جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت بیستم و پایانی 31 تیر 1403

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت بیستم و پایانی

در قسمت قبل اشاره کردم که با سازماندهی جدید افراد می خواستند به زعم خودشان ریشه محفل ها را بسوزانند. حکمت مرا در سالن غذا خوری دید و گفت: انتقالت به مقر جدید کمی عقب افتاده است، ولی آمادگی اش را داشته باش. به او گفتم چند روز دیگر بایستی بروم؟ در جواب گفت: به […]

نامه به خانم مای ساتو گزارشگر جدید سازمان ملل در امور حقوق بشر 27 تیر 1403

نامه به خانم مای ساتو گزارشگر جدید سازمان ملل در امور حقوق بشر

با سلام و احترام در ابتدا به شما به خاطر این مسئولیت جدیدتان تبریک عرض می کنیم و امیدواریم راه حق و حقیقت را در پیش بگیرید. ما تعدادی از خانواده های اعضای سازمان مجاهدین خلق هستیم که سالهاست از دیدار و ارتباط با فرزندانمان محروم مانده ایم. در واقع سران سازمان مجاهدین خلق، این […]

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت نوزدهم 24 تیر 1403

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت نوزدهم

در قسمت قبل به جشنی که به مناسبت آزادی مریم رجوی برگزار شد، اشاره کردم. مریم رجوی پیام داد: بزرگترین پیروزی را کسب کردیم. رجوی همیشه خودش را در نقطه پیروزی می دید ولی برای ما سئوال شده بود چرا همیشه شکست می خورد! نشست های جدید در مقرها استارت خورد. نشست های مضحک و […]

دیدار اعضای انجمن نجات اراک با برادر حسن نجفی اسیر در کمپ مجاهدین خلق 23 تیر 1403

دیدار اعضای انجمن نجات اراک با برادر حسن نجفی اسیر در کمپ مجاهدین خلق

اعضای انجمن نجات استان مرکزی با محمد نجفی برادر حسن نجفی دیدار و گفتگو کردند. حسن نجفی سالهاست که در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق به سر می برد و به دلیل ممانعت سران فرقه، با خانواده و با دنیای بیرون هیچ ارتباطی ندارد. محمد نجفی در این دیدار  گفت که سالهاست از برادرش بی خبر […]

نامه علی رضا قلعه ای به دایی اش عباس گل ریزان در کمپ آلبانی مجاهدین 16 تیر 1403

نامه علی رضا قلعه ای به دایی اش عباس گل ریزان در کمپ آلبانی مجاهدین

دایی جان سلام احوالتون چطور است؟ زمانی که شما به خدمت سربازی رفتید من سنی نداشتم، اما خاطرات آن دوران در ذهنم هست. روزی که می خواستید به خدمت سربازی اعزام شوید را در خاطر دارم. از آن سالها خیلی می گذرد و من از آن به بعد شمار ا ندیدم. حالا دیگر من بزرگ […]

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت هجدهم 12 تیر 1403

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت هجدهم

در قسمت قبل اشاره کردم که بعد از پیام رجوی همه متناقض شده بودند. پچ پچ بین نفرات زیاد شده بود. به همدیگر می گفتیم یعنی چی که بایستی سلاح را تحویل دهیم؟! ناگفته نماند از ته دل خوشحال بودیم که آمریکا می خواهد تمام سلاح ها را تحویل بگیرد. زودتر تعیین تکلیف می شدیم. […]

نامه محمد نجفی به برادرش حسن نجفی در کمپ آلبانی 12 تیر 1403

نامه محمد نجفی به برادرش حسن نجفی در کمپ آلبانی

حسن جان سلام از راه دور برای شما سلام و درود می فرستم. هر چند که چندین سال است شما را ندیدم. هر چه باشد ما با هم برادریم. اما من از وضعیت شما خبری ندارم! کم و بیش خبرها را دنبال می کنم و نگران وضعیت شما هستم. مادر برای شما خیلی دل تنگ […]

نامه مهین نجفی به برادرش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی 10 تیر 1403

نامه مهین نجفی به برادرش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی

محمد جعفر سلام. خوب هستی؟ خدا را شکر همه ما خوب هستیم. از حال و احوال شما خبری نداریم و همه خانواده نگران تو هستند. چندین سال است که از تو بی خبریم> در این مدت یک بار تماسی با خانواده ات نگرفتی! محمد جعفر محل زندگی تو چگونه جایی است که هیچ اراده ای […]

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت هفدهم 04 تیر 1403

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت هفدهم

در قسمت قبل اشاره کردم که بعد از نشست طعمه کینه افراد نسبت به شورای به اصطلاح رهبری بیشتر شد. برگزاری نشست ها کمتر شد و نشست های سیاسی برگزار می گردید. از طرفی نگهبانی ها را بیشتر کردند. در آن زمان ائتلاف آمریکا عراق را تهدید به جنگ می کرد و خواهان سرنگونی صدام […]

حمید رضا جان به خاطر دلتنگی دخترت سمانه برگرد 30 خرداد 1403

حمید رضا جان به خاطر دلتنگی دخترت سمانه برگرد

سلام حمید رضا امیدوارم که حالت خوب باشد. من و خانواده ات همیشه به یاد تو هستیم و از زمانی که در عراق تو را ملاقات کردیم تا به امروز منتظر تماس تو هستیم. من کاملا در جریان خبرها هستم و می دانم تو زیر فشار هستی و به تو اجازه نمی دهند تماسی با […]

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت شانزدهم 29 خرداد 1403

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت شانزدهم

در قسمت قبل از بد شانسی خودم گفتم که من را سوژه کردند و گفت فؤاد بلند شو، فرزانه گفت پرونده تو آنقدر سیاه است که نمی شود پرونده ات را باز کرد! فکر کردی از کارهای تو در مقر ناآگاهیم؟ با چه کسانی در مقر محفل داری؟ نام آنها را ببر، خراب کاریهایت در […]

دیدار اعضای انجمن نجات اراک با پدر عباس گل ریزان 27 خرداد 1403

دیدار اعضای انجمن نجات اراک با پدر عباس گل ریزان

هفته گذشته اعضای انجمن نجات استان مرکزی با آقای ولی الله گل ریزان پدر عباس گل ریزان اسیر در کمپ آلبانی دیدار و گفتگو کردند. آقای گل ریزان از خانواده های فعال انجمن نجات اراک هستند. ایشان سالهای طولانی است که چشم انتظار فرزندش می باشد و  در تلاش است تا بتواند این سالهای دوری […]

blank
blank
blank