پنجشنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۴
داداش تو عضو یک فرقه هستی 26 فروردین 1387

داداش تو عضو یک فرقه هستی

آن تجمع تشکیلات نامیده میشد. به علت اینکه نفرات به طور تمام وقت و رایگان وجود خود را در اختیار تشکیلات گذاشته بودند آن ها را تشکیلاتی مینامیدند. هیچ فردی با نام و نشان اصلی خودش برای دیگران شناخته شده نبود. بیشترین وقت افراد تشکیلاتی صرف شرکت در کلاس های آموزش ایدئولژیک و همسو شدن با خواسته های رهبر تشکیلات میشد. رهبر بر آن بود که به شیوه مسلحانه جایگزین رهبر حکومت اسلامی در ایران شود. برای رسیدن به این هدف نیاز به افرادی از جان گذشته داشت.

گفتگویی پیرامون مناسبات فرقه ای سازمان مجاهدین 25 فروردین 1387

گفتگویی پیرامون مناسبات فرقه ای سازمان مجاهدین

شما جزو معدود کسانی هستید که موفق شدید از قلعه اشرف فرار کنید یعنی از خاک عراق و از قلب پایگاههای مجاهدین، آنهم در عراق در دورانی که سربازان عراقی و گارد صدام حسین حضور داشتند. بهرصورت چه چیزی باعث می شود که انسان در مناسباتی که آگاهانه وارد می شود به نقطه ای می رسد که باید فرار کند.مگر آنجا زندان بود که شما می بایست فرار میکردید؟

در حاشیه کنفرانس مطبوعاتی ۵ آوریل ۲۰۰۸ در پاریس 25 فروردین 1387

در حاشیه کنفرانس مطبوعاتی ۵ آوریل ۲۰۰۸ در پاریس

در این کنفرانس که خود حاضر بودم، وقتی که به چهره تک تک افراد خیره می شدم، با توجه به اینکه بخاطر رسیدن به فضای آزاد اروپا راضی و خوشحال به نظر می رسیدند، هاله ای از غمگینی و ناراحتی و حسرت در چهره شان موج می زد. به نظر من این موج غمگینی نهفته، بخاطر مورد خیانت قرار گرفتن از طرف مجاهدین و شخص مسعود رجوی، و بر باد رفتن عمر و جوانی و امید و آرزوها بوده است.

انتقاد آقای جعفر بقال نژاد به” دعوت از مجاهدین برای مناظره و گفتگو” 24 فروردین 1387

انتقاد آقای جعفر بقال نژاد به” دعوت از مجاهدین برای مناظره و گفتگو”

بنابراین به اعتقاد ما اگر سازمان مجاهدین روزی حاضر به مناظره و گفتگو شد، باید از آن استقبال کرد. اما تا آن روز، همانطور که برای آقای بهار ایرانی نوشتیم، نباید و نمی توان به دلیل اینکه مجاهدین به مناظره تن نمی دهند، در قبال دیدگاه های فرقه گرایانه و خشونت طلبانه سکوت یا برخورد منفعلانه نمود.

دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت دوم 21 فروردین 1387

دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت دوم

داستان از این قرار بود که در نشست یگان آنها وی اعلام کرده بود که قصد خارج شدن از تشکیلات را دارد و زن مسئول منتظر بوده که نفرات دیگر به او حمله کنند و او را سرکوب نمایند و در کمال تعجب وی کسی عکس العملی نشان نمی دهد. سپس زن مربوطه شروع به گریه کردن می کند و آه ناله که ما این همه سختی تحمل کردیم و….. و حالا شما می خواهید ما را تنها بگذارید و پشت خواهر مریم را خالی کنید و در میان این حرفها شروع میکند از سختی دوران که شبیه به درد زایمان است صحبت کردن و اینکه چطور خودش به سختی بچه اش را زایمان کرده و… و اینکه درد موقتی است و بعد از آن شیرینی دارد.

گفتگوی با دو تن از نجات یافتگان از سازمان مجاهدین خلق 19 فروردین 1387

گفتگوی با دو تن از نجات یافتگان از سازمان مجاهدین خلق

تصویری که از سازمان داشتم آن چیزی نبود که در عمل دیدم. آنچه فکر میکردم با آنچه مشاهده کردم از زمین تا آسمان فرق میکرد. چیزی که خیلی بارز و شاخص بود مقوله خانواده بود که در بدو ورود اصلا اشاره ای به آن نکردند که خانواده دشمن مبارزه است. تحقیر و توهین روزمره رواج داشت و مدام توی سر افراد میزدند. هرگونه عاطفه و علاقه به غیر از در خصوص رهبری حرام بود. فرد را از خودش تهی میکردند. یک سره بحث های مزخرف در مورد زن میکردند که نهایتا حاصل آن این بود که همه زن ها ملک طلق مسعود رجوی هستند. آزادی زن که سازمان ادعا میکند دروغ محض است.

مثالهایی از انقلاب خواهر مریم 18 فروردین 1387

مثالهایی از انقلاب خواهر مریم

نفر اول برادر مسئولی بود که به گفته خودش 20 سال سابقه مبارزه و فارغ التحصیل رشته مهندسی، گفت: خواهر به خدا اگر از خودم بگویم، من تازه فهمیدم که واقعا گاوی بیش نبودم، واقعا خواهر مریم وقتی مثالی و یا نمونه ای میگوید خیلی راه گشا است. من هم واقعا در مسیر انقلاب مریم مثل گاو وسط خیابان ایستاده بودم و هرچه ماشین انقلاب بوق می زد توجه نمیکردم و همینطور راه انقلاب را بسته بودم.

ترجمه نامه آقای کیوان رادبین به بنیاد خانواده سحر 05 فروردین 1387

ترجمه نامه آقای کیوان رادبین به بنیاد خانواده سحر

وقتی در قرارگاه اشرف بودم من با سهیل ختار (ساشا) دوست شدم. او هم مشکلاتی مانند من داشت و او هم شکنجه شده بود. او سعی کرد فرار کند ولی عاقبت توسط مسئول خودش وقتی در فیلق بود کشته شد. در واقع دکتری که حسن عارف نامیده میشد اینرا به من گفت که او شاهد جسد ساشا بود که به کلینیک آورده شده بود.

نامه آقای امیر صفائیان به بنیاد خانواده سحر 28 اسفند 1386

نامه آقای امیر صفائیان به بنیاد خانواده سحر

در ابتدای امر آنها به بهانه های مختلف طول میدادند و میگفتند مسیر بیابانی است و طول میکشد تا حسین را بیاوریم. به این بهانه ها داشتند حسین را توجیه و به لحاظ ذهنی آماده میکردند و به همین دلیل حسین به محض دیدن من شروع به توهین کرد. آنها تلاش میکردند که من و اکبر را به داخل ببرند و بتول را از ما جدا کنند که معلوم نبود قصدشان چیست.

سمیه ۲۰۰۴ یا سمیه ۲۰۰۷ کدامیک واقعی و انسانی تر است 28 اسفند 1386

سمیه ۲۰۰۴ یا سمیه ۲۰۰۷ کدامیک واقعی و انسانی تر است

بابا – مامان –من چی میگیم. سمیه را به یک منطقه ازاد ببرید خودش تصمیم بگیره. وقتی با ما بود شدیدا می خواست به کانادا بر گرده چی شد ه که از 2004 به مرور که تماسهایش با ما قطع می شه و منبع خبری وی سیمین بورچی جاسوسه رجوی در کانادا میشود. سمیه که مدارک قانونی اش توسط مجاهدین گرفته شده است و از روی عمد آنها تمدید نشده تا امکان برگشتن سمیه بسوزد. یک شیوه بسیار نامردانه توسط مجاهدین که بطور عادی برای همه اجرا می شد..

یاوه گویی دارودسته رجوی علیه خانم مرضیه قرصی 27 اسفند 1386

یاوه گویی دارودسته رجوی علیه خانم مرضیه قرصی

خانم قرصی در کمپ آمریکائیها و از طریق مقام حقوقی و قضائی جناب کلنل نورمن در اعتراض به تحویل ندادن طلاهایش و پول متعلق به همسرش که در هنگام ورود به عراق به زور از آنها گرفته شده بود از گرفتن مبلغ مذکور خودداری کرده است. و مقامات ارتش آمریکا شاهد این موضوع هستند. پس چرا رهبران فریبکار مجاهدین از روش های ماکیاولی، سخیف و غیر اخلاقی برای تخریب انسانها و جداشدگان استفاده می کنند؟

پیشنهاد دوستانه و خیر خواهانه به مزقون چی های اشرفی – ۱ 27 اسفند 1386

پیشنهاد دوستانه و خیر خواهانه به مزقون چی های اشرفی – ۱

زمانی مردم را با صدای گلوله می ترساندید حال با صدای اهنگ و موسیقی به انان آرامش و شادی بدهید. باور کنید که شانس بیشتری برای حضور و تاثیر در جامعه ایران و عراق دارید با رژیم حاکم بر ایران هم در مبارزه کامل خواهید بود. از لیست تروریستی هم در خواهید امد و با فروش آلبومهایتان درآمد مشروع تر ی هم خواهید داشت. چند روزی تا عید نمانده تور نوروزی خود رااز همین حالاآغاز کنید.

blank
blank
blank