ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت سی

در بخش بیست و نهم این سلسله یادداشتها، از نحوه رسیدن به کمپ اشرف، شرایط آنجا و حضور در پای میکروفن و بیان درد دلهایم مطالبی عنوان کردم. در روز دوم، برای نخستین بار سخنان ضبط شده خانم بتول سلطانی را از بلندگوها شنیدم و متوجه شدم حدسم در مورد روابط مسعود رجوی با برخی […]

در بخش بیست و نهم این سلسله یادداشتها، از نحوه رسیدن به کمپ اشرف، شرایط آنجا و حضور در پای میکروفن و بیان درد دلهایم مطالبی عنوان کردم. در روز دوم، برای نخستین بار سخنان ضبط شده خانم بتول سلطانی را از بلندگوها شنیدم و متوجه شدم حدسم در مورد روابط مسعود رجوی با برخی زنان همرزمش درست بوده است. من این موضوع را در مراسم یادبود برادر زاده ام یاسر اکبری نسب بطور تلویحی مطرح کرده بودم.

مسعود خودشیفته و شهوتران، واقعا هم به ناموس همرزمانش چشم داشته و بعد از راندن مردان از پست های کلیدی، زنان تشکیلات را به کمک مریم در اختیار گرفته و در بدترین شکل ممکن به آنها تعرض کرده بود! بعد از اینکه تعدادی از اعضای خانواده های حاضر شمه ای از دردهای سوزناک دل های خود را در پای میکروفن مطرح کردند و با تاکید زیاد خواستار ملاقات با عزیزانشان شدند، نوبت من رسید که برای روز و بار دوم حرف هایم را بشرح زیر مطرح کنم:

سخنرانی روز دوم:
آذربایجان دیاریندان “کوراوغلو” نون “نیگار” یندان
ستار خانین ویقارندان سیزه سالام گتیرمیشم
از دیار آذربایجان، از ” نگار وفادار ” کوراوغلو
و از وقار ستارخان، برایتان سلام آورده ام.
الف- قصه های دلتنگی من
دئمیشدون باهاردا گوروشه ریک بیز
باهار گلدی گئتدی، سن گلمز اولدون
گفته بودی که در بهار دیدار خواهیم داشت اما
بهار آمد و سپری شد و تو نیآمدنی
داش یاراما دیدی سیندی عهد یمیز
آی دولاندی گون کئشدی گلمز اولدون
شکستن پیمان بمثابه سنگی بود که به زخمم خورد و
ماهها سپری شد وروزها گذشت وتونیآمدی.
گوزله ییرم من ، گوزله ییرم من ، گوزله ییرم من یاریم ….
درانتظارت، درانتظارت ، درانتظارت هستم دلبندم…

***
ب- شرح زندگی
زندگی گاهی زیباست
مثل آواز پرستو در کوچ
مثل پرواز چکاوک در صبح
مثل لبخند کودک در خواب
زندگی اما گاهی
چهره زشت و کریه اش را
مینمایاند در هاله اشک
و سخیفانه بسی گرسنه را
بر سر سفره فقر
به ضیافت میخواند.

***
ج- میزان آزادی برادر من سید مرتضی و فرزند تنهایش موسی
من در اغلب موارد، به نسبی بودن پدیده ها عقیده مندم و اعتقادی به شر مطلق ندارم.
جریان از این قرار است که من در این هوای سوزان دشت خالص – که در انتظار عزیزان هستم- خواستم که محکی بر این نظریه خود در مورد آنها زده باشم.
راستش ابتدا با بررسی اوضاع، گرفتار اضطراب و کمی دچار شرمندگی شدم. چرا؟ برای اینکه اگر این نظریه من و ایضا نظریه نسبیت آلبرت انشتاین درست بود، چرا درمورد مقوله آزادی اشرف نشینان صدق نمیکند؟
اما سرانجام گره کور را یافته و با خوشحالی زیاد از سویی و تاسف تمام از طرف دیگر، متوجه شدم که برادران و خواهران من هم بطور نسبی بهره ای از آزادی دارند!
مختصات این آزادی چیست؟
آنها آزاد و آزاد هستند تا روزی صدبار بمیرند و زنده بمانند!

روز سوم هم وضعی مشابه روزهای اول و دوم بوجود آمد و من چنین گفتم:
گفتار سوم:
خصوصیات تشکیلات و سازمانهای دموکراتیک
اینجانب رضا اکبری نسب، برادر سید مرتضی و فرزند رعنایش موسی- که بترتیب 25 و حدود 17 سال اشرف نشین بوده و هستند، میباشم.
برادرم و تعداد قابل توجهی از افرادی که اینک در چند صد متری آنها مستقرم، کمی تا قسمتی میدانند که اینجانب کسی هستم که در امر درک اساسنامه و برنامه سازمانهای مدرن و دموکراتیک، تجربه 40 ساله ای را در اندوخته های ذهنی خود دارم و بنابراین میتوانم ابراز نظر کنم که خصوصیات تشکیلاتی و ماهوی جریانات دموکراتیک – البته با اغماض بیش وکم- و بطور خلاصه چنین است:

1- اعضای آن از نظر حق انتخاب کردن و شدن از حقوق برابر و یکسان برخوردارند و از نظر حقوقی رای هر عضو ارزش و اعتبار برابر دارد.
2- تمام ار گانهای یک سازمان دموکراتیک با رای برابر افراد واز پایین به بالا شکل میگیرند.
3- افراد عادی سازمان، حق انتقاد صریح از رهبری منتخب را دارند و در صورت لزوم، حق عزل رهبر و یا رهبران تشکیلات، بر عهده اکثریت اعضای سازمان میباشد.
4- در اجلاسی که تدارک دیده میشود، اعضای رهبری موظف به دادن گزارش عملکرد خود به اعضای تشکیلات بوده و مسئولیت قبول و اجرای نظر این اکثریت، یکی از وظایف مهم رهبری است.
5- بالاترین نهاد تصمیم گیرنده در هر سازمان دموکراتیک، کنگره آن است که با رعایت ضروریت ها، هر از چند گاهی تشکیل میشود و اعضای این کنگره، منتخب پایین ترین سلول های تشکیلاتی هستند. قدرت این کنگره به حدی است که حتی میتواند تمام افراد دستگاه رهبری را عزل و نصب نموده و سیاست های سازمان را- ولو در مخالفت کامل با نظرات رهبر یا رهبری- تعیین میکند و…

ادامه دارد

رضا اکبری نسب