جای مخوفی گرفتار شدید. متاسفم که تاکنون به خود نیامدی وعاقلانه فکر نکردی اگر چنین می کردی 5 سال ازعمرت رادرآن زندان پر سراب به هدر نمی دادی.عمو جان قدری به آن کسانی که بیش از بیست سال فریب یک مشت جانی وجاه طلب ومردم فریب را خوردند وهمه چیز خود رافنا کردند بنگر آیا چیزی گیرشان آمد.آیا توانستند یک گام جلو بیایند. من مطمئن هستم وبه این باورم که مسئولین ورهبران آن گروه فریب کار این را به خوبی می دانند ولی می بایستی تو وامثال شما که فریب دروغ های آنها را خورده اید واز نزدیک همه آنها را لمس کرده اید می بایستی زودتراز این به خودت می آمدی وراه درست وراه نجات را پیدا می کردی
تا آمدنت همچنان گریان و چشم انتظار هستم
آنها بچه هایی را فریب داده وآلت دست خود قراردادند به خانواده آنها هم رحم نمی کنند که بتوانند یک ساعت بچه های خودشان را ببینند. آیا می توان آنها را دلسوزنامید. مجید جان بدان که من فقط به امید دیدارتوآمدم واین همه سختی را تحمل کردم تا فقط تورا ببینم تا دلم آرام بگیرد. ولی آن بی عاطفه ها نگذاشتند که حتی یک لحظه تورا ببینم. من ازدرقرارگاه تا ایران گریه کردم و بدان تا آمدنت به ایران همچنان گریان وچشم انتظارهستم.
رهبری مجاهدین آماج حملات انتقادی خانواده ها
اینکه مسعود رجوی و خانم مریم عضدانلو از درک احساسات خانوادگی و عواطف و علائق اعضای خانواده های افراد مستقر در قرارگاه اشرف عاجز و ناتوان هستند، شکی نیست. اما مهم است آنان بفهمند و درک کنند خود دختر و پسری دارند که همیشه در کنارشان و با آنها زندگی می کنند و در این شرایط کشیدن حصار مستحکم تشکیلاتی به دور افراد مستقر در قرارگاه اشرف به خاطر مانع شدن از هر گونه ارتباط آنان با اعضای خانواده هایشان در طی بیش از دو دهه، امری نامطلوب، غیر انسانی و غیر اخلاقی ست.
شنیدن صدای تو باعث تقویت روحی ما می شود
فرزندعزیزم روزبه غنی پور مدتی است که با ما تماس نگرفته ای. من ومادرت بشدت نگران توایم و مایلیم که صدای مهربانت را بشنویم مخصوصا چون مادرت کمی بیماراست شنیدن صدای تو باعث تقویت روحی وی می شود حتما با نامه و هم با تلفن با ما تماس بگیر. دایی فریدون با تلفن با ما تماس گرفت وگفت سعی دارد که شما را پیش خود ببرد من ضمن تشکرازوی خواستم که به این کارادامه دهد. ازشما می خواهم که به حرف دایی فریدون گوش کنید او خیر شما را می خواهد.
تا زنده ام تو را به آغوش گرم خانواده بر می گردانم
با توجه به تبلیغات فریبکارانه فرقه رجوی و به صحنه تلویزیون آوردن اسرای در بند خود جهت ادعای دروغ بودن نامه خانواده ها به فرزندان و عزیزان اسیرشان در اشرف، برخی از این خانواده ها با ابراز تنفر و انزجار از فریبکاری فرقه و دور نگهداشتن عزیزانشان از واقعیت و امکان برقراری ارتباط با بیرون از مناسبات، یک بار دیگر برای عزیزانشان نامه نوشته اند که در اینجا عین نامه را درج کرده ایم” تا سیه روی شود هر کی در او غش باشد!”