در حسرت غنودگی کامل درآغوش آمریکا!

زمانی که شخصی دوران اولیه وسخت تر بیماری تب دار را پشت سرگذاشته و وارد دوران نقاهت میشود، دچار حرص وولع منطقی وغیر منطقی شده و دلش انواع غذاها را میخواهد وگاها نیز اشتیاق او اینقدر شدید است که هوس داشتن همه چیز را میکند وحتی هوس "نردبان " را که ابدا منطقی نبوده و خواسته ای از نوع فرط اشتیاق است!
حتما اغلب مسلمانان این اشتیاق افراطی را درماه رمضان تجربه کرده اند که انسان روزه دار وقتی پا به خیابان و… میگذارد، آرزوی خرید هرچیز لازم وغیر لازم را باخود حمل میکند.
گفته اند که  مردی دریکی ازروزهای طولانی ماه رمضان، با نردبانی وارد خانه شد.
زنش با درک  اینکه با وجود داشتن نردبان درخانه، شوهرش بیجهت این نردبان را خریده، معترض می شود و مرد جواب داد: " ماه رمضان است و هوس کردم که این نردبان رابخرم"!
بلی! داستان اشتیاق عجیب وغریب سازمان مجاهدین رجوی برای کسب قدرت درایران، آنقدر شدید است که بدون ملاحظه ی احتمال وعدم احتمال عملی شدن این اشتیاق وآرزو، دست به هرکاری – که مهم نیست مربوط یا نامربوط، عملی یا غیر عملی باشد- میزند!
اصل جریان ازاین قرار است که بدنبال حضور ویدئویی ناموفق مریم رجوی درکنفرانس کمیته ی روابط خارجی کنگره ی آمریکا که با هزار زحمت و هزینه میسر شده بود، این فرقه ی هوس باز ومخرب، درصدد برآمده تا بجای تحلیل علل این دماغ سوختگی که طی آن مریم به بازجوئی کشیده شد که بجای حاشیه رفتن به دادن اطلاعات درمورد داعش بپردازد و ازنفوذ اجتماعی خود درایران گزارش بدهد وبگوید که اگر وطن خود را دوست دارد، چگونه حاضر شده با صدام متجاوز همکاری کرده وسربازان میهن خود را بکشد، درصدد توجیه این شکست وقالب کردن آن بعنوان یکی ازپیروزی های پایان ناپذیر وبدون نتیجه ی  تشکیلات متبوعش برآمده است!
درامتداد این توجیهات مسخره، این بار نوبت شخصی بنام " پاتریک کندی" – که من نمیدانم نسبتی با کندی های معروف ترور شده دارد یانه –  شده که مقاله ای در سایت کنگره ی آمریکا – کنگره ای که اینک بجای سخن گفتن ازمنافع مردم آمریکا، به دکانی جهت حفاظت ازحقوق یک درصدی های متنعم آمریکا تبدیل شده وبه به بلند گوی نو محافظه کاران جنگ افروز– منتشر کرده و رسانه های رجوی آنرا ترجمه ومنتشر کرده اند.
 او که زمانی ازمردان کنگره ی آمریکا بوده و اقدامی درجهت کشف علل وعاملین ترور کندی ها (رئیس جمهور وسناتورآمریکائی) نکرده و نخواسته که سرویس های اطلاعاتی آمریکا رابه مجلس کشانده ونحوه ی این ترور وعاملان آنرا مشخص کند واین امر بخوبی نشان میدهد که نامبرده مخالفتی با ترورهای " خوب " نداشته وحال آنکه میبایست مخالفت با تروریزم شامل همه نوع ترورهایی باشد که اتفاق افتاده و اتفاقا ترورپر راز ورمز کندی ها ازترورهای مهم جهان بوده است!
بلی شخصی با این مشخصات وسوابق، برای مشکلات منطقه وما مردم ایران نسخه می پیچد وسبک سرانه ویا محیلانه باور هم دارد که ازاین کار خود طرفی خواهد بست!
عنوان مقاله ی این کنگرس من سابق آمریکائی " چرا آمریکایی ها باید مقاومت ایران را پذیرفته و در آغوش بگیرند " نام دارد وطی آن آمده است:
" چهارشنبه گذشته میتوانست نشان از یک نقطه چرخش در جنگ آمریکا علیه داعش و سایر نیروهای بی ثباتی و خشونت در خاور میانه باشد. زیر کمیته تروریسم، منع تکثیر و تجارت امور خارجه مجلس نمایندگان یک شنود با تیتر "داعش: تعریف دشمن" بر پاداشت که در آن مریم رجوی رییس جمهور برگزیده گروه اپوزیسیون ایران، شورای ملی مقاومت ایران، اولین نفری بود که شهادت میداد. این یک تحول حوزه است به خصوص در زمانی که دولت آمریکا با سر در یک معامله هسته ای با تهران پرواز میکند که فقط میتواند به دین سالاری وحشی ایران که باعث بسیاری از هرج و مرج های فرقه ای که رشد داعش را تغذیه میکند مشروعیت بخشد ".
اینکه مریم رجوی چه شهادتی داد که مربوط به موضوع جلسه باشد، برهیچکس روشن نیست و فقط میدانیم که عده ای از کنگرس من ها اورا به پرسش گرفته، معترض اش شده اند وتعدادی دیگر محل جلسه را بعنوان اعتراض به سخنان او یا بی اهمیت  دانستن آن، ترک گفتند!
 مگر میزان اعتبار این رئیس جمهور برگزیده توسط مقاومتی که ربطی به مردم ایران نداشته و سرگرم تدارک خلافت مسعود رجوی، چقدر است که آقای کندی اینهمه با گشاده دستی درباره ی آن حرف میزند؟!
اگر او واقعا هم اطلاعات درستی از اعتبار " مقاومت " نداشت، میتوانست این اطلاع راازسئول آن کنگرس من ها و تپق زدن های مریم رجوی دریابد!
دیگر اینکه اولا اغلب مردم ایران چنین تصور نمیکنند که رفتار طرف آمریکائی درمذاکرات هسته ای فیمابین معتدل است تا بماند " پرواز کردن اش با سر".
ثانیا هرج ومرج های فرقه ای ازدویست سال پیش وتوسط امپراطور وقت (انگلستان) درمنطقه پدید آمده ودرقرن بیستم بدست آمریکا سپرده شده ومشکلی نیست که باروی کار آمدن جمهوری اسلامی بوجود آمده وبا سرنگونی اش هم ازبین برود!
این فرقه گری همواره وجود داشته و بسته به منافع جهانخواران، زمانی کم فروغ ودرزمانی دیگر پرفروغ ظاهر شده است وفتیله ی آن دردرجه ی اول بدست حاکمان آمریکائی است که وارث خلف انگلستان است.
دوباره میخوانیم:
"…چنین کشوری نه تنها وحشت وجودی متحدان ما در منطقه را کاهش میدهد بلکه باتلاق گروه های دست نشانده تروریستی ایران مانند حزب الله را تخلیه میکند گروه هایی که باعث برانگیختن واکنش شوم افراطی القاعده و داعش شده است. این گروه هایی مانند شورای ملی مقاومت ایران را یک متحد امیدوار کننده در جنگ علیه افراطی گری اسلامی میسازد ".
داعش از اخلاف القاعده وطالبان هاست که ازدوران ظاهر شاه (پادشاه نسبتا مصلح افغانستان) وقبل از ایجاد جمهوری اسلامی درایران و حزب اله لبنان وبا همکاری های خبیثانه ی آمریکا، عربستان وپاکستان بوجود آمده ودرماهیت اش، یک نیروی غیر خودی برای حکام آمریکا نبوده واگر باند رجوی هم بدرخواست شما خودی تر شود، چه کسی با داعش خواهد جنگید؟!
چرا دروغ گفته ومردم را فریب می دهید و درکنار تروریزم فیزیکی، ترور فکری را هم چاشنی آن میکنید؟!
حزب اله لبنان یک جریان شناسنامه دار و قانونی در لبنان بوده ودرپارلمان وهیئت دولت نمایندگان زیادی دارد و موثر ترین گروه موجود در حفظ استقلال وتمامیت ارضی لبنان درمقابل اسرائیلی است که مرزی برای خود قایل نبوده وهمه جا را متعلق بخود میداند و اتفاقا درد شما دقیقا همین مسئله است:
" حزب اله بعنوان یک سنگر نخستین دربرابر اسرائیل و ایجاد خاورمیانه ی بزرگ است وباید ازمیان برداشته شود".
دراین مورد سئوال دوطرفه ای را مطرح میسازم وآن اینکه چرا ازبین رفتن حکومت ایران و قطع پشت جبهه ی حزب اله لبنان، آقای کندی ومجاهدین خلق رجوی واسرائیل به منافع مشترک خود می رسند؟؟!!
رسانه های باند رجوی ازقول پاتریک کندی چنین نقل کرده اند:
" ما نیاز داریم که گروه های مسلمان پیشرو و ضد بنیادگرایی مانند شورای ملی مقاومت ایران را تشویق و تقویت کنیم و من از همکاران سابقم در کنگره مصرانه میخواهم به آنچه که رجوی گفت توجه کامل بکنند ".
اولا مناسبات درون تشکیلاتی فرقه ی رجوی نشان داده که آنها ده ها بار بنیادگراتر (عقب مانده ی تاریخی) از راست ترین جناح های حکومتی وغیر حکومتی ایران هستند واطلاق نام ضد بنیادگرایی، ایراد بهتانی بیش برعلیه آنها نیست!
ثانیا وبا این استدلال تنها راه شما اعلام وعملی کردن این شعار است که: " همه ی بنیاد گران جهان، بدون توجه باینکه ریش وسیبیل دارید ویا فقط سبیل نوع رحوی، متحد شوید"!!
این کنگرس من سابق آمریکائی به نوشته ی خود چنین ادامه میدهد:
" آمریکا و غرب با انتخاب جدی و سختی مواجه هستند. ما میتوانیم همچنان به تسلیم و مسکن دادن تهران ادامه دهیم، تحریمها را شل کنیم، در اقتصاد شکننده آنها پول تزریق کنیم و رهبری آن را با پیروزیهای دیپلماتیک مشروع جلوه دهیم. یا میتوانیم با واقعیت یک کشور هژمونی طلب که در معرض پوسته شکنی هسته ای است و با تعصب بنیادگرایان به پیش میرود رو به رو شویم ".
مخاطبین شما کنگرس من، چه کارهای دیگری میتوانند بکنند که تاکنون نکرده اند؟! مشکل شما درانتخاب استاندارد دوگانه ایست که کرده اید!
اگر بنیاد گرایی بداست چرا بوجود آورده ورشد ونموش داده اید؟!
آیا ازاین کار خود پشیمان هستید؟! اگرجواب مثبت است به برچیدن بساط آن قسمت از افراط گری که اصالتا یاوکالتا ازطرف شما یانکی ها بوجود آمده، اقدام کنید وآنگاه خواهید دید که کشورهای پیرامونی ومرتجعی مانند عربستان دست ازاین کارها برخواهند داشت ومنبع افراط گری که امروزه ازنوع تکفیری وصهیونیستی اش بیشتر ازهمه بچشم میخورد، خشک خواهد شد وشما احتیاج به اینهمه پرگویی ودروغگویی نخواهید داشت!
این شتر را شما بربالای کوه برده اید و پایین آوردنش هم کار شماست!
دریک مثل ترکی آذربایجانی آمده است: " ایتی اونی ئولدؤرنه سؤرتله رلر = حمل وچال کردن سگ کشته شده ومتعفن، بعهده ی کشنده ی اوست "!
دوباره میخوانیم:
"…سازمان رجوی برجسته ترین و موثرترین گروه سیاسی است که برای تغییر رژیم در ایران فراخوان میدهد و فطرت و جوهره خود را برای قانونگذاران آمریکایی با کمک به افشای جزئیات برنامه هسته ای ایران اثبات کرده است ".
حالا که که با دلایل بینه بثبوت رسیده که ترویج افراط گری کار شما ها بوده، چرا باید رژیم ایران که ارتباطی با بنیادگرایان مولود شما ندارد سرنگون باید گردد؟!
ازطرفی این سخنان این مقام سابق آمریکائی دخالت خشنی درامور داخلی کشوری مانند ایران است که عضو رسمی سازمان ملل متحد بوده وازبنیانگزاران آنهم بشمار میآید!
همین حرف را مقایسه کنید با حرف های ملایم تر بعضی ها درایران که درباره ی اسرائیل برزبان آورده بودند و نظام سلطه گر جهانی چه هیاهویی دراین مورد برپا کرد!
کندی مینویسد:
"… صدای رجوی حتی امروز مهمتر از قبل است زیرا دولت اوباما تهران را در آغوش گرفته است در حالی که وزارت خارجه آمریکا هنوز رژیم آخوندی را به عنوان کشور شماره یک حامی تروریسم میداند ".
دلیل این برخورد نسبتا دوگانه ی هیئت حاکمه ی آمریکا دراین است که اوباما که یک محافظه کار   است، موفق نشد ویا نخواست که نومحافظه کاران را از وزارت خارجه بیرون ریخته و محافظه کاران همفکر خود را بجای آنها بخدمت بگیرد!
دوباره میخوانیم:
"  زمان آن فرا رسیده است که آمریکا با آغوش باز از اپوزیسیون ایران به عنوان یک موضوع فوری منافع ملی استقبال کند. ضروری است که افراطی گری اسلامی شکست داده شود و این همخوان با عمیقترین ارزشهای ماست".
آمریکا با مشکل نبود پایگاه اجتماعی این اپوزیسیون مرتجع مواجه است که اختلاف نظر دراین مورد را دربرخورد با کنفرانس ویدئویی مریم رجوی مشاهده کردیم!
به افراط گری اسلامی که می رسیم، این توصیه را بشما بعنوان حامیان اصلی آنها ارجاع میدهیم وخاطرنشان میسازیم که شما ارزشی غیر از پرتر کردن حساب های بانکی یک درصدی ها ندارید واین افراط گری رادرخدمت این هدف وارزش ایجاد کرده ویا تقویت نموده اید ودراین مود نیز باز به ریاکاری ودروغ متوسل شده اید!
صابر
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا