خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت ششم
در قسمت قبل گفتم که مسعود رجوی در نشستی که برگزار کرد گفت، آمریکا به عراق حمله خواهد کرد و فرزندان شما در پادگان اشرف مورد اصابت موشک قرار می گیرند. ما تصمیم گرفتیم تمام بچه ها را حتی بچه های شیر خوار را از طریق اردن به کشورهای اروپایی منتقل کنیم. من در ارکان […]
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت پنجم
در قسمت قبل از نشستی که رجوی گذاشت گفتم. او گفت عملیات بزرگی در پیش داریم. چوب اشاره ای که در دست داشت روی نقشه ایران گذاشت و در ادامه گفت: عملیات فروغ جاویدان. رجوی با توضیحاتی که داد می خواست 72 ساعته تهران را فتح کند و گفت برای عملیات زیاد وقت نداریم. بروید […]
از پیوستن تا رهایی – قسمت شانزدهم
در قسمت قبلی این مطلب از بحث های داغ انقلاب ایدئولوژیک و بندهای مختلف آن گفتیم. اینکه چرا سازمان مجاهدین خلق که خود را یک سازمان پیشرو در مبارزه میداند و سالهاست که هر روز شمشیرهای جنگ مسلحانه را برای سرنگونی حکومت ایران صیقل می دهد، خود را درگیر بحث های تئوریک تحت نام انقلاب […]
مسئولین مجاهدین خلق محل سیم کارت تبلت ها را با چسب پر کردند
یادم هست یک روز قبل از شروع نشست ماه رمضان مسعود رجوی، مسئولین مجاهدین نفراتی که تبلت داشتند را صدا کردن و بطور وحشیانه و با تهدید و توهین تبلت های اون ها رو گرفتن و گفته بودند بدلیل شروع نشست های مسعود رجوی باید همه تبلت ها و گوشی ها جمع آوری بشه. بعد […]
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت چهارم
من و ما بقی اسیران پیوسته به آسایشگاه رفتیم و وسایل خود را جمع کردیم و منتظر بودیم به سمت پادگان اشرف حرکت کنیم. سرگرد مصطفی سراغ ما آمد و گفت تا یک ساعت دیگر چند خودرو برای انتقال ما به مقر می آیند. وسایل خودتان را در محوطه مقر منظم بچینید و آماده باشید. […]
از پیوستن تا رهایی – قسمت پانزدهم
در قسمت قبل خاطراتم از سیاستی که در پیش گرفتم گفتم. کم کم به توصیه ها و رهنمودهای مهوش سپهری (نسرین) گوش دادم و مثل بچه کوچکی که تازه سرپا بیافتد قدم به قدم پیش میرفتم و گاهی از سیاست یک گام به پیش دو گام به پس نیز استفاده میکردم . سازمان مجاهدین خلق […]
طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و ششم
مجاهدین که تا قبل از سقوط صدام در ایزوله کامل از ملاء اجتماعی عراقی ها بود و هیچ ارتباطی (به جز رابطه محدود کاری آن هم با برخی از سران عشایر منطقه) ، با دیگران در منطقه نداشتند. بنابراین نیروهای مجاهدین سالیان سال در برکه ای به نام قرارگاه اشرف زندگی کرده بودند بدون این […]
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت سوم
در قسمت قبل از انتقال خودمان گفتم. رجوی ملعون پیام داد که شما فرزندان من هستید روی شما را می بوسم و چنین مزخرفاتی را بخورد ما داد. بعد از اتمام پیام به ما چند نفر گفتند آماده باشید که شما به مقر دیگری منتقل می شود. یک هفته ای ما را از مابقی اسیران […]
اظهارات عضو سابق مجاهدین خلق درباره کانال های تلگرامی جعلی
بعد از اعتراضات سال 96 وقتی حجم زیاد از فیلم ها و تصاویر اعتراضات و نیروهای امنیتی دولت ایران برای کانال شعارنویس ارسال میشد، من بصورت گسترده اخبار اعتراضات رو در کانال تلگرامی شعارنویس منتشر میکردم. کانال شعارنویس یک شب قبل از اعتراضات سال۹۶ با ۳۲۰ ممبر شروع شد که در عرض ۲۴ ساعت به […]
مسعود رجوی در پی کشتار مردم بی گناه ایران
بعد از اعتراضات سال 96 و 98 مسعود رجوی پیام داد که همه کانون های شورشی باید مسلح بشوند. بر همین اساس کار داخله و بخصوص نفراتی که کانون شورشی در ایران داشتند باید خودشان را با پیام مسعود رجوی تنظیم میکردند و به کانون های شورشی ابلاغ میکردند. یک روز فرمانده مقر ما من […]
تسخیر روانی افراد در فرقه رجوی
پس از چند ماه آموزش در اواخر تابستان ۱۳۷۰، اعلام شد که ارتش بایستی برای یک رژه بزرگ در مهرماه آماده شود و باز هم شرایط سخت و طاقت فرسای دیگری شروع شد. نفرات یک ماه به طور شبانه روزی در تمرینات و آماده سازی زرهی و متعلقات نظامی برای رژه بودند. تمام خودروهای نظامی […]
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت اول
در بحبوحه جنگ ایران و عراق در سال 1366، من و چند نفر دیگر در منطقه دهلران به اسارت سازمان مجاهدین خلق درآمدیم. دستهای ما را از پشت بستند و چشم بند به چشمهایمان زدند. در مرز عراق من و چند اسیر دیگر را سوار خودرو کردند. بعد از طی مسافتی نسبتاً طولانی خودرو متوقف […]