آرزوی شکنجه گران فرقه رجوی برای تهران
اگر می خواهید آینده تهران هم مثل اشرف باشد این شهر دیگر شما را نمی خواهد. چون فرزندان این شهر و شهرهای دیگر همین پایتخت آزادی شما را از نزدیک لمس کرده اند و خانواده ها 2 سال است تا بن استخوان آزادی شما را لمس می کنند و سالها شکنجه نفرات به خاطر عقایدشان که نمی خواستند ایدئولوژی شما را قبول کنند یا آنها را سربه نیست کردید ویا از روی فشار مجبور به خودسوزی و خودکشی کردید. آیا ایده شما برای آینده تهران همین هاست که در جلو چند نفر در ژنو صحبت کنید، این ایده دیگر مورد قبول نیست چون خیلی ها دیده اند که شما چطور مردم عادی را زیر پاهایتان له کردید.
سراب آزادی زنان در فرقۀ رجوی
هرچه زنان بی دست و پا تر و کم سوادتر بودند (و بیشتر در مقابل تمامی خطاها و استبداد تشکیلات سکوت کرده و خط مورد نظر رجوی را پیش می بردند و به مانند ابزاری در دستان تشکیلات بودند) در رده های بالاتر قرار می گرفتند!، و این تنها قانون حاکم بر تشکیلات زنان بود… همچنانکه هر چه بیشتر فحش می دادند و می توانستد با مردان دعوا کنند جایگاه بهتری پیدا می کردند و هر کس اعتراضی می کرد یا متوجه موضوعاتی می شد بلافاصله از سازمانکار خود برکنار و به قسمت های دفتری و ستادی منتقل می شد
نامه خانواده های استان مرکزی به نماینده سازمان ملل در عراق
نماینده محترم سازمان ملل در عراق، ما خانواده های استان مرکزی بیش از دو دهه است که فرزندانمان در پادگانی بنام پادگان اشرف به اسارت گرفته شده اند و از وضعیت آنها بی اطلاع هستیم ما با کلی مشکلات و سختی برای ملاقات با فرزندانمان به عراق سفر کرده ایم و کلی تلاش کردیم که با فرزندانمان بعد از چند سال ملاقات داشته باشیم متاسفانه مسئولین پادگان اشرف مانع این کار شدند
سوء استفاده رجوی ها از عنوان خانواده
اگر سران فرقه خانواده مجاهدین در اشرف را به رسمیت می شناسد چرا مسعود رجوی عنوان می کند که خانواده های مان یا در زندان هستند و یا در قبرستان خاوران دفن شده اند و یا در اشرف زندگی می کند ما دیگر خانواده ای در هیچ کجا نداریم؟ اگر مریم قجر معتقد به خانواده می باشد پس جمله مسعود که عنوان کرد خانواده کانون فساد می باشد چیست؟
ملاقات آقای فریبرز موزرمی با اعضای انجمن نجات خوزستان
اعضای انجمن ضمن خوش آمد گویی به آقای موزرمی ایشان را همانند دیگر خانواده ها در جریان آخرین اخبار از وضعیت اسیران کمپ اشرف واستقامت و پایداری خانواده های محترم آنها در پشت درب این اسارتگاه جهل و تباهی قرار دادند و تاکید کردند که این استقامت و پایداری با همت و تلاش آنها بزودی به بار خواهد نشست و آزادی اسیران دربند را رقم خواهد زد وانجمن نجات هم تا تحقق آن در کنارخانواده های اسیران خواهد بود.
خاطره ای از محمود رستمی از رهاشدگان فرقه رجوی
در بین خانواده ها دختر جوانی بود که عکس میلاد و مرتضی را در دست داشت. بسیار بیقرار بود و التماس میکرد. میگفت شما را به خدا قسم میدهم به من هرچه میخواهید بگوئید، به من بگویید جنایتکار، خودفروخته، به من بگویید اطلاعاتی، مزدور، هر چه میخواهید بگویید، ولی فقط بگذارید 5 دقیقه برادرم میلاد را ببینم.دیدن این صحنه استخوانهای هر مرد با شرفی را خورد میکرد. طبعا برای من اولین واکنش درونی ام این بود که خواهران خودم تداعی میشد. من ساعتها به این خانم و این صحنه فکر می کردم. خیلی دنبال انسانیت و حریت مورد ادعای مسعود رجوی گشتم.
مصاحبه محمدرضا شمسی از متحصنین جلوی درب اشرف – قسمت دوم
صحبت های خانواده ها خیلی برای عزیزانشان تاثیر دارد. آنها با زبان عاطفی و موثر خودشان بیشتر از فلاخن های سنگ پران مجاهدین و بسرعت تاثیرات خوب و انسانی و الهی را در دل افراد بخت برگشته سازمان میگذارند و آنان را روحیه داده و امیدوارشان میسازند تا به زندگی امید داشته و برای زندگی با شرافت از نزد تشکیلات رجوی فرار کنند. آنان مظلومانه به فحش بعضی عناصر سازمان گوش داده و با زبان گریه برای رستگاری و نجات از کج اندیش آنان مدام دعا می کنند.
جای مادران و پدران ۳۵ قربانی که رجوی گرفت، خالی بود
مسعود رجوی به زعم خود با تشییع پیکراین 35 فرزند ایران که گناهشان افتادن در دام این فرقه بود، فکر می کند به مقصود خود رسید ولی بنظر بنده که 10 سال در اشرف بودم و به قضاوت هر بینندۀ عادل و آگاهی که این صحنه ها را شاهد بود یک رسوائی عظیم و یک نمایش مسخره و بازی با خون 35 انسان پاکباخته بود. صحنه های مسخره”بیا بیا” گفتن ها!! درود، درود گفتن های مشمئز کننده، دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد، و همه از خود می پرسند: چرا هنوز جسد سرد و خاموش بچه ها را توی خاک نگذاشتند اینچنین اعضای سازمان کف می زنند و شاد هستند؟؟
رهبری مجاهدین و خواسته ی مشروع خانواده ها
برادر عزیز دوریت برای همه ی خانواده سخت و دشوار است و تحمل این جدایی مشکل، برادر دلبندم همه ی ما می دانیم که تو هم دلت برای ما تنگ شده ولی ای کاش این دیوار سخت جدایی بین ما نبود یعقوب جان چرا جواب ما را نمی دهی از وقتی که ما چند سال پیش به دیدن تو آمدیم و از سلامتی تو با خبر شدیم هر روز امیدوارتر از روز قبل می شویم. که شاید روزی بتوانی به طرف ما و آشیانه ات پرواز کنی و به آغوش گرم خانواده و کشورت برگردی
خانواده ها همچنان به تحصن و مقاومت قهرمانه خود ادامه میدهند
بیش از یکسال و نیم است که خانواده های اعضای اسیر در پادگان فرقه ای اشرف دست به تحصنی پایدار و حماسی در برابر دروازه این پادگان زده اند. آنان در سخت ترین شرایط در محل مربوطه اقامت گزیده اند و چیزی به غیر از دیدار آزادانه با عزیزان خود نمی خواهند. آنها صرفا می خواهند مطمئن شوند که بستگانشان به میل و اراده خود در اشرف هستند چرا که تمامی شواهد دال بر آنست که برای حفظ نیروها در اشرف از تمامی تکنیک های کنترل روانی و فیزیکی استفاده میشود. اشرف جائی است که مستمرا افراد با ریسک جان خود از آن فرار میکنند. ساکنان اشرف سالهای سال است که هیچ ارتباطی با دنیای خارج نداشته و کمترین اطلاعات به آنان نرسیده است.
آنانی که در بلوچستان زندگی می کنند بلوچ نیستند!
نکته ای که خیلی برایم جالب بود این بود که این افراد میگفتند اینهایی که دنبال فرزندان خود از بلوچستان آمدند بلوچ نیستند انگار بلوچ بودن یک امتیاز خاص هست که الان رجوی کشف کرده و او میگوید چه کسانی بلوچ هستند وچه کسانی نیستند ودر ادامه این افراد فریب خورده گفتند که بلوچهای واقعی آنانی هستند که در اشرف اند و آنهایی هستند که از اشرف دفاع میکنند ,باشد ما این را ملاک قرار داده و به مطلب خود ادامه میدهیم.
ضربه آخرخانواده ها به مجاهدین
اکنون بعد از گذشت بیست ماه از اولین تحصن خانواده ها و در حالیکه کمتر از 3 ماه به مهلت تعیین شده از طرف دولت عراق برای خروج نیروهای فرقه رجوی نمانده سیل جدیدی ازاعزام خانواده ها به سمت اسارتگاه اشرف آغاز شده است. سیلی که عزم خود را جزم کرده تا بنیان فرقه رجوی را برکند وبرای همیشه به زباله دان تاریخ بفرستد.