یعنی میفرمائید، ادبیات رجویه چیزی جز لمپنیزم است؟!

ایوب پالیده نامی که از عناصر تشکیلاتی باند رجویست،  ظاهرا دیرتر ازبقیه بر جنجال های برنامه ی همیاری پیوسته، نوشته ای مشحون از تهمت و افترای مثبت!! بر رجویه است در رسانه های این باند درج کرده است.

نام نوشته ی او " تغییر در تقدیر " نام دارد که اگر بخواهیم به خواننده رحم کرده وجملات شعاری اش را حذف کنیم، اینگونه میگوید:

"… اما در همیاری این بار چیزی که خیلی توجهم را جلب کرد فرهنگ و ادبیات گفتاری هم‌وطنانمان در داخل کشور بود که سراپا با فرهنگ منحط رژیم متفاوت و متضاد بود. اساساً وقتی آخوندها و اطرافیانشان حرف می‌زنند به‌واقع مشمئزکننده است و بوی عقب‌ماندگی، ارتجاع و فرهنگ لمپنیسم از بالا تا پائین در کلماتشان موج میزند. اما به یمن وجود رسانه‌های مقاومت و سیمای آزادی که به‌واقع از فرهنگ متعالی انسانی، آگاهی، شرافت، ایستادگی و وفاداری، غنی و سرشار است، رژیم نتوانسته فرهنگ خود را جز در حیطه مزدوران و هم‌پالکی‌هایش گسترش دهد. به یمن همین ایستادگی و پایمردی، امروز مقاومت و انقلاب در جای ‌جای کشورمان عمق پیداکرده و در هر عرصه‌ای خود را به‌نوعی آشکار می‌کند، از همگانی و سراسری شدن جنبش دادخواهی گرفته تا ایستادگی در زندان‌ها، از مقاومت جوانان در مدارس و دانشگاه‌ها تا اعتراضات مردمی در مزارع و کارخانه‌ها و در هر کوچه و خیابان ".

صرفنظر ازاینکه این تماس ها که به حساب داخل کشور گذاشته شد، عوام فریبانه است و وجود مادی خارجی ندارد، باید گفت که اتفاقا این تماس گیرندگان قبلا سازماندهی وغنی سازی!! شده، از کلمات و جملاتی استفاده می کردند که رجوی لمپن ازآنها استفاده میکند یا میکرد:

دشمن، دجال، مزدور و… تمیزترین کلماتی بودکه ازدهان این سازمان یافتگان بیرون میآمد و تخم کینه ونفرت را درفضای گفتگو می کاشت و به همراه آن بناهای بت پرستی را محکمتر کرده وچاپلوسی را به حد اعلای خود رسانده بودند!

سازمان رجوی ها، این خیمه شب بازی را بمثابه کنگره حقنه کرده بود که میدانیم درکنگره غلیظ ترین بحث ها روی اساسی ترین مسائل تشکیلاتی وسیاسی مطرح میشود وکارکرد رهبری با دقت زیاد مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.

ما دراین خیمه شب بازی، نشانی از انتقاد وارائه ی طریق واین مسائل ندیدیم وآنچه را که مشاهده کردیم، قربان صدقه رفتن هایی بودکه بنفع مریم رجوی انجام میشد وآرزوی حضور مسعود رجوی که غیبت عظمائی را کرده این بار!

اعتراض به نقض حقوق و مسائل کارگری که شما بدان اشاره داشته وگفته اید که درایران جریان دارد، ابدا بنفع گروه رجویه نیست که زندگی اش تنها باوجود زندگی سوت وکور قبرستانی ونبود اعتراض ادامه میتواند یابد.

همچنین:

"… آری من لحظه طلوع خورشید انقلاب را بر چنین بستری می‌بینیم. سرنگونی استبداد و فاشیسم مذهبی حاکم بر کشورمان و پیروزی انقلاب کبیرمان برآیند مجموعه این مؤلفه‌هاست که لاجرم بر «مبنای» چنین جامعه انفجاری و «شرط» آلترناتیوی این‌چنین آماده و منسجم، بدون هیچ تردیدی در تقدیر خواهد بود ".

اینطور نیست که وجود جامعه ی انفجاری پیآمدهای خوبی داشته باشد.

زمانی که شرایط عینی وذهنی انقلاب بحد کافی مهیا نیست، وقوع انفجار درچنین جوامعی نتایج مخربی مانند قدرت گرفتن اراذل واوباشی که نتیجه ی کارشان جز سپردن قدرت به دشمنان مردم است، خواهد بود وآیا شما اینطوری میخواهید؟!

این انسجام ظاهری در رجویه، شبیه انسجامی است که درقبرستان ها وجود دارد ومسلما با زنده شدن این مردگان وتلاش هریک ازآنها برای رفع رجوع احتیاجات یک انسان زنده، این انسجام را در چشم بهم زدنی درهم خواهد ریخت!

آری! رهبر معنوی واجرایی شما براین اهالی قبرستان حکومت میکند و کمک مرتجعین منطقه را هم دارد که سبب میشود که این امر برشما مشتبه شود که واقعا هم بزرگترین تشکیلات اپوزسیون ایرانی هستید!

این اسرای رجوی اگر فرصتی بدست آورند و معادلات منطقه طوری بهم بخورد که مثلا شما ترکی الفیصل ها را نداشته باشید- که روند امور اینطوری نشان میدهد- این انسجام گورستانی را بهم خواهند ریخت ومردم باهوش ایران با درک این حقیقت است که آلترناتیوی بنام گروه رجویه را برسمیت نمی شناسند!

باند رجوی قدرت بسیج  آنچه که هواداران یک تیم ورزشی از آن برخوردار است، ندارد وصحبت ازآلترناتیو کردن اگر ازروی تزویر ودروغگویی نباشد، نابخردانه است!

سیروس غضنفری

عضو نجات یافته از باند رجوی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا