مروری بر وقایع قبل و بعد از 19 فروردین 1390 در فرقه رجوی – قسمت چهارم

اعلام زمان برای خروج از عراق

پس از جنگ و درگیری ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ دولت عراق یک زمان‌بندی نهایی برای خروج سازمان مجاهدین از عراق تعیین نمود و دیگر بار به‌طور رسمی از طریق وزارت خارجه‌اش اعلام نمود که تا پایان این زمان‌بندی سازمان خلق بایستی از عراق خارج‌شده و یا به محلی که مشخص می‌شود انتقال یابند تا از این محل مقدمات خروج از عراق مهیا شود.در این رابطه به دلایل مختلفی نهایتاً سازمان با این درخواست موافقت نموده و سرانجام پس از به کشتن دادن تعداد زیادی از اعضای بی‌گناه و مجروح و مصدوم شدن تعدادی دیگر در ناچاری پذیرفت که کمپ اشرف را ترک گفته و به محل جدید منتقل شوند. ولی موضوع به همین سادگی نیز پذیرفته نشد و تحولاتی موجب این تصمیم‌گیری شد که به خلاصه‌ای از آن در زیر پرداخته می‌شود.

دولت عراق طبق حق حاکمیت خودش دیگر اجازه ماندن به اهالی اشرف در عراق را نمی‌داد و بر روی این موضوع اصرار و پافشاری جدی داشت.

درحالی‌که زمان جنگ‌افروزی و فرقه‌گرایی و به زیر سلطه درآوردن انسان‌ها نیز در دنیا رو به افول بود و درحالی‌که در قرن ۲۱ آزادی‌های فردی و حقوق شهروندی انسان‌ها در حال گسترش بوده و دیگر نمی‌توان به اسم دین و مکتب انسان‌هایی را به بند کشید و بر آن‌ها حکم راند، قوانین ضد انسانی و محدودیت در اشرف هرروز بیشتر می‌شد. برای سال‌ها و سال‌ها انسان‌های مظلومی که حتی اجازه تماس با خانواده و فامیل و دوستان را نداشتند که هیچ،از مزایای مطلع شدن از اخبار و حوادث دنیای بیرون نیز محروم بوده و محکوم ‌به این بودند که یک فرد به اسم رهبر برای مرگ وزندگی و لحظه‌به‌لحظه آن‌ها و حتی نفس کشیدن آن‌ها تصمیم بگیرد.

با این اوصاف درحالی‌که تشکیلات درون اشرف، افراد را در بی‌خبری مطلق از بیرون نگه می‌داشت، خانواده‌ها با تمام قوا و توان در اطراف کمپ اشرف تحصن نموده و خواستار ملاقات با فرزندان خویش بودند و علیرغم کارشکنی‌های گسترده فرقه که چند صد بلندگو رو به بیرون کمپ تعبیه نموده بودند. با یک سری بلندگوی محدود سعی می‌کردند خبرها و صدایشان را به درون کمپ برسانند ولی سران فرقه و رجوی همچنان سعی می‌کردند با تلاش‌های گسترده به‌ مانند ۸ سال گذشته جلوی این جابجایی و بسته شدن کمپ را بگیرند تا شاید چند صباحی دیگر برای حفظ تشکیلات فرقه‌ای و محصور نگه‌داشتن اعضا و ادامه حیات فرصتی پیدا کنند.

در این رابطه دست به تبلیغات گسترده‌ای در خارج کشور زده و با صرف هزاران دلار پول و رشوه سعی بر خرید حمایت‌های بین‌المللی برای ماندن در عراق می‌نمودند.

اما در سال ۱۳۹۰ وضعیت و تحولات خصوصاً بعد از درگیری ۱۹ فروردین به‌گونه‌ای دیگر بود. علیرغم هزینه‌های سنگین واقعیت‌ها بر جوامع روشنفکری و مقامات بین‌المللی حتی خانواده‌های مجاهدین روشن ‌شده بود فشارهای بین‌المللی برای تعطیلی کمپ اشرف ادامه داشت و سیاست‌های رجوی مبنی بر ماندن و مقاومت در اشرف به ازای به کشتن دادن نیروهایش با موج محکومیت‌های داخلی و بین‌المللی روبه رو شد.

علاوه بر این وضعیت روحی نیروها نیز به شدت افت کرده و علناً در نشست‌ها به سیاست‌های رجوی و تشکیلاتش اعتراض کرده و همان مقاومت‌ها و ماندن در اشرف را زیر سؤال می‌بردند.

آن‌ها به‌طور خیلی ساده و روشن مطرح می‌کردند به چه دلیل در کشوری که طبق قوانین خودش اجازه ماندن به ما نمی دهد و درخواست رسمی برای خروج داده بایستی ماند، درحالیکه در شش مرداد فقط به دلیل اینکه آن‌ها یک ایستگاه پلیس با ۱۲ نفر ایجاد نکنند درگیری ایجادشده و ۱۱ نفر کشته شدند و در دور دوم نیز درحالی‌ که با هشدار و اطلاع قبلی و رد کردن درخواست‌های خروج نهایتاً بخشی از زمین‌های متروکه و خالی از سکنه توسط دولت عراق گرفته شد بازهم افراد به جنگ با نیروهای مسلح فراخوانده شدند و نتیجه آن کشته شدن ۳۶ نفر و مجروح شدن تعداد زیادی  شد.این‌همه اصرار برای ماندن برای چیست؟ نیروها از طرف دیگر در فشار و محدودیت‌های ایجادشده در کمپ بیش از آن تحمل یک وضعیت بی آینده و کور را نداشتند و دیگر اعتقاداتشان را به سیاست‌های رجوی و خط و مشی وی ازدست‌داده بودند.

لذا رجوی و سران تشکیلات از ترس ریزش نیرویی بیشتر و فروپاشی داخلی و همچنین قرار گرفتن در مقابل موج محکومیت‌های داخلی و خارجی و فشار خانواده‌ها به ‌ناچار خروج از کمپ و انتقال به محل جدید را پذیرفتند که البته بازهم همراه با کارشکنی‌ها و بهانه‌های فراوان بود که در این فاصله هرچقدر می‌توانند زمان خریده و به فکر راه‌ها و حقه‌های دیگر باشند.

از جمله مهم‌ترین و اولین نگرانی تشکیلات، رجوی بود که می‌خواست هر طور شده راهی برای فرار و یا همچنان مخفی نگاه‌داشتن خودش پیدا نماید. دوم دقیقاً می‌دانستند که با قبول موافقت با خروج از اشرف آن هیمنه تشکیلاتی از روی اعضا برداشته‌شده و درنتیجه تشکیلات روبه فروپاشی خواهد رفت. سوم با رفتن سازمان مجاهدین تمام معادلات و استراتژی جنگ مسلحانه وی به پایان رسیده و دیگر همان قدرت‌نمایی پوشالی را هم نمی‌تواند بکند. لذا رجوی به دنبال این بود این روند هرچقدر می‌تواند طولانی شده تا شاید در تحولات داخلی عراق و سایر تحولات بین‌المللی اوضاع تغییر کرده و دوباره امکان ماندن در عراق فراهم شود.

با اینکه به‌ طور رسمی جابجایی پذیرفته‌شده بود تلاش‌های دیوانه‌وار و بهانه‌جویی‌ها و کارشکنی‌ها ادامه داشت. در این رابطه مریم عضدانلو دوباره تلاش‌های گسترده‌ای نمود تا بتواند یک سری حمایت‌های بین‌المللی برای مشروعیت ماندن در کمپ اشرف به دست آورد و یا حداقل کمپ اشرف تحت نظارت نیروهای بین‌المللی قرار بگیرد طبق رویه معمول خود دست به تشکیل اجلاس‌ها، مجالس و گردهمایی بزرگی با صرف هزینه‌های سنگینی می‌زد، اما خوشبختانه این عمل نیز کارساز نشد و فشارها برای خروج از عراق ادامه داشت. مقامات غربی نیز تأکید برحق حاکمیت عراق نموده ورسماً خود را از این موضوع بیرون کشیده از دخالت خودداری می‌کردند. ویک سری خبرگزاری ها نیز نقش های آن ها را برملا می کردند.

در آخر مریم عضدانلو، طی یک اطلاعیه‌ای اعلام کرد که به درخواست وی،اشرفیان از حق پناهندگی خود در عراق گذشته‌اند! و بدین ترتیب اعلام کردند حاضر به مصاحبه و تعطیل شدن اشرف و فرستادن اعضا به کشورهای اروپایی و آمریکایی شدند.

تهیه و تنظیم: مریم سنجابی با همکاری جمعی از اعضای جدا شده از فرقه رجوی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا