نجات در هفته ای که گذشت – شماره 35

مروری بر مطالب 4 الی 8 اردیبهشت ماه 1401 درج شده در سایت نجات

*یکشنبه 4 اردیبهشت

8 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

مریم رجوی، از ترور آموزگاران تا بیانیه برای درد و رنج آنان

… این که امروز مریم رجوی به یاد کارگران و معلمان افتاده، نه از سر دلسوزی و نه از روی عشقی است که به آنان دارد، بلکه تنها چیزی که او را به سوءاستفاده از نام کارگر و معلم وادار می کند، ایجاد آشوب و خونریزی است. زوج رجوی نشان داده اند که تشکل مجاهدین جز با کشتار و خونریزی قادر به ادامه حیات نیستند و از ابتدای انقلاب تا کنون با استفاده از همین خون ها، احساسات و عواطف نیروهای خود را برانگیخته اند و آنان را به ادامه جنگ و برادرکشی ترغیب کرده اند. از آن سو نیز، خوراک تبلیغی وسیعی برای مظلوم نمایی و بازی های حقوق بشری مهیا کرده اند. اگر خونریزی و آشوب نباشد، این تشکل خیلی زود فرو می پاشد، کما این که سایر جریانات تروریستی و برانداز نیز تنها با بحران سازی و کشتار توانسته اند در طی چهل سال گذشته جوانان را فریب دهند و از آنان برای عملیات های تروریستی سوءاستفاده نمایند. پایان یافتن بحران و خونریزی و آشوب در ایران، به معنای بسته شدن دکّان تزویر و پولشویی و بسته شدن حساب های بانکی آنان است که با کمک های مالی نهادهای جاسوسی پر می شود….

ملاقات با خانواده در اشرف – قسمت چهارم

درخواست تماس تلفنی

… ترفند «امکان تماس تلفنی نداریم» از سوی سران فرقه تا زمان سرنگونی صدام ادامه استفاده می شد اما پس از سرنگونی صدام و خلع سلاح به اصطلاح ارتش آزادیبخش، رجوی ها تاکتیک خود را تغییر دادند.
آن ها از طریق مسئولین و طی نشست های جداگانه به نفرات قسمت های مختلف گفتند که با خانواده های خود تماس گرفته و با محمل های گوناگون از آنان پول بگیرند. برای مثال می گفتند به خانواده بگویید بیمارم و برای عمل جراحی به پول احتیاج دارم یا بگویید برای شغلم به یک محل کار نیاز دارم و پول کافی برای تهیه آن ندارم. به این ترتیب می خواستند خانواده ها را سرکیسه کنند.
رجوی ها با تغییر روش می خواستند به خیال خود با یک تیر چند نشان بزنند. اولاً خانواده ها را سرکیسه نمایند. دوماً اگر این ارتباط که با بی خبری خانواده ها همراه بود توسط مقامات امنیتی ایران کشف می شد و خانواده مورد نظر بازداشت میگردید، رجوی ها به یک کار تبلیغاتی دست زده و از یک سو بگویند ما در بین مردم ایران حامی و هوادار داریم و از سوی دیگر ایران را متهم به سرکوب مخالفین نمایند….

تهیدستی فرقه رجوی در مصاف با انجمن نجات

… متأسفانه امروزه سران فرقه رجوی از این گونه افراد که در رده های پایین تشکیلات قرار دارند و احتمال لغزش و جدایی شان نیز متصور است استفاده دوگانه می کند. از طرفی آن ها را به صحنه می آورد که با مصاحبه و موضعگیری علیه انجمن نجات به زعم رجوی پل های پشت سرشان را خراب کنند و احتمال جدایی شان را به حداقل برساند و از طرف دیگر به روی خانواده های خود و هم بندهای سابقشان (جداشدگان) که تشکیل دهندگان انجمن نجات هستند چنگ بیاندازند و با ادبیاتی لمپنی و هرزه درآیی که شایسته رجوی است، انجمن نجات را هدف حملات خود قرار دهند و این یعنی اوج افلاس و این که رجوی جیب و دخلش کاملاً خالی می باشد و آخرین تیر ترکش خود را که همین اسرای نگونبخت است را به صحنه می آورد .
همچنان که در شوی مضحک اخیرش افرادی همچون علی مدد صادقی، دلشاد، اصغر و عباس فرجی و تنی چند از این افراد را به صحنه کشانده است و با نوشتن متن های از پیش تعیین شده این بندگان خدا را وادار نموده تا متن ها و موضوعاتی را که در حد سواد و معلوماتشان نیست را روخوانی کنند!…

وقتی رجوی مدافع مجرمین می شود

طنز تاریخ را بنگرید که یکی از سایت های مربوط به فرقه رجوی نسبت به محکومیت یک خلافکار در ایران واکنش نشان داده و برای ظلمی که بر او روا رفته دلسوزی می کند و حکم دادگاه را نادرست و “ضد انسانی” دانسته است. اما چرا هرگز از محاکمات درون تشکیلاتی این فرقه و احکام ظالمانه و ضد انسانی صادره چیزی در سایت های مربوط به فرقه رجوی مطرح نمی شود؟
از نشست های محاکمات موسوم به “دیگ”، که افراد ناراضی را در این نشست ها تحت شدیدترین سرکوب ها و فشارهای عصبی و روانی قرار داده و به بدترین نوع ممکن شخصیت فرد را خرد کرده و به لحاظ روحی او را در هم می شکنند، گرفته تا نشست های موسوم به “لایه ای” در تشکیلات سرکوبگر رجوی، که افراد باید ضمن خواندن اجباری آخرین وضعیت روحی و روانی خود به تشریح چرایی وضعیت خودشان بپردازند و شدیداً مغزشویی شوند….

*دوشنبه 5 اردیبهشت

در این روز کلاً 6 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

ضیافت افطاری انجمن آسیلا در نزدیکی زندان اشرف 3

… حسن حیرانی، مدیر انجمن حمایت از ایرانیان مقیم در آلبانی در این ضیافت اظهار داشت: ما از طرف خانواده های عضو انجمن نجات در نزدیکی زندان رجوی آمدیم تا با حضور معتمدین محلی منطقه مانز، دین خود را به خانواده ‌ها انجام دهیم. وی ضمن تشکر از حمایت و پشتیبانی خانواده ها از جداشده های فرقه رجوی تصریح کرد: امیدوارم در این شب های قدر به یاری خداوند بتوانیم اسیران بیشتری را از زندان رجوی آزاد کنیم و در رمضان و عید فطر آینده عزیزان بیشتری را در جمع خودمان داشته باشیم.
در این مراسم از تازه ترین انتشارات انجمن آسیلا که ترجمه جزء۳۰ قرآن کریم به زبان آلبانیایی بوده، رونمایی شد.

علی اکرامی از دلائل خود برای نوشتن کتاب خاطراتش می گوید

… من به عنوان نسل جوان دهه 60 که تحت تاثیر فضای ملتهب و جوشان برآمده از انقلاب و شکسته شدن طلسم خفقان رژیم شاه فرصت کردم تا در عرصه اجتماعی وارد فعالیت سیاسی شوم، به دلیل شور و نشاط ناشی از اقتضای سن و جوانی و صرفاً متکی بر احساس و شناخت سطحی، جریان مجاهدین خلق را انتخاب کرده بودم و در مسیر این انتخاب غلط، سرمایه عمر و جوانی ام را به پای آن ریختم. که بعدها به تجربه دریافتم آنچه آب می پنداشتم سرابی بیش نبود.
آن ها از صداقت و شور جوانی و انگیزه صادقانه من بیشترین سوءاستفاده را کردند. جامعه هدف من در مسیر نگارش این کتاب نسل جوان کشورم بود. من بدین وسیله خواستم تجربه تلخ نزدیک به 25 سال حضور تمام وقت در تشکیلات مجاهدین خلق را در قالب یک پیام به این نسل و به خصوص دخترم برسانم که هیچ گاه در انتخاب اهداف و آرمان هایتان منطق و شعور را قربانی احساس و شور نکنید….

حرف های خنده دار عباس داوری در مورد اسلام رجوی ها

… سران فرقه رجوی دم از اسلام می زنند و این در صورتی ست که تا فرق سر در منجلاب خیانت و جنایت علیه مردم خود فرو رفته اند. آیا اسلام شما این اجازه را به سرکرده فرقه می دهد که صاحب زنان عالم و حتی زن شما باشد؟ آیا بنیانگذارانی که شما از آن ها دم می زنید، اگر اکنون زنده بودند همسو با شما برای همکاری با جنایتکاران غربی و اسرائیلی سینه چاک می دادند؟ شما همان جنایت کارانی هستید که با قاتلان مردم ایران همکاری نزدیک داشتید؟ شما همان کسانی هستید که برای دستمزد خیانت تان از صدام پول خون مردم ایران را دریافت می کردید؟ شما اکنون به جای این که از کرده خود پشیمان باشید دم از اسلام و بنیانگذاران می زنید که بسیار خنده دار و مسخره است ….

نگاهی به ماهیت اسلام رجوی

… رجوی پایبند به فریضه های دینی نبود. نمونه دیگری که به خاطر دارم در عملیات مروارید یگان ما در کوه های جبه داق در منطقه جلولا مستقر بود. و در آن زمان که مصادف بود با ماه مبارک رمضان رجوی فتوا داد لازم نیست به دلیل شرایط عملیات روزه بگیریم، به جایش در ماه های زمستان در شرایط غیر عملیاتی قضایش را به جا می آوریم. اما وقتی به قرارگاه ها برگشتیم دیگر عملیاتی در کار نبود و رجوی صدایش را در نیاورد و یک ماه مبارک رمضان را به فراموشی سپرد. مسئولین هم دم بر نیاوردند در واقع به صورت سیستماتیک به این موضوع پرداخته نشد زیرا باید دستور می دادند آشپزخانه افطاری و سحر درست کنند اساساً به این موضوع نپرداختند. این است اسلام کشکی رجوی! البته موارد دیگری را هم شاهد بودم. از خواندن نمازهای دیجیتالی فرماندهان گرفته تا سایر مسائل شرع و عرف که در حقیقت در نظام ارزشی رجوی جایگاهی نداشت .
رجوی خودش را نماینده واقعی اسلام می دانست با ادعای این که اسلام ناب محمدی! را مجاهدین نمایندگی می کنند و بقیه را به اسم اسلام پناه معرفی و جریاناتی را هم در جبهه راست می بیند از نهضت آزادی تا جریان شریعتی….

دشنام و تهدید فرقه رجوی علیه مخالفان در فضای مجازی

… طبق آخرین اطلاعات به دست آمده از اعضای ساکن در اردوگاه فرقه رجوی در آلبانی، مریم رجوی طی سلسله نشست های جمع بندی که در ابتدای سال 1401 برگزار کرده است، خط برخورد فاشیستی با مخالفان و جداشدگان را همچون سال های گذشته در دستور کار تشکیلات فرقه ای اش قرار داده تا با ایجاد جنگ روانی علیه مخالفان در فضای مجازی، به زعم خود تشکیلات در حال اضمحلالش را از بن بست مرگباری که در آن گرفتار شده و سقوط حتمی نجات دهد.
عناصر فرقه رجوی طبق خطوط داده شده از جانب سازمان مجاهدین خلق اقدام به فحاشی و تهدید علیه جداشدگان و منتقدان و حتی علیه بستگان و خانواده های آنان در فضای مجازی نموده و از رکیک ترین الفاظ مادون ترین عناصر جامعه در دستگاه لمپنیزمی که خاص شخص مسعود رجوی است استفاده می کنند….

*سه شنبه 6 اردیبهشت

در این روز 10 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

بخوان برای زندگی

… بزرگی می گوید: این درست نیست که فکر کنیم ما فقط یک بار فرصت زندگی کردن داریم؛ اگر بتوانیم بخوانیم، نه یک بار، بلکه بارها و نه یک شکل بلکه به گونه‌ های مختلف زندگی کردیم.
فرقه رجوی پدیده شومی که متاسفانه و به اجبار جزیی از داستان کتاب برخی از دوستان جدا شده گردیده تا نه فقط برای نسل های آینده بلکه برای ثبت در تاریخ موجبات زندگی عاری از هر گونه تفکرات فرقه ای را فراهم سازد.
موضوعات مهمی که در کتاب خاطرات علی بیگلری جدا شده از فرقه رجوی تحت عنوان “تلخی رهایی” بیان شده، بازتاب گسترده ای از نظر افشای ماهیت فرقه رجوی در پی داشت و به درستی عمق فاجعه انسانی که در مناسبات رجوی رخ می دهد را نشان می دهد. داستان کتاب حقایق تلخی را در خود جا داده است که تصورش برای عموم شاید در اولین نگاه قابل درک نباشد….

مزدوری و وطن فروشی یا دیپلماسی انقلابی

… حال سران مجاهدین بعد از این همه جنایت و وطن فروشی و بی غیرتی و بی ناموسی در حق مردم ایران که تنها به برخی از سرتیترهای آن در اینجا اشاره گردید به فکر تطهیر خود افتاده و سعی می کنند به روش های مختلف افکار عمومی را منحرف و تمامی گند و کثافات آغشته به تن این فرقه در دهه های گذشته را به یکباره پاک کنند.
اگر قرار بود با قلم به دست گرفتن و توجیه کردن این همه خیانت و ترور و جاسوسی و آدم کشی تحت عنوان «دیپلماسی انقلابی»، بر سر مردم و تاریخ کلاه گذاشت، پیش از مجاهدین حزب توده هم می توانست این کار را بکند. ولی آنچه که علی رغم تمامی تقلاهای مجاهدین بی حاصل مانده و هرگز تغییر نکرده است، و نخواهد کرد همانا تغییر جایگاه وطن فروشی رهبران مجاهدین در تاریخ معاصر ایران است.
مسلماً تاریخ هرگز از این جماعت مزدور و وطن فروش که در روزهای سخت علیه مردم شان اسلحه به دست گرفتند، کشتند، جاسوسی و وطن فروشی کردند به نیکی یاد نخواهد کرد.

دعوت علی اکرامی برای حمایت از خانواده های چشم انتظار

آقای علی اکرامی در برنامه “دعوت” ویژه برنامه شب های رمضان شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی همراه با خانواده شرکت کرد و به معرفی کتاب خاطراتش با عنوان “قصه ای ناتمام برای دخترم” پرداخت. در این برنامه که در تاریخ دوشنبه 5 اردیبهشت 1401 ساعت 19:00 به صورت زنده پخش گردید، “نیایش” دختر خردسال آقای اکرامی که مخاطب اصلی کتاب است و همسر ایشان هم شرکت داشتند. او در این برنامه به شرح جدایی و فراق خانواده ها و معرفی انجمن نجات پرداخت و خواست تا از “خانواده های چشم انتظار” برای رسیدن به مقصودشان حمایت به عمل آید.
… آقای اکرامی بعد از فرار از پادگان اشرف در عراق و بازگشت به ایران، زمانی که قرار بود با خانواده و اقوام برای اولین بار روبرو شود، در میان جمع به دنبال مادرش می گشت. او خبر نداشت که مادر در فراق او بعد از سالیان سال و در بی خبری وفات یافته است و چه بسیار مادرانی که چشم انتظار دیدار با فرزندان خود از دنیا رفتند…

ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و چهارم

سفر مجدد به کمپ اشرف

… خانم سلطانی می گفت که سینه ای پر سخن و مملو از رمز و راز دارد و فعلاً صلاح نمی داند که به خاطر گم و گور شدن بیشتر بچه هایش، مصاحبه ای بکند و انجام این مهم را برای روزهایی نگه داشته که بچه هایش را پیدا کند. حرف جالبی که این خانم می گفت، عبارت از این بوده که برادران همسرش موفق شده بودند با او ارتباط پیدا کرده و به عراق بیآیند وهمراه او به ملاقات شوهرش بروند. شوهر خانم سلطانی که با حالت هیستریک در جلوی درب اشرف حاضر شده بود، به خانم سلطانی حمله کرده و او را به باد مشت و لگد گرفته بود. برادران شوهر او به برادرشان که حال بسیار بدی داشت تذکر جدی داده بودند که شما به دستور رجوی این همسرتان را طلاق داده اید و نامحرم می باشید و حق دست زدن به او را ندارید!
خانم سلطانی می گفت با وجود این که عضویت در شورای رهبری امتیازات خوبی دارد، اما او هم موظف بوده که مثل بقیه اعضای سازمان در علف کنی ها و کارهای سرگرم کننده شرکت نماید و آنقدر خسته شود تا در بیدار باش صبحگاهی متوجه شود که موقع خوابیدن فرصت و حواس کندن مثلاً یکی ازجوراب هایش را نداشته است! دست هایش را به ما نشان می داد و می گفت که می بینید از زور آشغال جمع کنی و علف هرز چینی به کف پارو تبدیل شده است….

ملاقات با خانواده در اشرف – قسمت پنجم

تماس تلفنی تحت کنترل و استراق سمع

… نحوه کنترل و استراق سمع از سوی فرقه بر تماس تلفنی آن هم تماس یک نفر از خودشان بود. این کنترل به این صورت بود که در همان اتاقی که تلفن وجود داشت یک نفر کنار تماس گیرنده حضور داشت و اجازه داشتن فضا و صحبت خصوصی را به این ترتیب می گرفتند و خود به خود یک مانع برای انجام صحبت ایجاد می کردند. همزمان در اتاق کناری یک نفر دیگر نشسته بود و با گوشی صحبت ها را شنود می کرد. حضور او به این خاطر بود که اگر نفر اول متوجه نکته ای که از نظر رجوی ها نامناسب بود در صحبت ها نشد، وی متوجه شده و تماس را قطع کند. همچنین یک دستگاه کل مکالمه را ضبط می کرد تا بعد آن را گوش کنند و چنانچه از نظر آن ها نکته ای داشت، نسبت به آن اقدام نمایند….

روایت علی اکرامی از 4 سال زندگی مخفی تا 23 سال اسارت

کتاب”قصه ای ناتمام برای دخترم”، قصه زندگی جوانی ایرانی است که با آرمان های بزرگ به جایی کوچک و حقیر کشانده می شود. علی اکرامی با صداقت تمام پای در راهی می گذارد تا شاید آزادی را برای مردم سرزمینش به ارمغان بیاورد. او 4 سال زندگی مخفی در اتاقی نمور و تاریک در روستایی دورافتاده را به جان می خرد. از همه چیزش می گذرد حتی از مادر، غافل از این که آنچه گمان می کرد آب است سرابی بیش نبود.
… اکرامی که همچنان حسرت مادر را به دل دارد به عنوان عضوی از انجمن نجات، رسالتی برای خود دارد و آن هم تلاش برای رهایی دیگر دوستان دربندش است تا به درد و رنج این افراد و پدران و مادران درد هجران کشیده شان پایان دهد.

*چهارشنبه 7 اردیبهشت

در این روز مجموعاً 6 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

برنامه دعوت سیما تقدیم شد به خانواده های چشم انتظار اعضای گرفتار در فرقه مجاهدین خلق

… تاکنون به این شکل و با این صراحت درد و رنجی که خانواده های چشم انتظار تحمل کرده و می کنند به رسمیت شناخته نشده بود که یکی از مهم ترین برنامه های ماه مبارک رمضان سیمای جمهوری اسلامی در شبکه ملی به آنان هدیه و تقدیم شود و دعای خیر بازگشت عزیزانشان بدرقه راهشان گردد.
همچنین آقای علی اکرامی در این برنامه همچون یک قهرمان که پیروزمندانه از جبهه نبرد بازگشته باشد مورد احترام و تفقد قرار گرفت و بازگشت او “با افتخار” و “زیبا” توصیف گردید و به خوبی و به عینه نشان داده شد که واقعاً آغوش خانواده ها و آغوش وطن برای بازگشت با افتخار همه اسیران گرفتار در فرقه رجوی باز است.
به جرأت می توان گفت که به یمن تلاش های بی وقفه خانواده ها و جداشدگان در این سالیان، جایگاه اجتماعی واقعی آنان در این برنامه به عیان نشان داده شد و تثبیت گردید.

معرفی انجمن نجات در شبکه یک سیما

… اکرامی که همچنان حسرت مادر را به دل دارد به عنوان عضوی از انجمن نجات، رسالتی برای خود دارد و آن هم تلاش برای رهایی دیگر دوستان دربندش است تا به درد و رنج این افراد و پدران و مادران درد هجران کشیده شان پایان دهد… رسالتی که همه اعضای انجمن نجات سال هاست در جهت آن می کوشند تا مرهمی باشند بر دردهای سالیان پدران و مادران چشم به راه و زخم خورده از فرقه مجاهدین خلق….

گردهمایی خانواده های کرمانشاهی انجمن نجات این بار با دو میهمان ویژه

… فبضیان و جوانبخت نیز همچون بسیاری دیگر از افرادی که بی خبر از همه جا به دام فرقه گرفتار شدند، قبل از پیوستن به فرقه اساسأ فرقه را نمی شناختند. اما به هوای درآمد بیشتر و بهتر در خارج کشور و یا به قصد کاریابی در کشورهای همجوار به دام این فرقه افتادند.
عوامل فرقه یعنی همان قاچاقچیان انسان از عدم آگاهی این ها سوءاستفاده کردند و به بهانه کار و شغل و درآمد ایده آل آن ها را فریب داده و به عراق و اسارتگاه اشرف کشانده شدند.
… به گفته این اعضای جدا شده، یکی دیگر از دلایلی که افراد در مناسبات فرقه در تصمیم به جدایی ناتوان هستند این است که این آدمها سالیان در یک فضای محدود و بسته وابسته به هم شده اند و به دلیل سرنوشت مشابه و رفاقت ها موقع تصمیم گیری برای جدایی این رفاقت ها و وابستگی مانع جدایی می شود. شاید باور نکنید که ما خودمان سال ها پشت همین یک مقوله گیر کرده بودیم و فکر می کردیم اگر جدا شویم و دوستان و رفقای خود را تنها بگذاریم خیانت به دوستی و رفاقت ها شده، لذا سال ها به همین دلیل ساده عمرمان را هدر دادیم.

*پنجشنبه 8 اردیبهشت

7 مطلب حاصل آخرین روز کاری هفته در سایت نجات است. مروری کوتاه بر برخی از آن ها به قرار زیر است:

باور داشتم مادرم باید در راه اهداف سازمان مجاهدین خلق فدا شود

… علی اکرامی در کتابش ” قصه ای ناتمام برای دخترم” اولین لحظه دیدار با مادرش بعد از جدایی از تشکیلات مجاهدین خلق و بازگشت به ایران را این گونه توصیف می کند. مادری که در اثر القائات فرقه رجوی در حالی که بیمار بوده رها کرده بود و رفته بود. او می گوید: مادرم را با حال بیماری رها کردم زیرا باور داشتم مادرم هم جزیی از این خلق قهرمان است که باید در راه اهداف این سازمان فدا شود. هر بار که به این باورم فکر می کنم در درون خودم شرمنده می شوم.
داغ دیدار مادر تا همیشه بر دل علی ماند. اما این داغ انگیزه ای شد برایش تا نگذارد دیگر مادران و پدران رنج کشیده و چشم به راه دیگران اسیران سازمان مجاهدین خلق به سرنوشت مادر او و صدها پدرو مادر دیگر دچار شوند و چشم انتظار و حسرت به دل بدرود حیات بگویند. او اکنون به عنوان جزئی از انجمن نجات تمام تلاش خود را می کند تا دوستان سابقش را از بند فرقه رجوی برهاند.

بازتاب صحبت های علی اکرامی در شبکه یک سیما

… داستان زندگی علی اکرامی گویای یک واقعیت تلخ است. این که چگونه رهبران فرقه رجوی با تبهکاری، شیادی و فریبکاری زندگی خیلی از انسان ها را به خاطر رسیدن به آمال خیالی، قدرت طلبانه و نامشروع خود به تباهی کشاندند و سال ها با القائات مخرب ذهنی اعضای خود را مجبور می کنند تا به عزیزترین افراد خانواده و به خصوص مادر و پدر خود پشت کرده و آن ها را رها کنند.
صحبت های آمیخته با احساس و عشق و صداقت آقای اکرامی در این برنامه بسیاری از مخاطبان را تحت تاثیر قرار داد به طوری که تعدادی از آن ها در حین اجرای برنامه به مجری آن پیامک زدند و از دوران غم انگیز پر فشاری و خفقان آوری که آقای اکرامی و امثال ایشان در مناسبات فرقه رجوی گذرانده بسیار متاثر شدند و نسبت به فرقه رجوی ابراز تنفر کردند….

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا