معصومه بلورچی، مادر رحمان منانی که در اشرف کشته شد. طی سخنرانی ای که در سایت سازمان منعکس شده است. می گوید:
" من مادر یکی از 52 قربانی هستم، که بعد از حمله وحشیانه نیروهای ویژه عراقی به 52 ساکن بی دفاع بی رحمانه به قتل رسیدند "
معصومه بلورچی که سالیان درازی را در عراق و در سازماندهی نظامی رجوی سپری کرده است، و در کلاس های درس تشکیلات رجوی به رتبه بالایی از سرسپردگی رسیده است، بعد از جنگ اول خلیج ماموریت گرفت که به آلمان رفته و نمایندگی سازمان را برعهده داشته باشد.
یکی از مسئولیت هایی که نمایندگی سازمان درآلمان داشت. جمع آوری کودکانی که به زور از والدینشان جدا شده بودند و به اروپا فرستاده شده اند، بود. نمایندگان سازمان، کودکانی که به سن و سال 16 الی 20 سال رسیده بودند را به بهانه دیدار با پدر ویا مادر، یک به یک به عراق اعزام کردند. که به محض ورود به عراق، پاسپورت افراد را گرفته و می گفتند دیگر امکان بازگشت به اروپا وجود ندارد.
معصومه بلورچی، یکی از دست اندر کاران این جنایت بود. وی حتی به پسر خودش هم رحم نکرد. و در حالی که خود در آلمان بود، با وعده دیدار با پدر و بازگشت پس از 3 ماه، رحمان را راهی عراق کرد.
یادم است، اولین روزهایی که رحمان به عراق آمده بود. نوجوانی، پر جنب و جوش بود، که به هیچ یک از معیارهای تشکیلات رجوی هم خوانی نداشت.و اتفاقا پس از3 سال که مجددا او را دیدم، برعکس گذشته، به عنصری به هم ریخته و مساله دار سازمان تبدیل شده بود و رجوی در نشستهای مغز شویی اش وی را به یک ماشین تشکیلاتی تبدیل کرده بود.
این موجود مادرنما، که پس از کشته شدن پسرش، یاد مادر بودن افتاده است، می گوید:
" پسر 33ساله من یکی از آنها بود. چرا پسر من به قتل رسید، برای چه؟ او بی دفاع بود. "
و با یک فرار به بجلو می گوید:
" او زندگی مرفه خود را برای خدمت به دموکراسی در کشورش برای رفتن به کمپ اشرف ترک کرد. "
ای وای، که چقدر ذلیل و خوار شده ای و با به مسلخ فرستادن فرزند خود که اعتقادی به سازمان نداشت، رنگ رخساره ات را رنگین می کنی!!
واقعا، در محضر خداوند، چه پاسخی داری؟
سئوال اصلی از خود توست. رحمان را چرا به اشرف فرستادی؟ دیگر بچه های سازمان را که به هیچ وجه تمایلی به حضور در تشکیلات فرقه ای رجوی نداشتند را چرا با وعده دیدار خانوادگی و تور 3 ماهه، راهی عراق کردی؟
حسینی