اینجا نه کارخانه ای در کار است و نه رفتن به اروپا
یاران شیطان همانطور که در قسمت اول گفتم در فرودگاه بغداد مرا سوار یک خودرو کردند و حرکت کردیم. در مسیر از یکی از نفرات در خودرو سئوال کردم کارخانه شما خیلی بزرگ است؟! در جواب به من گفت: کارخانه؟! مقداری مکث کرد و به راننده نگاهی کرد و گفت بله .. بله .. خیلی […]
روزی که نامه کمیساریا را دریافت کردم
شیراحمد روز رخ به مدت 27 سال در اسارت فرقه رجوی بوده و در سال 92 توانست خودش را از دست سران مفلوک سازمان مجاهدین نجات دهد و به تباهی زندگی خود پایان دهد . وی در مورد چگونگی گرفتار شدنش بعد از اسارت توسط نیروهای بعثی عراقی و اینکه چگونه توانسته خودش را نجات […]
در نشستی که قبل از ملاقات با خانواده ام تشکیل شد چه گذشت؟
روزی که خانواده ها به درب اشرف مراجعه کردند سیستم فرقه رجوی بهم ریخت. سران فرقه می گفتند چند موشک به مقر اشرف اصابت کند و کشته بدهیم برای ما بهتر است تا خانواده ای به درب اشرف مراجعه کند. خانواده ها به درب اشرف مراجعه می کردند از جمله خانواده من … در آن […]
مسعود و مریم رجوی به من خیانت کردند
سعدالله سیفی قریب به 3 دهه اسیر خدعه و نیرنگ دیو و گشتاپوی دژ اشرف و لیبرتی و آلبانی شده بود اما دریک تصمیم جانانه این حصار و زنجیر اسارت را شکست وبه زندگی آزاد وانسانی خود بازگشت.
تولدی دوباره
داستان بازگشت رئوف فرامرزی گرفتار شدن در فرقه رجوی مصیبت کمی نیست. زمانی که رئوف در آلبانی متوجه شد از کمترین حقوق زندگی و انسانی توسط سران این گروه محروم شده به خود آمده و برای اولین بار وقتی صدای برادر کوچکش را از پشت خط تلفن شنید تصمیم مهمی در زندگی خود گرفت و […]
و اما سرنوشت من
من طاها حسینی هستم … چند سالی در فرقه رجوی بودم … خوشبختانه صدام ارباب رجوی سرنگون شد و توانستم خودم را نجات دهم . می خواهم سرنوشت خودم را در فرقه رجوی روی کاغذ پیاده کنم که هیچ جوانی فریب فرقه دروغگو و فریب کار رجوی را نخورد . من و امثال من فرقه […]
برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند
در انتظار بازدید صلیب سرخ از اسارتگاه صدام حسین چون این اتاق جدید بود وهنوز کامل نشده بود روزانه افراد مختلفی را که بیشتر شخصی و از منطقه موسیان یا مهران ، قصرشیرین و سوماربه اسارت گرفته بودند را می آوردند که اکثرا پیر و کهنسال بودند . در همین روزها بود که لباسهایی که […]
ما برای رزم نرفته بودیم – قسمت اول
آقای احمد حسین زاده از تجربیات خود در درون مناسبات مجاهدین خلق می گوید: خدمت دوستان و همرزمان سابقم سلام عرض می کنم . البته همرزم که می گویم ، ما برای رزم نرفته بودیم ، من را فریب داده وبه عراق برده بودند. من گرفتار شده بودم . همرزم به کسانی می گویم که […]
داستان فرقه ی رجوی به پایان رسید و زندگی آغاز شد
با آن مسئولی که با ما بود به فرودگاه تبریز رسیدیم . فرودگاه تبریز خیلی زیباتر از آخرین باری که دیده بودم، شده بود . از فرودگاه هم مجددا با خانواده تماس گرفته و اطلاع دادیم که به تبریز رسیدیم و بزودی خانواده را ملاقات خواهیم کرد. مستقیم به سالنی رفتیم که برای تحویل ما […]
بهمن بازرگانی: سازمان مجاهدین اگر موفق میشد به دیکتاتوری می رسید
ماه گذشته کتابی با عنوان «بهمن بازرگانی؛ گفتوگوها، خاطرات و مقالات تحلیلی درباره سازمان مجاهدین، جنبش چپ و انقلاب اسلامی» توسط نشر نی منتشر شد. بهمن بازرگانی از اعضای برجسته اولین هسته مرکزی سازمان مجاهدین خلق بود که جلد اول خاطراتش پیش از این با عنوان «زمان بازیافته، خاطرات سیاسی بهمن بازرگانی» توسط نشر اختران […]
چه سرنوشتی در انتظارم بود؟
با وضعیتی غیرعادی از فرودگاه بغداد پرواز کردیم، آنقدر مسائل مختلف در ذهنم سنگینی می کرد که نمی دانستم به کدام یک فکر کنم ! نسبت به آینده اضطراب شدیدی داشتم ، اینکه چه سرنوشتی در انتظارم بود؟ در ساعت های آینده قرار بود چه بر سرم بیاید؟ خانواده ام چه می شود؟ سازمان طی […]
مرگ، سایه به سایه ما را تعقیب می کرد
همه ی نفرات حاضر در سالن فرودگاه مهرآباد از نیروهای امنیتی بودند … صدای شلیک های پراکنده از اطراف فرودگاه بغداد گهگداری شنیده می شد.هنوز عراق به ثبات نرسیده بود. انگار عراق از دیرباز، به سرزمین بلا و مصیبت ها تبدیل شده بود! تجربه شخصی من هم از لحظه ی ورود به عراق فقط درد […]