حنای رجوی دیگر رنگی ندارد ۱۶ آذر روز دانشجو و سوء استفاده مجاهدین خلق
تناقض و مهمل بافی مجاهدین خلق: فیلترینگ و روز دانشجو
اینجا و جایی دیگر مستندی درباره سوءاستفاده از کودکان در سازمان مجاهدین خلق
عملیات کرد کشی وشیعه کشی مجاهدین در عراق – قسمت دوم
در این میان برای مشروعیت ادامه کشتار هیستریک خود یکی از فرماندهان به نام ژیلا طلوع (عضو شورای رهبری و عضو شورای ملی مقاومت)از کشته های 10شهریور، سه نفر از افراد محافظ خود را آگاهانه و با هماهنگی از پیش به کمینگاه شورشیان کرد اعزام نمود ؛ آنها در درگیری گویا کشته شدند اما قبل از اینکه این قضیه روشن شود، بلافاصله مسعود رجوی پیامی برای نیروها ارسال و در آن گفته بود که به برادران شما تجاوز جنسی شده و سپس آنها را سوزانده اند
بحران سازی فرقه رجوی
با شروع جنگ مسلحانه، رهبری فرقه با برآورد غلطی که از اوضاع سیاسی داشت فکر می کرد با ترورهای کور و خشونت و انفجار، بزودی نظام نو پای جمهوری اسلامی را از پا در می آورد و خودش از موضع قدرت طلبی به اصطلاح سرنوشت انقلاب را به دست می گیرد، اما چه در استراتژیک و چه در تاکتیک خط اش باطل بود و راه به جای نبرد و در نتیجه در انزوا و ترس از جان بی ارزش خویش پا به فرار گذاشته و به فرانسه پناه برد.
ما که از اول گفته بودیم اینها مزدورند
طی این سالیان، جداشدگان همیشه تلاش می کردند که با ارائه اسناد و مدرک و استدلال، مزدور بودن همه حامیان مجاهدین و اعضای شورای به اصطلاح ملی مقاومت، را اثبات بکنند و خیلی هم موفق بودند. ولی اطلاعیه خود مسعود رجوی، موضوع دیگری است که در اصل اعتراف به درستی همه حرفهای ما جداشدگان است که همیشه می گفتیم، آقا اینها مزدورند و بخاطر دریافت پولهای کلان برای مریم رجوی، سینه چاک می دهند و همین آقای کریم قصیم تا یک سال پیش ماها را مزدور و مامور وزارت اطلاعات ایران صدا می زد.
روزهای عید در فرقه رجوی سخت تراز روزهای دیگر!
بچه ها بشدت مسئله دار و خسته از بلا تکلیفی و کارهای بیهوده و سخت در عراق بودند وهمه خدا خدا میکردند که ای کاش اتفاقی بیفتد و اصلا عیدی برگزار نکنیم چراکه هیچ لذتی از عید نمیبردیم! از سوی دیگر وقتی هم که مسعود و مریم میآمدند بایستی ساعتها به پیامهای نوروزی آنها گوش میدادیم. البته باید اینرا هم اضافه کنم که بیش از نیمی از بچه ها حین صحبتهای رجوی از شدت خستگی خواب بودند! حالا این همه ماجرا نبود.
واقعیت های جهان امروز و دنیای غیر واقعی رجوی
یکی دیگر از واقعیت ها اینست که وقتی از ارتش حرف می زنیم یعنی اینکه در تمام دنیا ارتش تشکیل شده است از سه نیروی زمینی و هوایی و دریایی که متشکل از کادرهای زبده و کار آمد و نیروهای جوان می باشد ولی در دنیای کوچک و حقیر رجوی حدود سه هزار و پانصد نفر بی سلاح و سالخورده که اکثریت آنها بالای پنجاه سال سن دارند ارتش هستند و می توانند بجنگند و یک حکومت را سر نگون کنند.
هزار سال هم که ازاین ترقه ها درشود، درد شما را دوا نخواهد کرد!
این فرقه ی منحط و کم عقل، عملا هر تجمع کمتر غیر عقلانی و بالفطره خطرناک ومزاحم مردم ومخصوصا بیماران و پیران را، بنفع خود میدانند! من تاکنون درنوشته های این فرقه ی منحط با بزک مدرنیزم ندیده ونخوانده ام که جوانان را تشویق به حضور درکتابخانه های عمومی کرده و به یادگیری علم- وازجمله علوم اجتماعی- بپردازند! درد این فرقه چیز دیگری است که علاج اش رها کردن مناسبات فرقوی وروی آوردن به تعقل ورعایت حقوق اعضای خود میباشد!
این شورایی و آن شورایی- مدیحه سرایی برای مردگان
کاش شورایی ها پند می گرفتند و به چند دلار پول این زوج ریاکار دل خوش نمی کردند. به آندرانیک گوشزد کردیم و بدانید که فردا نوبت شماست. رجوی مرده شما را دوست دارد و زنده شما را تنها برای سوء استفاده های تبلیغی طلب می کند و افسار بردگی را با چند دلار پول به گردن شما آویخته است. بیدار شوید که فردا نوبت شماست. زنده یا مرده وقتی ارزش دارید که افسار به گردنتان آویخته باشد یا برگه ذلت را به امضا رسانیده باشید و به دیار عدم رفته باشید.
آیا میدانستید که در فرقه رجوی تخصص داشتن نیروها گزینشی است؟
واقعیت این بود که بچه ها از شرکت در دوره های آموزشی تانک و نفربر و دوره های نظامی بشدت خسته شده بودند ودیگر هیچکس حوصله این کلاس ها را نداشت! همانطور که بعد از سرنگونی عراق و اینکه امریکا ضرب الاجل معین کرد که بایستی تمامی سلاحها را تحویل میدادیم بچه ها در ظاهر خودشان را ناراحت نشان میدادند ولی وقتی در جمع های خودمانی صحبت میکردیم همه خیلی هم راضی بودند و میگفتند که حداقل اینکه دیگر نیازی به رسیدگی های الکی نیست!
جاهلیت دراماتیک محصول انقلاب رهبری مجاهدین
رجوی افراد رده دار به لحاظ علم و سواد و شخصیت را دسته بندی و در سیکل مشخص سناریوهایی را برای از محتوا خارج آنها به اجرا در می آورد. مثلا به یاد دارم تعدادی آمده بودند تحت عنوان جدیدالورود از صبح تاشب به آنها گفته می شد چاله بکنند و بدون استراحت و باکمترین مواد غذایی و استراحت و یک دفعه مسئول مستقیم بالای سرآنها به رده بالاتر می گفت که اکنون آنها مثل دیگ جوش دیگر به نقطه انفجار رسیده اند
رجوی در آلبانی دنبال چه اهدافی هست؟
رجوی برای فرار از پاسخگویی و توجیه شکست استراتژی مبارزه مسلحانه و ترور و خشونت و به گل نشستن کشتی استراتژی خشونت طلبی اش می خواهد به نیروهای سازمان اینطوری القا کند که ما هنوز به صورت ارتش آزادیبخش زنده هستیم و تنها آلترناتیو هستیم و از این قبیل شعار های توخالی و پوچ و بی محتوا که فقط برای فریب افکار عمومی و پوشاندن نقض فاحش حقوق بشر در داخل مناسبات و تشکیلات استالینی و قرون وسطایی اش و گول زدن نیروهای گرفتار سازمان مجاهدین خلق هست.
مجاهدین خلق در مسیر فروپاشی – قسمت دوم
سالها در بخش های مختلف سازمان در عراق کار کردم و شاهد عینی هستم که مجاهدین خلق، آدم خرید و فروش می کردند، به نام تجارت حقه بازی و به نام کار مالی ـ اجتماعی کلاهبرداری می کردند و در نشست های درون گروهی به اعمال پلیدشان افتخار هم می کردند. از شگردهای مجاهدین، ساختن انجمن های دوستی قلابی، احزابی که فقط روی کاغذ است و درست کردن شورای شیوخ درعراق که شیخ آن حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشت، فقط با ۵۰۰ هزا دینار اولیه و ۱میلیون دینار بعدی آشنا بود.
اولین کسی که از اشرف فرار کرد
در یکی از شبهای بعد از سقوط، ناگهان در سیما (تلویزیون متعلق به مجاهدین) دیدیم که مجید معینی یا اقا با عبا وعمامه در سیما به عنوان پیشنماز ظاهر شد همگان داشتند هم می خندیدند هم بهت کرده بودند که مگر اخوند کسی نبود که باید گردن زده شود و تمامی آثار ان از جامعه ایران باید پاک شود دیگر سازمان به چه ذلتی افتاده که بقول مسعود که در پیامش چند روز بعد از سقوط صدام که نیروها هنوز در پراکندگی بودند گفت: با امریکا هرگونه همکاری اطلاعاتی امنیتی داریم حتی اگر لازم باشد دامن هم می پوشیم اما از عبا وعمامه چیزی نگفت و نمی دانست عمق ذلت سیاسی خطی اش تا کجا خواهد بود.

