خاطرات مالک بیت مشعل – قسمت سوم
در قسمت قبل توضیح داده بودم که سازمان مجاهدین در واقع ما را در تشکیلات سازمان به خبرچین و جاسوس یکدیگر تبدیل کرده بودند که باید در طول روز و شب دنبال موضوعی برای خبرچینی و جاسوسی از دوست و همرزم خودمان می گشتیم تا روز بعد در نشست مغزشویی مطلبی برای بیان جلوی مسئول […]
خاطرات مالک بیت مشعل – قسمت دوم
وقتی ما در ورودی سازمان مجاهدین رسیدیم، شب برای ما جشن گرفتند و قبلش ما را صدا کردند و به ما لباس فرم سبز ارتش آزادیبخش دادند. در واقع جشن برای لباس های ارتش آزادی بخش بود ونه ما. بعد از این جشن ما به مدت سه هفته در قسمت ورودی سازمان بودیم و در […]
برای آنانی که هنوز سازمان مجاهدین خلق را نمی شناسند
خاطرات من با سلام حضور همه دوستان عزیز همانطور که در اعلامیه اعلام جدایی خودم از فرقه رجوی گفته بودم به زودی در اسرع وقت خاطرات خودم را بر آنچه که در چند دهه گذشته بر من گذشت را درجهت تنویر افکارعمومی مخصوصا نسل جوان عزیز کشورم به اشتراک خواهم گذاشت. من غلامعلی میرزایی متولد […]
خاطرات محمد عظیم میش مست
همانطور که در اعلام جدایی خودم گفتم با توجه به آنچه که در این سالیان سیاه برمن و امثال من گذشت بر آن شدم که صدای خفته و خسته قربانیان آن سالیان فریب شوم و حداقل تلاشی در راستای تنویر افکارعمومی کشورم وجامعه ایرانیان بخصوص نسل جوان کشورم انجام داده باشم از این رو تصمیم […]
وعده دروغ مسعود رجوی به حسین مشعوف
مسعود رجوی چوپان دروغگویی بود که دروغ هایش پایانی نداشت، چه در مورد مبارزات و بازگشت به ایران، چه در مورد همکاری هایش با صدام و چه در بیان مسائل ایدئولوژیک و سیاسی. انگار ذات او را با فریب و دروغ آمیخته بودند. او حتی قرآن را هم اینگونه تفسیر می کرد. تمام این تلاش […]
وقتی «فرشته» از اشرف جدا شد
دو ساله بود که همراه با پدر و مادرش به کمپ اشرف رفته بود. ۷ سالش بود که در سال ۱۳۷۰ به همراه بقیه بچه ها فرستادنش به اروپا نزدیک خانواده خارجی. چند سالی را با آن خانواده که به فرزندی قبولش کرده بودند زندگی می کرد. ۱۴ساله بود که دوباره به کمپ اشرف او […]
خاطرات دوران اسارت در فرقه مجاهدین – قسمت ششم
رجوی که همواره در توهم بود فکرمی کرد با انتخابات مجلس عراق نخست وزیر مورد علاقه اش که ایاد علاوی بود بر سرکار خواهد آمد و می تواند با او برای ماندن فرقه درعراق به توافق برسد که این رویای رجوی هم درنهایت محقق نشد. چیزی نگذشت که مسئولین صحبت ازآمدن خانواده های اعضا به […]
خاطرات دوران اسارت در فرقه مجاهدین خلق – قسمت پنجم
در قسمت قبل گفتم که در مهمانی از افسران آمریکایی مسئولین فرقه از دختران جوان تشکیلات برای پذیرایی از آنها استفاده کردند. بهرحال بعد از مواجه شدن با ان صحنه وقتی به مقر برگشتم بشدت متناقض شدم و هضمش برایم سخت وجای سوال بود که چی شد؟ سازمانی که سالها در گوشمان میخواند خواهران مجاهد […]
عظیم میش مست: چشم و گوش ما در آلبانی روشن شد
به دنبال موج جدید جدایی اسیران از فرقه رجوی، باز هم یکی دیگر از اعضای این فرقه به طور رسمی اعلام جدایی کرد. به گزارش فراق، متن نامه جدایی”عظیم میش مست” که امروز توسط وی منتشر شد به شرح زیر است. اینجانب محمد عظیم میش مست که از سال ۶۸ درعضویت تشکیلات فرقه رجوی بوده […]
خاطرات دوران اسارت در فرقه مجاهدین – قسمت چهارم
همانطور که گفتم قبل از شروع حمله آمریکا به دستور رجوی در مرزها مستقر شدیم تا درصورت حمله آمریکا به عراق ما هم به سمت مرزهای ایران رفته و امر سرنگونی را محقق کنیم اما بعد ازچند هفته همچون لشکر شکست خورده وبا بجا گذاشتن تعدادی کشته و مجروح و تعداد زیادی از ادوات جنگی […]
وحشت بی پایان رجوی ازافشاگری جدا شدگان از فرقه اش
قسمت پایانی گفتگو با خانم فرشته هدایتی از اعضائ شورای رهبری جدا شده از سازمان مجاهدین خلق جمعبندی کوتاه مجری تلویزیون ایران فردا وقتی امروز به سرنوشت مجاهدین و سازمان نگاه می کنیم بسیاری جان دادند، بسیاری عمر و آینده خود را از دست دادند، بسیاری هنوز درغفلت هستند و بسیاری امید وار و وفادار، […]
خاطرات دوران اسارت در فرقه مجاهدین خلق – قسمت سوم
همانطور که گفتم سران سازمان هرگونه اعتراضی را به بهانه پوشالی”سرنگونی نزدیک است” سرکوب می کردند. چون اعتراض در مناسبات با منافع فرقه در تضاد بوده و باعث می شد واقعیت ها برای همه مشخص شود.واقعا هم معلوم بود که ما با سلاح های فرسوده و نفرات کم نمی توانستیم کاری کنیم. این یک واقعیت […]