
*شنبه 29 دی
در روز شنبه جمعاً 12مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
همایش انجمن نجات همراه با اکران مستند در شهرستان فییر در آلبانی
روز جمعه 17 ژانویه 2025 (برابر با 28 دی 1403) همایشی در شهرستان فییر در کشور آلبانی توسط انجمن نجات با همکاری و امکانات شهرداری روسکووچ و در سالن شهرداری برگزار گردید.
… همایش ساعت 15:00 به وقت محلی (17:30 به وقت ایران) آغاز گردید. سالن بزرگ همایش های شهرداری مملو از جمعیت بود و عده ای اجبارا سرپا ایستاده بودند. ابتدا اریسا رحیمی رئیس انجمن نجات آلبانی در خصوص انجمن نجات و اهداف و کارکردهای آن توضیح داد.
… مستند “عشق، مادر، جدایی” به نمایش در آمد.
… بعد از اتمام نمایش مستند، آقای محمدرضا صدیق عضو سابق سازمان مجاهدین خلق توسط خانم رحیمی معرفی شد و او در خصوص تجارب تلخش در اردوگاه مجاهدین خلق در مانز صحبت کرد. او مطرح نمود که 23 سال عمرش را بدون ارتباط با خانواده در مجاهدین خلق گذرانده است و وقتی جدا شده متوجه گردیده که مادرش فوت شده است و مادر فقط حسرت شنیدن صدای او را داشته است.
… تعدادی از شرکت کنندگان در همایش، شامل شخصیت های معتبر شهر از قبیل اعضای شورای شهر، استادان، و دانشجویان و غیره، به صورت خودجوش میکروفن را گرفته و صحبت هایی کردند و از تأثیرات مستند بر روی خودشان گفتند.
… چهار شبکه تلویزیونی در محل حاضر شده و این همایش را پوشش خبری دادند که عبارتند از:
Apollon TV, Star Plus Digitalb, 4Plus TV, Info TV,
در بیرون از سالن همایش، نمایشگاه عکس و کاریکاتور برگزار شد که خانم بریکلا سولولاری توضیحاتی در خصوص کاریکاتورهای خود به بازدید کنندگان ارائه داد…
اشتباهات محاسباتی مسعود رجوی
… ساواک او را نگه داشته بود تا به عنوان مهره ای کاربردی مورد استفاده قرار بدهد. وقتی برخوردها و عملکرد او را بعد از آزادی از زندان کنار هم می گذاریم به تائید این تجزیه و تحلیل می رسیم که او برای همین تربیت شده است.
بعد از آزادی از زندان رجوی به جای اینکه از مردم و رهبری انقلاب تشکر کند با حیله و فریبکاری ابتدا سعی نمود خودش را همراه انقلاب و رهبری نشان دهد و حتی طلبکار شده بود که چرا عوامل شاه را اعدام نمی کنید و حتی از حمله به سفارت آمریکا حمایت کرد و از شروع جنگ عراق علیه ایران ابتدا عراق را مقصر جنگ معرفی نمود ولی در این دوران او به نیروهای خود دستور داده بود که از جبهه ها سلاح و مهمات تهیه کنند و به سازمان تحویل بدهند.
… روز به روز رجوی به جای حمایت از انقلاب نو پای مردم ایران به مخالفت و ضدیت با آن پرداخت تا جایی که به روی مردم سلاح کشیده و دست به کشتار زد. او حتی خودش را صاحب اصلی انقلاب می دانست و اینکه رهبری انقلاب از وی دزدیده شده است البته برای کسی که تشنه قدرت طلبی بود این طلبکاری هم خارج از ذهن نیست.
رجوی با عملیات مسلحانه و کشتار مردم کوچه و بازار هم راه به جایی نبرد و در نهایت مجبور شد فرار کند و بشود مزدور و خائن به وطن.
او ابتدا دوشادوش نیروهای بعثی، جوانان وطن را به خاک و خون و اسارت کشید. اما منفورتر از قبل شد و راه به جایی نبرد. سپس به زور راهی آلبانی شد و از همانجا مزدوری برای دشمنان مردم ایران زمین را ادامه داد و از جاسوسی و مزدوری و همکاری در ترور دانشمندان وطنی و .. برای اربابانش کم نگذاشت تا یک موقع او را دور نیاندازند. او بر طبل تحریم ها و بر طبل جنگ کوبیده و می کوبد.
… رجوی در محاسباتش که همیشه خود را نوک سرنگونی می بیند دچار اشتباه شده و به همین منظور هنوز روی تحلیل های غلط خود پافشاری می کند یعنی می توان گفت رجوی تروریستی است که در محاسباتش برای رسیدن به هر قیمت به قدرت دچار اشتباه شده است و حتی حامیان وی نیز هیچ ارزشی برای او قائل نیستند…
نتایج کنفرانس های مریم رجوی، باد هواست
… اگر این رهبران مجاهدین اعتقادی جزئی به دموکراسی داشتند، هرگز با نابود کردن اساس خانواده های اعضای خود طلاق های اجباری برپا نمیداشتند و کودکان معصوم را دراختیار هرکس و ناکسی قرار نمیدادند که هرگونه سوء استفاده ی غیر انسانی از این بچه ها به عمل آید و در سرانجام کار از این کودکان نادرست رشد و نمو کرده ، کودک سربازانی برای رجوی به وجود آید.
اگر مریم و مسعود اعتقادی به دموکراسی داشتند، هرگز حاضر نمیشدند که حق انتخاب و به دست گرفتن سررشته زندگی اعضاِ مغزشوئی شده را از آنها سلب بکنند و برعکس به آنها اجازه میدادند که اقلا روابطی درسطح زندانیان عادی و محکوم با اعضای خانواده ی خود داشته باشند.
یک معتقد به دموکراسی هرگز قبول نمیکند که این چندین هزار عضو مفلوک سازمان مجاهدین از حق انتخاب شدن و کردن برای رهبری دستگاه های سازمان بی بهره باشند که در مناسبات کثیف تشکیلات مسعود و مریم حق خواهی عین جنایت است و بدین ترتیب ذره ای از حقوق ابتدائی و انسانی رعایت نمیشود و این بدان معناست که حقوق بشر و دموکراسی ای در این فرقه ی ضاله وجود ندارد و مسلم است که رهبران چنین جریانی که خود دموکراسی نمیدانند و یا به نفع شان نیست که بدانند، نمیتوانند برای جمع بزرگی بنام جمعیت ایران دموکراسی و حقوق بشر به وجود بیآورد…
*یکشنبه 30 دی
12 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
سیستم ارباب – رعیتی در قلعه مانز رجوی
… ضوابط و سیستم ارباب و رعیت در تشکیلات رجوی:
۱.هرچیز و هر شخصی حرف نگفته داشته باشد و آن را بازگو نکند دشمن است
۲. هر چیز و یا هر کس که همه چیزش را به ارباب و سازمان اهدا نکند دشمن است و این اجبار با عبارت( امضاء خون و نفس) تئوریزه میشود.
۳.هیچ کس نباید لباس شخصی بپوشد و لباس فرم اجباری است
۴. فکر به خانواده ،همسر و بچه ممنوع و هرکس سرپیچی کند دشمن است با این عبارت که ( خانواده کانون فساد و حائل مبارزه است) نهادینه گردیده
۵. هیچ کس نباید استراحت مطلق داشته باشد و خوابیدن انفرادی ممنوع است
۶.هیچ کس نباید بیمار باشد و هر بیماری تمارض محسوب می گردد و این امر نیزبا عبارت اینکه (مجاهد مریض داریم مریض مجاهد نداریم) اعمال میشود.
۷. شادی،ابراز احساسات پرشور و پای کوبی انفرادی ممنوع است.
۸.عدم دسترسی به وسایل ارتباط جمعی همچون تلفن ثابت و همراه
۹.عدم ارتباط با خانواده و دوری و بی خبری مطلق از خانواده
۱۰.ممنوعیت مکالمه و گپ های دو یا سه نفره
۱۱.محرومیت از دیدن و شنیدن اخبار روز علمی اقتصادی دنیای جهان و عدم دسترسی به تلویزیون ورادیو ۱۲. کارهای اجباری طاقت فرسا
۱۳. تجردگرایی نمونه ای کوچک از محرومیت ها و ممنوعیت های حاکم در حق رعیتها می باشد ۱۴.ازهمه ناگوارتر اینکه خروج از تشکیلات ممنوع است….
افول روح و جسم: نتیجه سیستم فرقه ای مجاهدین خلق
فرقهها بهویژه سازمانهای تندروی ایدئولوژیک نظیر سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) نه تنها به دنبال تسلط بر ذهن افراد هستند، بلکه آثار جسمی و روانی شدیدی نیز بر آنها میگذارند. یکی از مظاهر دردناک این آثار، پیر شدن زودهنگام اعضای این سازمان است. در فرقه رجوی، بسیاری از اعضا، به ویژه در دورههای طولانی اقامت در کمپها و تحت شرایط سخت، با پدیدهای به نام “پیری زودرس” روبهرو میشوند؛ وضعیتی که باعث میشود چهرهها به طور قابل توجهی پیرتر و شکستهتر از سن واقعی فرد به نظر برسند.
1- افسردگی و پوچی ناشی از فضای فرقهای
2- کنترل شدید بر زندگی فردی
3- کمبود خواب
4- نقش فشارهای روانی و انزوای اجتماعی
… پیری زودرس در فرقه رجوی تنها یک پدیده فیزیکی نیست، بلکه نمادی از فرسایش کامل انسانها است. اعضای این سازمان نه تنها از نظر روانی و جسمی آسیب میبینند، بلکه از نظر انسانی نیز به طور عمده نابود میشوند. آنها در دنیای تاریکی زندگی میکنند که هیچچیز جز سختی، ترس و سرکوب نمیبینند.
گلریزان، از پول تو جیبی کودکان تا دستمزدهای کلان سخنرانان
… سوال اساسی که همواره درباره منابع مالی مجاهدین خلق مطرح است، به قوت خود باقی است. هر چند که بسیاری از اعضای پیشین و روزنامه نگاران سعی کرده اند به این سوال بپردازند.
… در حالیکه بحث منابع مالی مجاهدین خلق بارها در محافل مختلف مطرح شده است، این تشکیلات تا کنون هیچ گونه شفاف سازی درباره منابع مالی خود که لایتناهی به نظر میرسند نداشته است. در مقابل، با برگزاری چندین باره نمایش گلریزان، تلاش میکند هدایا مردمی را منبع مالی اصلی تشکیلات جا بزند.
… امیر یغمایی: اگر سازمان راست میگوید، باید تمام هزینههای سازمانی خود را به همراه تمامی منابع درآمدش بهصورت علنی و شفاف ارائه کند تا مقامات دولتی کشورهای مختلف، ادارههای مالیات و مردم بتوانند آنها را بررسی و درباره آن قضاوت کنند. شفافیت مالی، اصلیترین معیار برای سنجش صداقت هر سازمان است، و در غیر این صورت، تنها ابهام و شک و تردید باقی میماند. تماس هایی که در برنامه همیاری (گلریزان) برای اهدای مبالغ به سازمان، صورت میگیرد، بر مبنای سناریوهای از پیش تعیین شده و ساختگی و برای سفید شویی منابع غیرقانونی مالی مجاهدین خلق است. به گفته او اصولا راه ارتباطی از بیرون تشکیلات به سیمای آزادی ممکن نیست. چه اگر بود، بسیاری منتقدین تا کنون فرصت پیدا کرده بودند که با این شبکه تلوزیونی تماس بگیرند و نقد خود به تشکیلات را ابراز کنند.
هوادارانی هستند که به تشکیلات پول میدهند و بر این گمانند که پول آنها صرف “مقاومت و آزادی” میشود. تشکیلات نیز از همه هوارداران توقع دارد که به طور منظم کمک مالی به تشکیلات داشته باشند. حتی کودکان مجاهدین خلق نیز از این قاعده مستثنی نبودهاند…
*دوشنبه 1 بهمن
در این روز کلاً 7 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
به مناسبت درگذشت مهدی جاودان در کمپ مانز مجاهدین خلق
عاقبت مجاهدی مادام العمر در بیراهه های رجوی
این رسم تمام فرقه های مخرب و کنترل ذهن است که جوانی اعضای خود را به تباهی می کشانند، بی هیچ دستاوردی.
… او هرگز حق انتخابی نداشت که از این فرقه جدا شود، او در تجرد اجباری زیست و در اقامت اجباری عمر و جوانی اش را گذراند، در حالیکه همیشه در حسرت یک زندگی عادی و مسیر پیشرفت انسانی بود. اعضای فرقه تقریبا همه ربوده شده و به اشرف کشانده شدند، مهدی هم از فیلیپین و حین تحصیل در آنجا در دام این فرقه اسیر شد و از پیشرفت و تعالی بازماند و راهی سیاه راه رجوی ها شد.
… پرونده فرقه ای مرحوم مهدی جاودان در حالی بسته شد که قبل از مرگ هم نتوانست طعم شیرین آزادی در دنیای آزاد را بچشد و حسرت بدل در غربت به خاک افتاد و سکوت او ، معمایی دیگر بر سکوت سیاه مرگ های فرقه ای در سازمان مجاهدین خلق افزود….
*سه شنبه 2 بهمن
در این روز 10 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
ما این مسیر را با آگاهی طی کردیم
… بخش عمده افرادی که از فرقه جدا شدند، مسیر ایران را انتخاب کردند که این حقیر هم در این مسیر بوده و هستم:
اولا: پذیرفتیم که حتی اگر با سخت ترین برخورد و سرنوشت از جانب نظام ایران مواجه شویم باز وطن را ترجیح دهیم.
ثانیا: عفو جمهوری اسلامی که پیام آن علنی شد و ما هم در کمپ آمریکایی ها آنرا شنیدیم بسیار بسیار راهگشا بود و عزم ما را برای ورود به ایران جزم نمود.
ثالثا: با اعتقاد و اشراف به این که ما سال ها قربانی رجوی بوده ایم و عمر و جان و روح و روانمان در داخل این تشکیلات آسیب جدی دیده بود تصمیم گرفتیم هم برای احقاق حقوق ضایع شده خود و هم برای کمک به رهایی سایر دوستانمان که در داخل تشکیلات گرفتار بودند و نهایتاً در مسیر جبران مافات هنگام ورود به ایران تا آخرین نفس در مسیر افشای چهره رجوی و سازمان مجاهدین، آگاه سازی مردم ایران و خانواده های افراد داخل تشکیلات، جوانان و نوجوانان ، مدارس و دانشگاهها به روشنگری و تبیین بپردازیم و در این مسیر از همه توان خود مایه گذاشتیم.
در طرف مقابل اما : مسئولین ذیربط در نظام جمهوری اسلامی با رفعت و نگاه انساندوستانه ما را پذیرفتند و مورد عفو رهبری قرار گرفتیم.
… جداشدگانی که در ایران هستند بخصوص افراد فعال و مرتبط با انجمن نجات که قربانی سازمان مجاهدین و مطامع رجوی شده بودند، به عنوان شهروندان ایرانی به زندگی عادی بازگشته اند و مسیر درست خود را پیدا نموده اند. این افراد از نظر جامعه، مردم و دولت کاملاً پذیرفته شده اند و از حقوق شهروندی برخورداند.
لذا هر برچسب یا لقب یا واژه دیگری از قبیل خائن یا مخدوش کردن چهره و وضعیت حقوقی نسبت به این افراد خواسته یا نا خواسته در مسیر اهداف رجوی میباشد و تنها کسی که کمر به نابودی و ترور این افراد گرفته است رجوی است، حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…
حجاب در سازمان مجاهدین خلق، فرمی فقط برای اعضا
… مسعود رجوی سه بار ازدواج کرده بود و سه همسری را برگزیده بود که همه قبل از ازدواج ، بی حجاب بودند و اعتقادی به شعائر نداشتند، اشرف ربیعی ، فائزه ی بنی صدر و مریم قجر عضدانلو، همه در خانواده هائی بزرگ شده بودند که بی حجاب بودند.
براستی چرا باید حجاب برای اعضای سازمان یک اجبار باشد ، اما برای همسران مسعود رجوی نه ؟ آیا این امر اوج هوسرانی های بی قید وبند یک رهبر خود منتسب را نشان نمی دهد؟
مقوله حجاب ، یک امر عقیدتی است ، یک اعتقاد قلبی است و البته که به زور نمی شود، کسی را به رعایت و یا عدم رعایت آن ، اجبار کرد، اما یک رهبر که مدعی ایدئولوژی اسلام است، همه زنان در سازمان را نیز مجبور به رعایت حجاب اجباری می کند، چطور است که خود زنان عقد کرده اش را از بین زنان و دختران بی حجاب انتخاب کرده است؟
مستندات کشف شده در 27 خرداد 1383 در اتاق مریم رجوی در پاریس ، بعد از دستگیری او ، کمد های پر از لباس های رنگارنگ ، لوازم آرایشی فوق لاکچری و سایر لباس های خاص زیر و … و 9 میلیون دلار پول نقد دراتاق او ، همه و همه نشان از یک تبعیض فوق العاده در سازمان مجاهدین خلق بین اعضاء و رهبران را نشان می دهد. این همه درحالی بود که زنان در عراق و اشرف حتی حق استفاده از یک کرم ضدآفتاب را نداشتند و همه در خاک و خل می لولیدند. لباس های رنگارنگ و آرایش برای زنان در سازمان ممنوع و جرم بود ، اما برای مریم رجوی عادی و حلال بود…
*چهارشنبه 3 بهمن
در این روز مجموعاً 11 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
همایش فییر آلبانی به روایت علی زمانی
… این گردهمایی و اکران فیلم مستند مادر، عشق، جدایی نشان داد مادران برای دیدار فرزندان گرفتارشان به رغم همه تلاش ها هنوز در چشم انتظاری به سر میبرند و این لکه ننگی در کارنامه خیانت های رجوی ها است. سخنرانی های اعضای انجمن نجات آلبانی بار دیگر باقدرت تمام دروغین بودن ادعای های رجوی در مورد آزادی را برای مردم آلبانی بر ملا کرد و مردم آلبانی پی بردند که با چه پدیده بسیار عجیب و خطرناکی در کمپ مانز روبرو هستند. به این پی بردند که در این کمپ از آزادی و شادی و بشارت آزادی خبری نیست هرچه هست اسارت است، در درون کمپ مانز اعضای سازمان رجوی از ابتدایی ترین آزادیها از جمله حق داشتن تلفن همراه برای تماس با خانواده محروم هستند و قطع ارتباط با خانواده و دوستان منجر به انزوای شدید اجتماعی اعضای سازمان رجوی شده و محدودیتهای تشکیلاتی پیامدهای منفی متعددی برای اعضاء دارد، گردهمایی نشان داد فضایی که در کمپ مانز حاکم است هرگونه ابراز عقیده مخالف یا مستقل سرکوب میشود و فردیت افراد را زیر پا له میکنند. گردهمایی شهر فییر نشان داد که هدف رجوی کسب قدرت و حفظ کنترل مطلق ذهن بر اعضای سازمانش است…
انقلاب بهمن 57 و مجاهدین خلق، درس ها و عبرت های گرانبها – قسمت اول
… سازمان مجاهدین خلق به رهبری محمد حنیف نژاد در سال 1344 بعد از انشعاب از نهضت آزادی با هدف مشی مسلحانه تاسیس و فعالیت خود را آغاز کرد. تا سال 1355 تمامی بنیان گذاران و کادرهای اولیه و اصلی دستگیر و به جز مسعود رجوی اعدام شدند. مسعود رجوی به واسطه ارتباط برادرش کاظم با ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت شاه) و همکاری در جریان بازجویی، مشمول عفو و تخفیف شاه قرار گرفت و به حبس ابد محکوم گردید. در سال 1354 در ادامه همان انحرافات، ایدئولوژی مارکسیستی بر سازمان حاکم گردید و تعدادی از کادرهای رهبری کننده که بر پایبندی خود بر مبانی اسلامی تاکید و اصرار ورزیده بودند ترور شدند. رجوی با سواستفاده از این شرایط در زندان در راس تشکیلات قرار گرفته و سازمان را از اهداف اولیه منحرف و به سمت تمایلات قدرت طلبانه و کیش شخصیت خود کشاند. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 مسعود رجوی به همراه کادرهای باقیمانده از زندان آزاد و با صدور اطلاعیه ای جنبش ملی مجاهدین خلق که شاخه سیاسی این سازمان تلقی گردید را اعلام و شروع به عضو گیری نمود.