ملاقات انجمن ایران باستان با مقامات سفارت عراق
هیئت ملاقات کننده ضمن قدر دانی از اقدامات بشردوستانه و خیر خواهانه اقای نوری مالکی نخست وزیر و آقای موفق الربیعی مشاور امنیت ملی عراق در راستای آزادی اسیران در بند فرقه مجاهدین خواستار تلاشها و اقدامات قاطع تری در جهت ازادی دوستان و همرزمان در بند فرقه مجاهدین در پادگان اشرف شد و نیز خواستار کمکهای بشردوستانه و فکری بیشتر و تامین فضای آزاد برای کلیه اسیران گردید
جعفر ابراهیمی: ۸۰ درصد از مجاهدین خواهان جدایی هستند
جعفر ابراهیمی، 38 ساله اهل مهاباد که مدت 9 سال با گروه مجاهدین فعالیت داشته و قریب دو هفته قبل از گروه جداشده و اکنون در بغداد در انتظار دریافت گذرنامه ایرانی برای رفتن به یک کشور اروپایی است، در گفت وگو با ایرنا افزود: بسیاری از اعضای گروه مایل به جدایی از آن هستند، اما از ترس سران گروه تمایل خود را علنی نمی کنند.
نامه سرگشاده آقای سبحانی به مریم رجوی
چرا پاسخگوی عمر تباه شده مردان و زنان از خودگذشته ای که زندگی، جوانی، و اعتماد خود را هزینه حرص و طمع بیمارگونه آقای مسعود رجوی و شما کردند، نیستید؟ حال اگر کس یا کسانی شرح حال این اسیران را در قلعه اشرف در عراق بازگو کرد، باید برایش اوباش خشونت طلب و تروریست را در شهر کلن آلمان، و در یونی 2007 در شهر پاریس فرانسه گسیل کرد؟
مصاحبه با خانم بتول سلطانی – قسمت یازدهم
رجوی وقتی از زندان آزاد شد، چند سخنرانی در امجدیه و جاهای دیگر ایراد کرد. شاخصی که می توان به استناد آن ادعا کرد رجوی فاقد صلاحیت رهبری سازمان و در ادامه آنگونه که خودش ادعا کرده نماینده یک خلق در زنجیر باشد، همین بود که به محض آزادی، تمایل مفرطی به اینکه خودش را رهبر کل جنبش و انقلاب معرفی کند نشان داد و سعی داشت تا دیگران این سمت خود انتصابی او را به رسمیت بشناسند.
خاطرات کامبیز باقر زاده – قسمت ششم
وقتی فیلم (خاک سپاری کاک صالح) پخش شد تازه فهمیدم سازمان دوباره چه کلاهی برسرمان گذاشته است ؛ تمام ستاد فرماندهی و مسئولین رده بالای سازمان اعم از زن و مرد در فرانسه حضور دارند و ما در این بیابان زیر آتش و استتار. ندیده معلوم بود که خود مریم هم باید آنجا باشد. انگار یک سطل آب یخ روی سرمان خالی کرده بودند.
خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت بیستم
یکی از روزها فهیمه اروانی به خروجی آمد و به من گفت:” ربطی به کار نیرویی ندارم و کار اصلی من در ستاد تبلیغات است ولی آرزو می خواهم کمکت کنم”. گفتم: فهمیه تصمیم خودم را گرفتم اگر می خواهی واقعا کمکم کنی زمینه خروج مرا از قرارگاه اشرف فراهم کن”. فهمیه همان روز از ساعت 9 صبح تا 4 بعد از ظهر حرف زد و تلاش می کرد مرا مثل دفعه قبل منصرفم کند.
گفتگو با آقای سیامک حاتمی – قسمت هشتم
مسعود و مریم بیشتر از همه به نقض حقوق انسانها در مناسبات سازمان واقف و آگاه بودند چون خودشان طراحان اصلی و زیرک این قضیه یعنی نقض حقوق افراد مستقر در اشرف بودند که به وسیله سایر فرماندهان و مسئولین قرارگاه اشرف اجرا می شد. در قرارگاه اشرف و سایر قرارگاههای سازمان در خاک عراق کسی جرئت نداشت بدون اجازه مسعود حتی آب هم بخورد.
پادگان های مریم و اشرف – قسمت چهارم
سالهایی که من در پاریس بودم متوجه شدم با توجه به اینکه افراد عموما از لایه های بالای تشکیلات و عضو شورای رهبری بودند و از فیلترهای زیادی برای آمدن گذشته بودند، با این حال همه دارای پاسپورت های جعلی بودند و هویت واقعی نداشتند. با این وجود پاسپورت ها همه جمع می شد تا به این ترتیب راه و امکان خروج به هر شکل ممکن بسته شود.
پادگان های مریم و اشرف – قسمت سوم
اصلا کسی حریم و چیزی به عنوان حوزه فردی ندارد. از همان بدو ورود هم به او می گویند و هم در عمل تحت عنوان تضاد بین فرد و جمع به او آموزش می دهند که تمام خواستهای فردی باید به نفع جمع کنار گذاشته شوند. به همین دلیل از همان بدو ورود هر کس باید وسایل شخصی خود از قبیل طلا- خانه – ماشین و… را به سازمان بدهد و هیچ حریمی به عنوان مالکیت فردی ندارد.
پادگان های مریم و اشرف – قسمت دوم
ساختمان های مقر اشرف بیشتر حالت پادگانی دارد. ولی در مقر مریم به تناسب آنجا ساختمان ها همه شیک و با معماری اروپایی ساخته شده اند. ولی محتوای این دو ظرف تفاوت چندانی با هم ندارند. مثلا در خالص مکان مشخصی برای نشست ها وجود دارد، در اوورسورواز هم به تناسب معماری اروپایی همین مکان خاص ساخته شده است.
تفاوتی میان پادگان های مریم و اشرف نیست
سازمان بسیاری از افراد مهاجر را از طرق مختلف به تور انداخته و به داخل پادگان های خود کشانده بود. بنابراین لازم بود بیش از هر چیز آنها را به گونه ای تربیت و مغزشویی بکند که تحت هیچ شرایطی به قول رجوی هوایی نشوند و هوس بیرون رفتن از هر یک از این دو مقر را نکنند. پس لازم بود این افراد بیگناه ابتدا از هر لحاظ خلع سلاح بشوند یعنی تحت اراده و در اختیار کامل رجوی قرار بگیرند.
نامه خانم عاطفه نادعلیان به خانم بتول سلطانی
یکی از مشکلات پیروان فرقه ها تا جایی که مطالعه کرده ام اینست که بعد از جدا شدن از فرقه جسارت بیان مفسده و جنایات رهبر فرقه و آنچه که در درون فرقه اتفاق افتاده است را ندارند و سعی میکنند تا خاطرات تلخ خود را به ورطه فراموشی بسپارند. آنان از اینکه خود را داوطلبانه و همچون برده در تملک کامل رهبر فرقه قرار داده اند دچار شرم بوده و زبان به بیان حقایق نمیگشایند، حال آنکه این خاطرات هر چند مشمئز کننده و شرم آور باید برای انتقال به نسل های بعدی مطرح و بیان شوند تا دیگران در چنین دام هایی که توسط شیادان مردم فریب پهن میشوند نیفتند.