خاطرات مصطفی بهشتی از وخامت بیماری‌اش در قرارگاه مجاهدین خلق

درباره برخورد سران مجاهدین خلق با اعضای بیمار تاکنون شواهد بسیاری در اظهارات جدا شده ها آمده است. صرف نظر از افرادی که زیر شکنجه و زندان و ضرب و شتم تشکیلاتی در فرقه رجوی کشته شدند یا برای همه عمر زخم‌ها و آسیب‌های جسمی را به دوش کشیدند، شواهد درباره عدم توجه به سلامت افراد در تشکیلات مجاهدین خلق فراوان است.

از سالها پیش گفته‌های زهرا میرباقری درباره عفونت گوش و وضعیت دیسک گردن و کمرش زیر فشار کار سخت در کمپ اشرف عراق تا امروز که مصطفی بهشتی از وضعیت عصب سیاتیکش در سنین جوانی می‌نویسد، صدها نفر از اعضای مجاهدین خلق زیر فشار کار تشکیلاتی شبانه روزی دچار بیماری های مزمن شدند یا جان خود را از دست داده‌اند. متن زیر از صفحه مصطفی بهشتی عضو سابق مجاهدین خلق که چند ماهی است که جدایی رسمی خود از فرقه رجوی را اعلام کرده، برداشته شده است. بهشتی با به اشتراک گذاشتن تجربه خود از ماجرای معالجه سیاتیکش در حساب کاربری خود در اینستاگرام و فیس بوک در مورخ 13 شهریور 1401، بار دیگر رفتار غیر انسانی سران مجاهدین خلق با سلامتی افراد را افشا می‌کند:

من به دلیل بیماری سیاتیک که داشتم چندین سال از درد کمر زجر می‌کشیدم و بارها به دکترهای اشرف در عراق و آلبانی مراجعه کردم اما هر بار بهانه‌های مختلف می‌آوردند. در سال ۹۸ حدود هشت ماه من به دلیل درد خیلی شدید که داشتم با عصا تردد میکردم. مدت سه ماه در بیمارستان اشرف ۳ در آلبانی بستری بودم. طی این مدت در مراسم‌ها و نشست‌ها شرکت نکردم با اصرار و دعوا با سلسله مراتبم درخواست کردم که به دکتر جراح مراجعه کنم. به بیمارستان آمریکایی‌ها رفتیم و آزمایش گرفتند و گفتند هر چه سریعتر باید عمل بشود. بعد به دکتر جراح و مغز و اعصاب در تیرانا در بیمارستان ننه ترزا مراجعه کردیم. دکتر جراح گفت روز بعد برای عمل جراحی مراجعه کنیم اما مسئولین امداد اشرف ۳ و مترجم (جمال اولیایی) هر بار بهانه‌ای آوردند که دکتر جراح تو به آمریکا رفته است. یک بار دیگر هم گفتند به ایتالیا برای جلسه رفته است. این موضوع چندین بار اتفاق افتاد. یک روز مجبور شدم با مسئولین هم دعوا کنم که هر جور شده من باید برای عمل جراحی بروم. مسئول امداد به من گفت هزینه عمل تو خیلی زیاد است و ما نداریم. به صدیقه حسینی و پروین صفایی که فرمانده من بودند مراجعه کردم گفتم اگر شما مشکل مالی دارید بگذارید با خانواده‌ام تماس بگیرم تا آنها برای من پول بفرستند. وقتی این حرف را زدم مسئولین با من دعوا کردند و مورد حسابرسی قرار دادند و اجازه تماس ندادند. من به آنها گفتم اگر تا اول مهر من عمل کردم که کردم. اگر نکردم از سلسله مراتب امداد شکایت خواهم کرد و با خانواده ام تماس میگیرم. روز بعد به دنبال من آمدند و گفتند که فردا صبح برای عمل جراحی به ننه ترزا می‌رویم. وقتی به دکتر مراجعه کردم از دکتر جراح سوال کردم: آیا شما به آمریکا و ایتالیا رفته بودید؟ گفت: مطلقا من چندین ماه از کشور خارج نشدم. آنجا فهمیدم که مجاهدین چقدر دروغ می‌گویند. این موضوع من را اکثر بچه های اشرف ۳ در جریان هستند و می توانند شهادت بدهند. روز جمعه ساعت ۸ صبح به اتاق عمل رفتم. بدون بی حسی و بدون بیهوشی عمل من یک ساعت طول کشید. بعد من را به اشرف ۳ برگرداندند و در بیمارستان بستری شدم. پروین صفایی به من مراجعه کرد و گفت دست سازمان و مسئولین درد نکند و باید شکرگزار و تشکر کنی که مشکل تو را حل کردند. من گفتم: مطلق این کار را نمی کنم همه اینها باعث بانی خودم بودم. اگر فشار نمی‌آوردم به سلسله مراتب و شماها هرگز من را برای عمل جراحی نمی بردید.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا